اخباریه و اصولیه
اختلاف دیگری که در این عصرهای آخر در میان شیعیان اثنی عشری به وجود آمد، اختلافی بود به نام: اختلاف اصولیین و أخباریین، که شیعهی اثنی عشری به دو جناح مخالف و ضد یکدیگر متفرق شدند. و به یکدیگر حمله میکردند و همدیگر را ناسزا و دشنام میدادند. اختلاف میان آنهابه حدی شدت گرفت که اخبار گرایان، اصول گرایان را به خروج از تشیع متهم مینمودند. ودر این راستا، کتابها و مقالات فراوانی علیه یکدیگر نوشتند و آنها نیز درمیان خود به چند حزب و دسته منشعب شدند.
اخبار گرایان میگفتند: ما به ظاهر اخبار و روایات معتقدیم خواه متشابه باشند یا غیر متشابه. پس متشابهات را بر ظاهر آنها حمل میکنیم و ظاهر آن را عملی میکنیم و هرچه سلف در این مورد گفتهاند ما نیز همان را میگوییم [۶۰۱].
به عبارت صریحتر و دقیق تر: اخبار گرایان کسانی بودند که تنها ظاهر حدیث را میگرفتند و فقط به آن اعتقاد داشتند. در مقابل اصول گرایان که آنها دلایل عقلی را نیز از ادلهی شرعی به حساب میآوردند [۶۰۲].
بدین معنی که: اخبار گرایان تنها کتاب و سنت را از ادلهی شرعی میدانستند. و معلوم است که حدیث از منظر شیعه روایاتی هستند که از یکی از دوازده امام معصوم– به گمان آنها- و از پیامبرخدا جنقل و روایت شده است. پس هر آنچه از یکی از آنها روایت شده باشد حدیث و حجت است؛ زیرا از حجت و معصوم روایت شده است، و هر چیزی که از حجت و معصوم روایت شود، به طور یقین حجت محسوب میگردد. و آنها منزلت و سند احادیث برایشان مهم نیست مادام که از اصول چهارصدگانه گرفته و از آنها نقل شده باشد، و اصل نزد آنها کتابهایی هستند که یاران أئمه آن را تألیف و گردآوری نمودهاند [۶۰۳].
پس مادام اصحاب و یاران أئمه این روایات را نقل نمودهاند – از نظر آنها- نیازی به بحث و تحقیق و تفتیش در مورد آنها نیست، نه تحقیق در مورد سند آنها چرا که از یار و صاحب امام معصوم روایت شده است، و نه تحقیق در مورد متن حدیث لازم است؛ زیرا متن از امام است و امام نیز معصوم است و مردم از درک حقیقت و ماهیت آنچه امام میگوید قاصر و ناتوانند. چنانکه امام معصوم پنجم آنها یعنی محمد باقر، میگوید:
«حدیث آل محمد سخت و دشوارند، کسی به آنها ایمان نمیآورد مگر فرشتگان مقرب، یا نبیی فرستاده شده، یا بندهای که خداوند دل او را برای ایمان آماده و مهیا نموده باشد. پس هر حدیثی که آل محمد جآن را روایت نموده باشند و دل شما برای آن نرم شد و آن را شناختید، پس آن را بپذیرید. و هر حدیثی که دل شما از آن بیزار بود و آن را انکار میکرد، پس آن را به خدا و پیامبر جو عالمی از آل بیت باز گردانید. و به هلاکت رفته، کسی است که چیزی را در مورد آن بگوید و به آن بیفزاید که آن حدیث در بردارندهی آن نباشد، و بگوید به خدا سوگند این حدیث نیست و آن هم حدیث نیست (یعنی آن را انکار کند) و انکار حدیث کفر است» [۶۰۴].
از موسی کاظم – امام هفتم به گمان آنها- نقل نمودهاند که به یکی از شیعیانش به نام علی بن سوید سائی، گفت:
«هر که را امید داشتی جوابت دهد، او را از جانب ما به سوی راه پروردگارت دعوت کن. و تنها به امید ما نباش. و آل محمد را سرور و سردار خود قرار ده، و به چیزی که از جانب ما به تو ابلاغ شده، یا به ما نسبت داده شده است، نگویید باطل است. و اگر خلاف آن را میدانستید، بدان که تو درک نمیکنی و نمیدانی برای چه این سخن را گفتهایم و چگونه آن را توصیف نمودهایم، و بدان چه تو را خبر دادهایم ایمان بیاور و از آنچه از تو کتمان و پنهان نمودهایم شک نکن» [۶۰۵].
بنا بر این روایت، باز گشت به دلیل دیگر از ادلهی عقلی، از نظر آنها چیزی جز جهل و گمراهی نیست. و اگر در مورد مسئلهای چیزی از روایات و احادیث وارد نشده بود باید در انتظار بنشیند تا وقتی که یکی از أئمه خبر آن را به او بدهد و حکم آن مسئله را به او یاد دهد؛ چنانکه از جعفر بن باقر روایت نمودهاند که از او سؤال شد در مورد کسی که دو نفر بر سر ایمان او اختلاف دارند و هردو از او روایت نمودهاند، یکی از آن دو نفر حدیث را از او گرفته و بدان عمل نموده است و دیگری بدان عمل نکرده است، در این صورت چه باید کرد؟
او در جواب گفت: «باید در انتظار نشست تا وقتی که کسی به او خبر دهد و او تا به چنین فردی میرسد آزاد است» [۶۰۶].
ابن بابویهی قمی از علی بن موسی – امام هشتم – روایت نموده که او گفت:
«مسئلهای که چیزی را در مورد آن از این راهها نیافتید، آن را به ما باز گردانید چرا که ما ازآن آگاهی داریم، و به آراء و نظرات خود در مورد آن چیزی نگویید. بلکه بایت توقف کنید و خود را نگه دارید و همواره جویای آن باشید و در پی آن تحقیق کنید تا وقتی که حقیقت را از جانب ما در یافت میکنید» [۶۰۷].
و اگر چنانچه کسی به سوی چیز دیگری (دلیل دیگری) بازگشت نمود، گمراه شده و گمراه هم میکند. چنانکه از موسی کاظم، از محمد بن حکیم روایت نمودهاند که گفت:
«به ابو الحسن موسی÷گفتم: فدایت شوم، مرا در دین آگاهی ببخش. و خدا ما را به سبب شما، از مردم بینیاز نماید. گاهی گروهی از ما در مجلسی هستیم که کسی سؤالی را میپرسد و رفیقش جواب را از برکت وجود شما یاد گرفته و همان جواب را به او میدهد، اما گاهی سؤالهای مطرح میشود که ما از شما و از پدران شما جواب آن را نشنیدهایم، در این صورت بهترین چیزی که به نظر ما میرسد و به آنچه شما به ما یاد دادهاید نزدیکتر است جواب میدهیم و همان را عملی میکنیم آیا این درست است؟.
گفت: هیهات هیهات. به خدا قسم کسی که چنین کاری کند به هلاکت رفته است ای ابن حکیم. سپس گفت: خدا ابا حنیفه را لعنت کند» [۶۰۸].
و همچنین از سمعه بن مهران، از ابو الحسن موسی÷روایت است که گفت:
«خدا تو را اصلاح کند، گاهی اوقات ما گرد هم میآییم و در میان خود به گفتگو میپردازیم، مسایلی مطرح میگردد که از برکت وجود شما، جواب آن را میدانیم. اما گاهی چیزهای کوچکی مطرح میگردد که حکم و جواب آن را نمیدانیم، به همدیگر نگاه میکنیم اگر کسی از ما، آن را ندانست آن را بر چیزی قیاس میکنیم که بیشتر به آن شباهت دارد و نیکوتر به نظر میرسد. آیا این کار درست است؟
در جواب گفت: شما کجا و قیاس کجا؟ پیشینیان شما به سبب قیاس هلاک و نابود شدند. سپس گفت: اگر چیزی را در مورد آن دانستید بگویید؛ اما اگر در مورد آن چیزی نمیدانستید سکوت کنید- با دستش اشاره نمود به دهان خود و آن را بست- سپس گفت: آیا شما نزد آنها مینشینید؟ گفتم: خیر، اما سخن او این است. و گفتم خدا تو را اصلاح کند آیا پیامبر جدر زمان خود هر آنچه لازم بود به آنها میگفت؟
گفت: آری، و هرچه در مورد قیامت هم لازم بود به آنها یاد داد. گفتم: آیا چیزی از آن مفاهیم از بین رفته؟ گفت: خیر، بلکه همهی آن، نزد اهل خود میباشد» [۶۰۹].
این از مذهب أخباریهی امامی، یعنی عمل به أخبار نقل شده از معصومین - به گمان آنها- و عمل به آنچه به آنها نسبت داده شده بدون دقت و توجه به هر چیز دیگر.
و اما اصول گرایان، معتقد به دلیل عقل، و برائت اصلی در اشیاء، و استصحاب بوده و آنها را نیز از دلایل شرعی میدانند. و سید محسن امین در کتاب خود برای: برائت اصلی در اشیاء چنین مثال میآورد:
براءت اصلی در چیزهای که نصی بر وجوب یا تحریم آن وجود ندارد مانند اینکه میگویند:
عقل به صورت مستقل قبح و زشتی آن را درک میکند. یا اینکه گفته میشود: دلیلی بر چنین چیزی وجود ندارد پس باید منتفی باشد، و یا این که: این در صورتی است که در وجوب آن شک باشد.
و محقق در المعتبر این گونه مثال میآورد که: وتر واجب نیست؛ زیرا اصل برائت ذمهی انسان است. و همچنین مانند چیزی که حکم بر اقل و اکثر آن مورد اختلاف علما باشد که در چنین حالتی حکم بر اقل آن داده میشود چنانکه بعضی از دوستان این مثال را آوردهاند که: قیمت حیوان نصف قیمت کل آن است، بعضی هم میگویند: یک چهارم قیمت آن است و قایل به این رأی، چنین استدلال میکند که: یک چهارم، مورد اتفاق و اجماع علما است پس با توجه به قاعدهی برائت اصلی، زیاده بر آن منتفی است. و یا در مورد شک در تحریم چیزی مانند حرام بودن سیگار یا قلیان و حرام بودن قهوهی بُنّ [۶۱۰]میگویند: دلیلی بر تحریم آن وجود ندارد و اصل در اشیاء برائت آن است [۶۱۱].
سپس به ذکر اخبار گرایان و مذهبشان میپردازد و میگوید:
شیعیان اخبار گرا، برائت اصلی را انکار نموده و احتیاط را در مورد آن، واجب میدانند بدلیل اخباری که وارد شدهاند و به احتیاط در این زمینه فرمان میدهند چنانکه میگویند:
«هر چیزی که حلال یا حرام است، بر حلال یا حرام بودن خود باقی است تا وقتی که دلیلی بر خلاف آن یافت میشود» [۶۱۲].
و همچنین مغنیه ذکر نموده که اخبارگرایان، استصحاب را در حکم شرعی انکار نمودهاند [۶۱۳]. اخبارگرایان، اصول گرایان را متهم مینمایند که:
چیزی که آنها را وادار و تشویق به اختراع و ایجاد این قواعد اصولی و ادلهی چهارگانهی شرعی نموده است: سرگرم شدن آنها به کتابهای مخالفین امامیه بوده که بدون هیچ گونه نیازی به آن و بدون هیچ گونه دلیلی تحت تأثیر آنها قرار گرفتهاند [۶۱۴].
و هرگروه برای تأیید مذهب و مسلک خود، کتابهای را تألیف نمودهاند، از جمله: محمد امین بن محمدشریف استر آبادی، از اخبار گرایان، کتاب مشهوری به نام «الفوائد المدنیة» تألیف نموده است.
و نورالدین عاملی تحت عنوان «الفوائد المکیة في مداحض حجج الخیالات المدنیة ونقض أدلة الأخباریة»ردی را بر آن نوشته است [۶۱۵].
و همچنین سید دلدار علی کتابی را در رد آن نوشته است تحت عنوان «اساس الأصول» که در هند به چاپ رسیده و هم اکنون موجود و در دست قرار دارد، صاحب الذریعه آن را از تصانیف و مؤلفات شیعه ذکر نموده است [۶۱۶].
سپس میرزا محمد عبدالنبی نیسابوری هندی، مشهور به میرزا محمد أخباری، کتابی را در رد آن نوشته است تحت نام «معاول العقول لقلع أساس الأصول» و در این کتاب از کتاب فوائد المدنیه دفاع نموده و به شدت از نویسندهی کتاب الأساس انتقاد میگیرد و به او حمله نموده است. این کتاب نیز به چاپ رسیده و هم اکنون موجود است و صاحب الذریعه در کتاب خود از آن یاد کرده است [۶۱۷].
سپس سید نظام الدین حسین، و سید احمد علی و کسان دیگری نیز رد آن را طی کتابی به نام «مطارق الحق والیقین لکسر معاول الشیاطین» نوشتهاند که تهرانی، این کتاب را در مجموعهی خود ذکر نموده است [۶۱۸].
این دو فرقه که شرح حالشان را بیان کردیم، از شیعهی اثنی عشری منشعب و به وجود آمدند. و حرّ عاملی صاحب وسائل الشیعه، و نوری طبرسی صاحب مستدرک الوسائل، و محمد حسین کاشف الغطا، و نعمة الله جزائری و کسان دیگری نیز، از بزرگان و دانشمندان اخباریه به حساب میآیند.
و کسانی چون: سید دلدار علی، طباطبائی، محسن حکیم، خوئی، شریعت مداری، خمینی و... نیز از گروه دوم، یعنی اصول گرایان میباشند.
[۶۰۱] موسوعة اصطلاحات العلوم الإسلامیة، اثر شیخ تهانوی (ج۱ص: ۹۳). چاپ خیاط، بیروت. [۶۰۲] لغت نامه دهخدا (ص: ۱۴۸۵). چاپ تهران (سال ۱۳۲۶). [۶۰۳] أعیان الشیعة، جزء أول، قسمت دوم (ص: ۹۳). [۶۰۴] اصول کافی (ج ۱ص: ۴۰۱). فصل: آنچه در مورد احادیث آمده که حدیث آنها سخت و دشوار است. [۶۰۵] رجال کشی (ص: ۳۸۶). چاپ کربلاء. [۶۰۶] أصول کافی، کتاب فضل العلم (ج ۱ص: ۶۶). [۶۰۷] عیون أخبار الرضا، قمی، به نقل از حاشیهی أصول کافی، (ص: ۶۶). [۶۰۸] أصول کافی، (ج۱ص: ۵۶). [۶۰۹] أصول کافی، (ج۱ص: ۵۷). [۶۱۰] درختى است از رستهى (الفَوِّیات). که داراى دانههاى ریزی است و از آن قهوه به وجود مىآید. (مترجم). [۶۱۱] أعیان الشیعة، جزء أول، قسمت دوم، (ص:۱۸). [۶۱۲] أعیان الشیعة، جزء أول، قسمت دوم (ص: ۱۸). [۶۱۳] علم أصول الفقه فی ثوبه الجدید، تألیف محمد جواد مغنیة (ص:۳۵۴). چاپ دار العلم، بیروت. [۶۱۴] الفوائد المدنیة فی الرد على القائل بالاجتهاد والتقلید فی الأحکام الإلهیة، محمد أمین، چاپ تهران. [۶۱۵] نگاه: کتاب الذریعة، تألیف: تهرانی (ج۱۶ ص: ۳۵۹). [۶۱۶] الذریعة إلی تصانیف الشیعة (ج۲ ص: ۵۰۴). [۶۱۷] (ج ۱۲ص: ۲۵۷). [۶۱۸] (ج ۱ص: ۳۸).