فصـــــل: دومین صورت، از صورتهای نکوهش بدعت از دیدگاه نقل، آنچه در احادیث حضرت رسولصآمده است
احادیث حضرترسولص[در ذمّ بدعت] فراوانند به گونهای که بیم آن میرود نتوانیم همهی آنها را ذکر کنیم [لذا] سعی میکنیم آنچه را که برای ما ممکن است بیاوریم، به نحوی که معنا و پیام دیگر احادیث (مربوط) را نیز در خود جمع کند و میکوشیم به مدد الهی آنچه را که مقرون به صحّت است در این مقال بگنجانیم.
* از آن جمله حدیثی که در صحیحین (مسلم و بخاری) آمده است که که حضرت عایشهلاز پیامبرصروایت کردهاند: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» «هرکس در دین اسلام چیزی ایجاد کند که ما به آن دستور ندادهایم باطل و مردود است» [۱۰۰].
* در روایتی دیگر از صحیح مسلم، آمده است: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ». «هرکس کاری را انجام دهد که ما به آن دستور ندادهایم مردود است» [۱۰۱].
این حدیث را دانشمندان اسلام، ثلث اسلام شمردهاند، زیرا در آن تمامی گونههای مخالفت با سنّت حضرت رسولصدرج شده است و آن میزانی است برای تشخیص آنچه بدعت و گناه است.
امام مسلم از جابر بن عبدالله روایت کرده است که حضرت رسولصفرمود:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ خَيْرَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَخَيْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ».
«امّا بعد: بهترین کتاب، کتاب خداست و بهترین هدایت، هدایت [از جانب] دین محمد است و بدترین امور، ایجاد بدعتها در دین است و هر بدعتی گمراهی است» [۱۰۲].
* در روایتی دیگر آمده است که رسول خداصبرای مردم خطبه میخواند و خداوند را چنانکه شایسته و لایق بود ستایش میگفت، پس فرمود:
«مَنْ يَهْدِهِ اللَّه فَلَا مُضِلّ لَهُ , وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِي لَهُ وَخَيْرُ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَخَيْرُ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ».
«هرکه را خدا هدایت کرد، هدایتگری جز او نیافت و هر که را خدا گمراه ساخت، هیچ هدایتگری نیافت. بهترین کلام، کلام خداوند است و بهترین اسباب هدایت، هدایت از جانب محمّد، و بدترین امور، بدعتگزاری است و هر نوآوریی بدعت است».
در روایت نسائی آمده است: «كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [۱۰۳].
«هر نوآوریی، بدعت است و هر بدعتی سرانجامش، آتش است».
همچنین روایت شده است که عُمرسبا چنگ یازی به همین احادیث برای مردم خطبه میخواند. از ابن مسعود به صورت موقوف [۱۰۴]و مرفوع [۱۰۵]روایت شده است که میگفت:
«إِنَّمَا هُمَا اثْنَتَانِ الْكَلاَمُ وَالْهَدْىُ فَأَحْسَنُ الْكَلاَمِ كَلاَمُ اللَّهِ وَأَحْسَنُ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ أَلاَ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ شَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ» [۱۰۶].
«مساله از دو چیز خارج نیست: کلام و هدایت، پس بهترین کلام، کلام خداوند است و بهترین هدایت، هدایت از جانب محمّد، و بپرهیزید از بدعتها زیرا بدترین چیزها بدعتها هستند و بدرستی هر چیز خود ساختهای [ در دین] بدعت است».
و در روایتی دیگر آمده است:
«غير انكم سَتُحْدِثُونَ وَيُحْدَثُ لَكُمْ فكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ».
«جز اینکه شما به دنبال نوآوری هستید، لذا بدعتها برای شما پیش خواهد آمد. پس هر بدعتی گمراهی و هر گمراهیی سرانجامش آتش جهنم است».
روایت شده است که ابن مسعود با چنگ یازی به همین احادیث برای مردم خطبه میخواند. از او در روایتی دیگر آمده است:
«إنَّمَا هُمَا اثْنَتَانِ : الْهَدْيُ وَالْكَلامُ، فَأَفْضَلُ الْكَلامِ (أو أصدق الکلام)كَلامُ اللَّهِ، وَأَحْسَنُ الْهَدْيِ هَدْيُ النَّبِيِّصوَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَكَلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ إلا لا یتطاولن قریبٌ الا انَّ بعیداً ما لیس آتیا» [۱۰۷].
در روایتی دیگر از او آمده است:
«أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَأَحْسَنَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍصوَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا». و ﴿إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَأٓتٖۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ ١٣٤﴾[الأنعام: ۱۳۴].
بدرستی که ان مسئله در چیزی است هدایت و کلام، پس بهترین کلام- یا راستترین سخن- سخن خداست. بهترین اسباب هدایت هدایت محمدی است و بدترین امور بدعتگزاری است و هر چیز جدیدی بدعت است، و آگاه باشید که نباید بدعتها بر شما بچربند به گونهای که در اثر آنها دلهایتان سخت شود و آرزو و میل شما را مشغول ندارد و چون آنچه آمدنی نزدیک است و آنچه دور به نظر میرسد خواهد آمد. و در روایتی دیگر آمده است: بهترین سخن، کتاب خداست و بهترین هدایت هدایت از جانب محمدصاست و بدترین چیزها بدعتهایند و «بیگمان آنچه به شما وعده داده میشود خواهد آمد و شما نمیتوانید خدا را درمانده سازید» [۱۰۸].
ابن ماجه در حدیثی مرفوع از ابن مسعود روایت کرده است که رسول خداصفرمود:
«إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ شَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ».
«بپرهیزید از بدعت گزاریها، زیرا به واقع بدترین چیزها بدعتگزاری در دین است. و هر چیز جدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است». این روایت به صورت حدیث موقوف از ابن مسعود روایت شده است.
در صحیح (مسلم و ترمذی) از ابو هریره روایت شده است که حضرت رسولصفرمود: «مَنْ دَعَا إِلَى هُدًى كَانَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلُ أُجُورِ مَنْ تَبِعَهُ لاَ يَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْئًا وَمَنْ دَعَا إِلَى ضَلاَلَةٍ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ الإِثْمِ مِثْلُ آثَامِ مَنْ تَبِعَهُ لاَ يَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ آثَامِهِمْ شَيْئًا» [۱۰۹].
«هرکس که به هدایتی فرا خواند برای او، پاداشی همسنگ کسانی خواهد بود که از او پیروی کنند. بدون اینکه چیزی از پاداش آنان کاسته شود و هرکس به گمراهی فرا خواند برای او گناهی همسنگ گناه کسانی است که از او پیروی میکنند بدون اینکه چیزی از گناه ایشان کاسته شود».
در صحیح (مسلم و ترمذی) آمده است که حضرت رسولصفرمود:
«مَنْ سَنَّ سُنَّةَ خَيْرٍ فَاتُّبِعَ عَلَيْهَا فَلَهُ أَجْرُهُ وَمِثْلُ أُجُورِ مَنِ اتَّبَعَهُ غَيْرَ مَنْقُوصٍ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْئًا وَمَنْ سَنَّ سُنَّةَ شَرٍّ فَاتُّبِعَ عَلَيْهَا كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهُ وَمِثْلُ أَوْزَارِ مَنِ اتَّبَعَهُ غَيْرَ مَنْقُوصٍ مِنْ أَوْزَارِهِمْ».
«هرکس کار و شیوهای نیکو بنیان گذارد و در این کار نیکو از وی پیروی شود بر او پاداشی چون عاملان آن خواهد بود، بدون اینکه چیزی از پاداش عاملان به آن بکاهد و هرکس شیوه و عملی زشت بنیان نهد و در آن کار بد از او پیروی شود بر او گناهی همسنگ عاملان آن خواهد بود بدون اینکه چیزی از جزای گناه آنان بکاهد» [۱۱۰].
ترمذی روایت کرده است و آن حدیث را صحیح دانسته است و ابو داود و غیر ایشان نیز از عرباض بن ساریه روایت کردهاند که رسول خداصروزی با ما نماز میخواند، سپس به ما رو کرد و ما را با موعظهای کامل و رسا پند داد به گونهای که چشمها بدان گریستند و قلبها با آن زنگار سُتردند. آنگاه یکی گفت: گویی این موعظهای است نیکی خواهنده. حال آنچه میباید تعهد کنیم چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَإِنْ عَبْدًا حَبَشِيًّا فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ بَعْدِى فَسَيَرَى اخْتِلاَفًا كَثِيرًا فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِى وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِيِّينَ الرَّاشِدِينَ تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [۱۱۱].
«شما را توصیه میکنم به تقوای الهی و فرمانبرداری از فرامین او گرچه بندهای خدا ترس باشد، زیرا هرکس از شما بعد از من زنده بماند اختلافات زیادی را خواهد دید آن هنگام است که باید به سنّت من و سلوک و روش خلفای راشدین و هدایت شدهام چنگ زنید و آن را با دندانهایتان محکم بگیرید و بپرهیزید از بدعتها، چون هر چیز نو پدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است» [۱۱۲].
در صحیح بخاری از حذیفهسروایت شده است که گفت:
«هَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ وَمَا دَخَنُهُ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْىٍ، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صِفْهُمْ لَنَا . قَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِى إِنْ أَدْرَكَنِى ذَلِكَ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلاَ إِمَامٌ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا، وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ، حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ، وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ».
ترجمه:
«- آیا بعد از( این عصر طلایی) شر و پلیدی خواهد بود؟
- فرمود: بله.
-گفتم: آیا بعد از شری که خواهد آمد خیری خواهد بود؟
- فرمود: بله، امّا در آن دخن(تیرگی و دود) خواهد بود.
-گفتم: ای رسول خدا، دخن چیست؟
- فرمود: کسانی هستند که به غیر سنّت من عمل میکنند و به غیر از هدایتی که من آوردهام چنگ میزنند. آنها را بشناس( و بشناسان) و ناخوش بدار.
- گفت: گفتم: ای رسول خدا، آیا باز بعد از این خیر، شری خواهد آمد؟
- فرمود: بله داعیانی بر درهای جهنم هستند که هرکس دعوت آنان را قبول کند او را به دوزخ خواهند انداخت.
- گفتم ای رسول خدا، آن داعیان را برایمان وصف کن تا بشناسیم.
- فرمود: آنان همرنگ و هم لباس مایند و به زبان ما سخن میگویند (از آیات و احادث ما استفاده میکنند)
- گفتم: وقتی آنها را دیدم، چهکار کنم؟
- فرمود: به جماعت مسلمین و امام آنان چنگ زن.
- گفتم اگر امام و جماعتی در کار نبود؟
- فرمود: از این گروه دوری کن، گرچه با چنگ زنی به ریشه درختی تا وقتی مرگ به سراغت آید و تو بر آن خواهی بود» [۱۱۳].
در حدیث صحیفه آمده است که فرمود:
«الْمَدِينَةُ حَرَمٌ مَا بَيْنَ عَيْرٍ إِلَى ثَوْرٍ فَمَنْ أَحْدَثَ فِيهَا حَدَثًا أَوْ آوَى مُحْدِثًا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ لاَ يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَرْفًا وَلاَ عَدْلاً».
«مدینه حرَم ماست مابین دو کوه عنیر تا ثور، پس هرکس در این فاصله بدعتی ایجاد کند یا بدعتگزاری را پناه دهد، لعنت خدا، فرشتگان و تمامی مردم بر او باد و روز قیامت از او هیچ توبه، فدیه یا نافله و فریبی را نخواهد پذیرفت».
این حدیث شمولیت دارد و شامل هرچیز نو پدیدی خواهد شد که با شرع منافات داشته باشد و بدعتها از زشتترین چیزهای نو پدید هستند. امام مالک به این حدیث که به مدد باری تعالی خواهد آمد، استدلال کرده است و گفته است گرچه این حدیث مختصّ مدینه است، امّا دیگر موضوعها را نیز در بر خواهد گرفت.
در موطّا امام مالک در حدیثی که ابو هریره آن را روایت کرده است، آمده است که روزی رسول خداصبه گورستان رفت و فرمود:
«السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ». و فرمود: «فَلَيُذَادَنَّ رِجَالٌ عَنْ حَوْضِى كَمَا يُذَادُ الْبَعِيرُ الضَّالُّ أُنَادِيهِمْ : أَلاَ هَلُمَّ أَلاَ هَلُمَّ أَلاَ هَلُمَّ ثَلاَثًا فَيُقَالُ إِنَّهُمْ قَدْ بَدَّلُوا فَأَقُولُ فَسُحْقًا فَسُحْقًا فَسُحْقًا».
ترجمه: «سلام بر شما آرامگاه مومنان، اگر خدا بخواهد ما هم به زودی به شما خواهیم پیوست» و فرمود: «در روز قیامت کسانی از حوض من رانده خواهند شد و دور میشوند، همچنانکه گوسفندی گم شده و هر چند آنها را صدا بزنم، بیایید، بیایید. گفته میشود: اینان دین( اسلام) را بعد از تو تغییر و تحریف کردند. پس خواهم گفت: از من دور شوید از من دور شوید، از من دور شوید» [۱۱۴].
گروهی از دانشمندان اسلامی این حدیث را شامل حال بدعتگزاران دانسته، گروهی دیگر آن را دربارهی مرتدان (دوران خلافت ابوبکرسمیدانند. چیزی که احتمال اول را تقویت میکند حدیثی است که خیثمه بن سلیمان از یزید رقاشی روایت میکند که از انس بن مالک سوال کردم: کسانی در این جا هستند ما را به کفر و شرک متهم میسازند و حوض و شفاعت حضرت رسول را انکار میکنند آیا از رسول خدا چیزی دربارهی ایشان شنیدهای؟
مالک گفت بله: از رسول خدا شنیدم که میگفت:
«بَيْنَ الْعَبْدِ وَبَيْنَ الْكُفْرِ تَرْكُ الصَّلاةِ».
«بين العبد وبين الكفر ترك الصلاة فإذا تركها فقد أشرك وحوضي كما بين ايله إلى مكة اباريقه كنجوم السماء ـ أو قال كعدد نجوم السماء له ميزابان من الجنة كلّما نضب امداهُ مَن شرب منه شربةً لم يظمأ بعدها ابداً و سيرده اقوام ذابله شفاههم فلا يطمعون منه قطرة واحدة من كذب به اليوم یصب منه الشراب يومئذ» [۱۱۵].
«حدّ فاصل عبودیت و کفر ـ یا شرک- ترک نماز است. هرکس نماز را ترک کند شرک ورزیده است و وسعت حوض من از ایله( آخر حجاز و اول شام) تا مکه است. تعداد لیوانهای آن به اندازه ستارگان آسمان است و آبریزها و آب گذرهای آن به بهشت وصل است گه هرگاه آب حوض کاستی گرفت دوباره پر خواهد شد. هرکس از آن آب اندکی بنوشد بعد از آن دیگر هرگز تشنه نخواهد شد و از لب آن حوض کسانی رانده خواهند شد حال آنکه تشنه لبان هستند و قطرهای از آن آب به ایشان داده نمیشود کسانی که در دنیا آن را انکار کنند در آن روز قطرهای از آب حوض نصیبشان نخواهد شد».
این حدیث دلالت بر این نکته دارد که آنانکه ذکرشان رفت از اهل قبله هستند پس منسوب کردن اهل اسلام از جانب ایشان به کفر از صفات خوارج است و اینکه حوض (کوثر) را منکر شوند از صفات معتزله و دیگران است و با وجود اینکه آنچه که در موطّای امام مالک از حضرت رسول نقل کرده است که مردم را صدا میزند که بیایید بدان سبب است که آنها را به سبب سفیدی چهره و سفیدی مواضع وضو که از خصایص امت اوست از دیگر امم باز خواهد شناخت در غیر این صورت اگر آن افراد از امّت او نباشند آنها را بدان نشانی مخصوص باز نخواهد شناخت.( ادامه این حدیث در موطّای امام مالک آمده است، ولی مولف از آوردن آن خودداری کرده است).
در حدیث صحیحی که ابن عباس از حضرت رسولصروایت کرده، آمده: که رسول خداصبرای موعظه بلند شد و فرمود: شما روز قیامت، محشور خواهید شد در حالی که لخت و پا برهنه و ختنه ناکرده هستید:
﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ﴾[الأنبیاء: ۱۰۴].
«همانگونه که نخستین بار آفرینش را شروع کردیم آفرینش را از نو بازگشت میدهیم و این وعدهای است که ما میدهیم».
و فرمود:
«سَيُؤْتَى بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِى فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ رَبِّ أَصْحَابِى. فَيُقَالُ إِنَّكَ لاَ تَدْرِى مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ. فَأَقُولُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ:
﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾[المائدة: ۱۱۷-۱۱۸]. فَيُقَالُ هَؤُلاَءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ».
«اولین کسی که در روز قیامت لباس میپوشد ابراهیم است سپس جماعتی از امت من را میآورند آنان را به سوی جهنم میبرند من هم همان سخنان عبد صالح خدا عیسی را تکرار میکنم: «من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع ایشان اطّلاع داشتم، و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بودهای و تو بر هر چیزی مطّلع هستی * اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تو هستند و اگر از ایشان گذشت کنی چرا که تو چیره و توانا و حکیمی»گفته میشود این عده بعد از تو فورا مرتد شدند و از اسلام برگشتند».
این حدیث نیز مانند حدیثی که در موطّای امام مالک روایت شده دارای دو احتمال است: منظور از آن اهل بدعت باشد یا کسانی که بعد از رسول خدا از دین برگشتند.
در صحیح ترمذی از ابوهریرهس روایت شده است که رسول خداصفرمود:
«افترقت الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوِ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِى عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً» [۱۱۶].
«یهود به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند و مسیحیان نیز همچنین و امت من نیز به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد».
این حدیث حسن و صحیح است و به طُرق دیگر نیز روایت شده است که در سطور آتی به شرح آن خواهیم پرداخت (باب ۸) امّا در دیدگاه علمای اسلامی بیشتر فرقهها و گروههایی که در دین اسلام پدید خواهد آمد، بدعتگزارند.
در صحیح مسلم و بخاری آمده است که حضرت رسولصفرمود:
«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنَ النَّاسِ وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ فَإِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالاً فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا» [۱۱۷].
«خداوند، علم را به این صورت که آن را از قلب علما بیرون آورد بر نمیدارد، بلکه علم را به وسیلهی از بین بردن علما از بین میبرد به نحوی که دیگر عالمی دینی و کاردان باقی نمیماند، لذا مردم از رؤسای جاهل به امور دینی پیروی میکنند، این جاهلان نیز بدون علم فتوا میدهند خود که گمراه هستند دیگران را نیز گمراه میسازند».
این حدیث به صورتهای گوناگونی در صحیح مسلم و بخاری آمده است.
در صحیح مسلم و بخاری از ابن مسعود روایت شده است که میگفت: «هرکس خوشحال میشود تا فردای قیامت خداوند را در حالی که مسلمان است ملاقات کند، باید پیوسته نمازهای پنجگانه را بگزارد و هرگاه که اذان گفته شد به اقامهی نماز بشتابد، زیرا خداوند بلند مرتبه برای پیامبر شما قوانینی هدایتگر وضع کرد و این نمازها از (بهترینهای) هدایتند و اگر شما همچنانکه اقوام آینده میکنند نمازتان را در منزل بخوانید بیگمان رسول خدا را ترک گفتهاید و اگر شما سنّت پیامبر را ترک گویید بیگمان به گمراهی خواهید افتاد» [۱۱۸]. حال بنگیرید که چگونه ابن مسعود ترک سنّت حضرت رسولصرا عین گمراهی خوانده است. در روایتی دیگر گفته است: «اگر شما سنّت پیامبرتان را دور اندازید بیگمان به او کافر شدهاید» و این روایت، تحذیر شدیدتری دارد. و در حدیثی که مسلم روایت کرده است آمده که رسول خدا فرمود:
«إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أولهما كتاب الله، فيه الهدی و النور في روايه فيه الهدي. من استمسك به و اخذ به كان علی الهدی و من اخطاه ضلّ و في رواية من اتبعه كان علی الهدی ومن ترکه كان علی ضلالة» [۱۱۹].
«من دو چیز گرانسنگ را میان شما (امتم) به جا خواهم گذاشت: نخستین آن کتاب خداست که در آن نور و هدایت است هرکس به آن چنگ یازد و آن را بگیرد بر سبیل هدایت است و هرکس از آن روی برتابد به گمراهی رفته است و در روایتی دیگر آمده است که هرکس از کتاب خدا پیروی کند بر سبیل هدایت است و هرکس آن را دور اندازد به گمراهی خزیده است».
و باز در همین باره، ابن وضاح و ابن وهب از ابو هریره روایت کردهاند که رسولخداصفرمود:
«سَيَكُونُ فِى أُمَّتِى دَجَّالُونَ كَذَّابُونَ يَأْتُونَكُمْ بِبِدَعٍ مِنَ الْحَدِيثِ بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ فَإِيَّاكُمْ وَإِيَّاهُمْ لاَ يَفْتِنُونَكُمْ» [۱۲۰].
«بعد از من از میان امّتم فریبکاران و دروغ گویانی بر خواهند خاست و شما را احادیثی خواهند آورد بدعت زا و برساخته به نحوی که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیدهاند پس هوشیار باشید که شما را نفریبند».
در صحیح ترمذی از حضرت رسولصروایت شده است که فرمود:
«مَنْ أَحْيَا سُنَّةً مِنْ سُنَّتِى قَدْ أُمِيتَتْ بَعْدِى فَإِنَّ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلَ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْئًا وَمَنِ ابْتَدَعَ بِدْعَةَ ضَلاَلَةٍ لاَ يَرْضَاهَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ آثَامِ مَنْ عَمِلَ بِهَا لاَ يَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَوْزَارِ النَّاسِ شَيْئًا» [۱۲۱].
«هرکس زنده گرداند سنّتی از سنّتهای من را که میرانده شده است برای او پاداشی خواهد بود همسنگ پاداش کسانی که بدان سنّت عمل میکنند بدون اینکه پاداش او چیزی از پاداش آنان بکاهد و هرکس بدعتی در دین پدید آورد که خدا و رسولش به آن خشنود نیستند برای او جزایی همچون عامل بدان بدعت خواهد بود بدون اینکه چیزی از گناه مردم بکاهد».
ابن وضّاح و دیگران از حضرت عایشهل روایت کردهاند که فرمود:
«مَن أَتی صَاحِبِ بِدْعَةٍ لِيُوَقِّرَهُ، فَقَدْ أَعَانَ عَلَى هَدْمِ الإِسْلامِ» [۱۲۲].
«هرکس به نزد بدعت گزاری بیاید تا او را احترام گذارد به واقع به نابودی اسلام کمک کرده است».
در روایتی دیگر آمده است:
«من وقر صاحب فقد اعانَ علی هدم الاسلام» [۱۲۳].
«هرکس بدعت گزاری را گرامی بدارد او کمک کرده است به نابودی اسلام».
از حسن روایت شده است که رسول خداصفرمود:
«أبى الله لصاحب بدعة بتوبة» [۱۲۴].
«خداوند بیزار است که توبه بدعت گزار را بپذیرد».
و در روایتی دیگر آمده است:
«إن الله تعالى حجز التوبة عن كل صاحب بدعة» [۱۲۵].
«خداوند تو به را از هر بدعت گزاری باز داشته است».
و در حدیثی که قبلاً ذکر آن رفت ابو هریره از حضرت رسول نقل کرده است که:
«وإن أحببت أن لا توقف على الصراط طرفة عين حتى تدخل الجنة فلا تحدث فى دين الله حدثا برأيك» [۱۲۶].
«اگر دوست داری که حتی به اندازه چشم بر هم زنی بر پل صراط توقفی نداشته باشی در دین خدا از نظرگاه شخصی سخنی نگو».
و از حضرت رسولصروایت شده است که فرمود:
«اقْتَدَى بِى فَهُوَ مِنِّى وَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَيْسَ مِنِّى».
«هرکس به (سنّت) من چنگ زند از من است و هرکس از آن روی برتابد از من نیست».
طحاوی از حضرت رسولصروایت کرده است که فرمود:
«ستة لعنتهم، لعنهم الله، وكل نبي مجاب، الزائد في كتاب الله، والـمكذب بقدر الله، والـمتسلط بالجبروت، ليذل بذلك من أعز الله، وليعز به من أذل الله، والـمستحل لحرم الله، والـمستحل من عترتي ما حرم الله» [۱۲۷].
«شش چیز است که خدا و پیامبران که مجاب الدّعوه هستند بر آن نفرین کردهاند: آنکه چیزی بر کتاب خدا چیزی بیفزاید، یا قضا و قدر الهی را دروغ انگارد و کسی که به زور بر مردم چیرگی یافته است و سعی میکند ذلیل و خوار گرداند کسی را که عزیز و بزرگ است و عزیز و بزرگ گرداند کسی را که خدا خوار کرده است، و نفرین شده است کسی که سنّت من را دور اندازد و حرام شدههای الهی را حلال انگارد و از سنّت و روش من آنچه را خدا حرام کرده است حلال بدارد».
و در روایت ابی بکر ثابت خطیب آمده است: «سته لعنهم الله ولعنتهم وفيه والراغب عن سنّتي إلى بدعة» [۱۲۸]. «شش دسته هستند که خداوند آنان را نفرین کرده است و من نیز ـ و در آن آمده است: کسی که از سنّت من به بدعت روی برتابد».
در کتاب طحاوی از حضرت رسولصروایت شده است که فرمود:
«إن لكلّ عابدٍ شرّه ولکلّ شرّه ٍفتره فأما إلى سنتي وأمّا إلی بدعه، فمن کان فتذته إلی سنّتی، فقد اهتدي ومن كانت فترته إلى غير ذالك فقد هلك» [۱۲۹]
«برای هر زاهدی و عبادتی و نشاطی هست و پس از هر نشاطی آرامشی و سستی، حال با فروکش کردن به طرف سنّت خواهد بود یا بدعت. پس کسی که آرامش و سکونش به جانب سنّت من باشد هدایت یافته است و هرکس آرامش و سکونش به غیر از این سنّت باشد هلاک گشته است».
در کتاب معجم بغوی از مجاهد روایت شده است که گفت: «من و یحیی بن حمیده به نزد مردی از انصار از اصحاب حضرت رسول رفتیم: او گفت: از افرادی نزد حضرت رسول نام برده شد که شب بیدار و روز روزه دارند. پس رسول خدا گفت:
«لكني أنام وأصلي، وأصوم وأفطر، فمن اقتدى بي فهو مني، ومن رغب عن سنتي فليس مني، إن لكل عامل شرة، ثم فترة، فمن كانت فترته إلى بدعة فقد ضل، ومن كانت فترته إلى سنة فقد اهتدى» [۱۳۰].
«ولی من میخوابم و متناوب نماز میخوانم. گاه روزه میگیرم و گاه روزه نیستم. هرکس به من اقتدا کند از من است و هرکس از سنّت من روی برتابد از من نیست. برای هر فرد عامل به سنّت در ابتدا نشاطی و پس از آن سکون و آرامشی است. هرکس که سکون و آرامشش به سوی بدعت باشد گمراه شده است و هرکس سکون و آرامشش به سمت سنّت باشد هدایت یافته است».
از ابن وائل و او هم از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که حضرت رسولصفرمود: «إنَّ أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ قَتَلَ نَبِيًّا، أَوِ قَتَلَهُ نَبِيُّ، وَإِمَامُ ضَلالَةٍ و ممثّل من الـممثلين» [۱۳۱].
«شدیدتر مردم از لحاظ عذاب روز قیامت: مردی است که پیامبری را بکشد یا به دست پیامبری کشته شود و پیشرو گمراهی و کسی که تصویرگری و پیکره تراشی کند».
در کتاب «منتقی حدیث از خیثمه» از سلیمان و او هم از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که حضرت رسولصفرمود:
«سيكون من بعدي أمراء يؤخرون الصلاة عن مواقيتهما فيحدثون البدعة. قال عبدالله بن مسعود: فكيف اضع إذا ادركتم؟
قال: سألني يا ابن أم عبد كيف تصنع لا طاعه لـمن عصي الله» [۱۳۲].
«بعد از من پادشاهانی خواهند آمد که نماز را سر وقت نمیخوانند و بدعتهایی را در دین وارد میکنند. عبدالله بن مسعود گفت: وقتی چنین پادشاهی دیدیم چکار کنیم؟ فرمود: ای برادر، از من میپرسی که بنده در آن هنگام چکار بکند( بدان) کسی که نافرمانی خدا را بکند نباید از او پیروی کرد».
در صحیح ترمذی از ابی سعید خدری روایت شده است که حضرت رسولصفرمود:
«مَنْ أَكَلَ طَيِّبًا وَعَمِلَ فِى سُنَّةٍ وَأَمِنَ النَّاسُ بَوَائِقَهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ. فَقَالَ رَجُلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ فِى النَّاسِ لَكَثِيرٌ. قَالَ: وَسَيَكُونُ فِى قُرُونٍ بَعْدِى».
«هرکس روزی حلال بخورد و به سنّت عمل کند و مردم از سختیها و بلای او در امان باشند داخل بهشت خواهد شد».
مردی پرسید: ای رسول خدا رسیدن چنین روزهایی زیاد طول خواهد کشید فرمود: این مسایل، قرنهای بعد از من خواهد بود.
در کتاب طحاوی از عبدالله بن عمرعاص روایت شده که حضرت رسولصفرمود:
«كَيْفَ بِكُمْ وَبِزَمَانٍ. أَوْ قالَ: يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ زَمَانٌ يُغَرْبَلُ النَّاسُ فِيهِ غَرْبَلَةً وتَبْقَى حُثَالَةٌ مِنَ النَّاسِ قَدْ مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ وَأَمَانَاتُهُمْ وَاخْتَلَفُوا فَضَارُوا هَكَذَا. وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ قَالُوا كَيْفَ بِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: تَأْخُذُونَ مَا تَعْرِفُونَ وَتَذَرُونَ مَا تُنْكِرُونَ وَتُقْبِلُونَ عَلَى أَمْرِ خَاصَّتِكُمْ وَتَذَرُونَ أَمْرَ عَامَّتِكُمْ» [۱۳۳].
«چگونه خواهید بود شما و زمانه یا فرمود: نزدیک است زمانی بر مردم فرا رسد که برگزیدگان و نیکان آنها از بین بروند و افراد پست و بدکارشان باقی بماند و پیمان و عهدهایشان و امانت دادنشان به هم در آمیزد و دچار اختلاف شوند و اینگونه شوند آنگاه بند انگشتانش را در هم کرد».
گفتند: ای رسول خدا آن وقت ما چه کار کنیم؟ فرمود: چنگ یازید به آنچه بدان آگاهید و رها سازید چیزی را که برایتان ناشناخته است.
و آنچه را که خواص علمی و دینی شما میگویند بپذیرید و آنچه رای عوام بر آن است رها سازید.
ابن وهب در حدیثی مرسل [۱۳۴]از حضرت رسول روایت کرده است که فرمود:
«إيّاكم والشّعاب قالوا: ما الشعاب يا رسول الله قال: أهل الهواء».
«فرمود: بپرهیزید از شعاب. گفتند: ای رسول خدا، شعاب چیست؟».
فرمود: یاران هوا و پیروان آرزوهای نفسانی.
او روایت کرده است که فرمود:
«إن الله ليدخل العبد الجنة بسنته يتمسك بها» [۱۳۵].
«خداوند بنده را به بهشت خواهد فرستاد با چنگ یازی عبد به سنّت».
در کتاب «السنة» نوشتهی آجری از طریق ولید بن مسلم آمده است که ثور بن یزید از خالد بن معدان و او هم از معاذ بن جبل روایت کرده است که حضرت رسولصفرمود:
«إذا حدث في أمتي البدع و شُتم أصحابي فليُظْهِر العالمُ علمَه، فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ مِنْهُمْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ جَمِيعاً» [۱۳۶].
«هرگاه در میان امتم بدعتهایی پدید آمدند و یارانم مورد شماتت و نکوهش واقع شدند، باید علمای دین علم خود را آشکار و اعلام کنند و هرکس از آنها اینگونه نکند پس لعنت خدا و فرشتگان و تمامی مردم بر او باد!».
عبدالله بن حسن میگوید: به ولید بن مسلم گفتم: منظور از اظهار علم چیست؟
گفت: اظهار سنّت و کثرت احادیث.
و انسان موفق و آگاه باید بداند، بعضی از احادیثی که در صفحات پیشین صحّت آنها جای تردید دارد، امّا آورده شدن آنها عمل به چیزی است که محدّثان آن را در احادیث ترغیب و ترهیب و درست دانستهاند. وقتی که نکوهش بدعتها و بدعت گزاران با ادلّه قرآنی و احادیث صحیح حضرت رسول ثابت شد. آنچه افزون بر آن باشد (از احادیث ضعیف) هیچ اشکالی ندارد -برای تکمیل بحث- اگر خدا بخواهد [۱۳۷].
[۱۰۰] روایت از بخاری (۲۶۹۷) و مسلم (۱۷۱۸/۱۷). [۱۰۱] روایت از مسلم (۱۷۱۸/۱۸). [۱۰۲] منابع روایتی این حدیث قبلا ذکر شد. [۱۰۳. ـ نسائی (۳/۱۸۸-۱۸۹). [۱۰۴] موقوف: روایتی است که فقط به صحابی متصل میشود و از او نمیگذرد. (مترجم) [۱۰۵] مرفوع: حدیثی که به پیامبرصمتصل میشود و در روایت گفته میشود. «قال النبی- قال رسول الله» (مترجم) [۱۰۶] ابن ماجه این حدیث را به صورت مرفوع روایت کرده است (۴۵) و آلبانی این حدیث را در کتاب (ضعیف الجامع) ضعیف خوانده است (۴۸۷۳). [۱۰۷] قضاعی این حدیث را در «مسند الشهاب» (۲/۲۶۳). روایت کرده است. [۱۰۸] منابع روایتی این حدیث قبلا ذکر شد. [۱۰۹] روایت حدیث از مسلم (۲۶۷۴) و ترمذی (۲۶۷۴). [۱۱۰] روایت از مسلم(۱۰۱۷) و ترمذی(۲۶۷۵) از احادیث جریر بن عبدالله. [۱۱۱] نوع حدیث، صحیح: روایت از امام احمد (۴/۱۲۶) و ابو داود (۴۶۰۷) این حدیث را آلبانی نیز صحیح دانسته است. [۱۱۲] این حدیث به طرق دیگر نیز روایت شده است. ۲- روایت از بخاری، (۳۶۰۶،۳۶۰۷،۷۰۸۴). [۱۱۳] این حدیث را بخاری به شیوههای دیگر حکایت کرده است. [۱۱۴] امام مالک این حدیث را روایت کرده است (۱/۸) و امام مسلم (۲۴۹). [۱۱۵] تخریج حدیث از ابو یعلی، مسند ( ۴۱۰۰) [۱۱۶] منابع روایتی این حدیث قبلا ذکر شده است. [۱۱۷] روایت از بخاری (۷۳۰۷) و مسلم (۲۶۷۳). [۱۱۸] روایت از مسلم (۶۵۴). [۱۱۹] مسلم (۲۴۰۸). [۱۲۰] روایت از ابن وضاح در البدع این حدیث را روایت کرده است (ص۳۴). [۱۲۱] حدیث حسن: منابع روایتی این حدیث قبلاً ذکر شد. [۱۲۲] نوع حدیث ضعیف، روایت کرده است ابن عدی آن را در الکامل (۲/۳۲۴) و ابن عساکر در تاریخ دمشق (۱۴/۴) [۱۲۳] نوع حدیث ضعیف، «السلسلة الضعیفة» (۱۸۶۲) و نگا: ضعیف الجامع (۱۲۶۴۷). [۱۲۴] ابن وضاح (ص۶۲) با اسناد بسیار ضعیف این حدیث را روایت کرده است. [۱۲۵] اسناد حدیث حسن: طبرانی آن را در الاوسط (۴/۲۸۱) روایت کرده است و هیثمی در الـمجمع (۱۰/۳۰۷) رجال آن را صحیح دانسته است به روایت، هارون بن موسی فروی). [۱۲۶] منابع روایتی حدیث ذکر شده است. [۱۲۷] نوع حدیث ضعیف: نگا: ضعیف الجامع (۳۴۴۸) و «ضعیف الترغیب والترهیب». [۱۲۸] متقی هندی در «کنز العمال» آن را به دار قطنی در الافراد نسبت دادهاست و خطیب نیز در الـمتفق والـمفترق. [۱۲۹] نوع حدیث صحیح: صحیح الجامع (۲۱۵۲). [۱۳۰] روایت از امام احمد (۵/۴۰۹). [۱۳۱] نوع حدیث صحیح روایت از امام احمد (۱/۴۰۷) و آلبانی نیز این حدیث را در السلسلة الصحیحة صحیح دانستهاند. (۲۸۱). [۱۳۲] روایت حدیث از مسلم (۵۳۴). [۱۳۳] نوع حدیث صحیح: ابوداود آن را روایت کرده است (۴۳۴۳) و آلبانی در صحیح الجامع (۵۷۰) آن را صحیح دانسته است. [۱۳۴] حدیث مرسل: حدیثی است که در روایت آن صحابی حذف شده باشد و تابعی بگوید: قال النبی (مترجم) [۱۳۵] نوع حدیث ضعیف، امام احمد آن را روایت کرده است (۵/۲۳۲/۲۴۳) از حدیث معاذ بن جبلسو آلبانی در ضعیف الترهیب (ص۲۰۶) این حدیث را ضعیف دانسته است. [۱۳۶] الاجری فی الشریعة (۲۷۵). [۱۳۷] امام سیوطی برای عمل به احادیث ضعیف سه شرط را مطرح کردهاند: الف: حدیث ضعیف غیر شدید باشد و از دروغ گویان و متعصبین به کذب و دروغ دور باشد. ب: در ذیل یک اصل حدیثی صحیح آورده شود. ج: هنگام اثبات حدیث نباید اصل بر عمل به آن باشد بلکه باید اصل برخورد محتاطانه با آن باشد و حتی گفته شده است که نباید به حدیث ضعیف عمل کرد. «مترجم»