الاعتصام در شناخت بدعت و سنت - جلد اول

فهرست کتاب

فصل

فصل

چیزی که در این فصل نیازمند یادآوری است شرح و بسط معانی عامی است که متعلق به مباحث پیشین است و آن اینکه بدعت‏ها [اصل] گمراهی و بدعت‌گزار، گمراه و گمراه کننده است: و گمراهی در بسیاری از روایاتی که ذکر شد، آمده است و این اختلاف: تفرّق و گروه گروه شدن و به سلک‌های مختلف درآمدن است به همین گمراهی آیات قرآنی اشاره می‏کند به خلاف دیگر گناهان که اکثر در قرآن به نام گمراهی وصف نشده‏اند، جز اینکه بدعت یا شبه بدعت بوده باشند و خطاها و گناهانی که در امور شرع رخ می‏دهند -و از آن گذشت شده است - گمراهی نامیده شده‏اند، خطاکار و عاصی را گمراه، نخوانده‏اند همچنانکه کسی که به عمداً گناه می‏کند گمراه خوانده نشده است. امّا این نام گذاری برای بدعت‏ها - که خداوند خود به آن داناتر است- دارای حکمتی است و آن همان آگاه شدن بر آن است و این که گمراهی ضدّ هدایت و روشن‌گری است و عرب هدایت را راهی اطلاق کرده است که محسوس و روشن باشد. پس می‏گوید: به این راه هدایت کردم او را و همچنین هدایت، به راه بردن فردی در راه خیر یا شر نیز معنی شده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ[الإنسان: ۳]. «ما راه را به او نموده‏ایم»﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦[الفاتحة: ۶]. «خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما»صراط، طریق، سبیل، همگی به یک معنی و حقیقت یک راه محسوس و آشکارند و مجازی هستند برای یک راه معنوی و ضد آن گمراهی است که همانا خروج از راه [راست] است و در ذیل همین معنی آمده است که می‏گوید: برّه یا گوسفندی گمشده یا مردی راه گم کرده است، این استعمال، وقتی است که از راه بیرون افتاده و واقعیت بر او مشتبه گشته است و دلیل و راهنمایی نداشته تا او را هدایت کند. لذا بدعت‌گزار یا صاحب بدعت چون هوا و آرزو و توام با آن عدم آگاهی از سنت مشروع بر وی غلبه کرده است گمان برده آن‌چه به واسطه‌ی عقلش بر وی روشن شده راهی مستحکم است و غیر آن چیزی نیست پس بر آن طریق، طیّ سلوک نموده، لذا به سبب آن از راه راست باز مانده است. پس از او گمراه است گرچه گمان برده در شاهراه، راه می‏پیماید. بسان رهگذری که در شب بدون اینکه راهنمایی داشته باشد طیّ طریق می‏کند، لذا گمان می‏رود که راه گم کند و در رنج افتد گرچه می‏پندارد هدف خود را می‏یابد.

واقعیت آن است که بدعت‌گزاران این امّت دلایل [سنت] را گم کرده‏اند، زیرا دلایل خویشتن را از هوا و شهوت دریافته‏اند نه اینکه از ماخذی این احکام و دلایل را گرفته باشند که منقاد اوامر الهی باشد و این وجه تمایز بدعت‌گزار و غیر ایشان است، زیرا بدعت گزار هوا و آرزوی خود را نخستین خواست خود قرار داده‌است و رستگاری خود را با تقلید دریافته است واز ویژگی‏های ادلّه این است که بر مقتضای کلام عرب و استعمال آن جاری می‏شوند و یکی از ویژگی‌های کلام عرب این است که به مقتضای ظاهری دلایل بسنده می‏کنند و به ندرت فردی پیدا می‏شود که از این احتمال خالی باشد و هر ادله‌ی ظاهری این احتمال در آن داده می‏شود که آن را از مقتضا و مقصود ظاهری آن برگرداند و به غیر از رویکرد اصلی آن تاویل شود و چون به امور بدعی، عدم آگاهی از اصول شریعت و مقاصد آن اضافه شد زمینه برای خروج و تحریف از مقاصد شرع بیشتر و شدیدتر است و کسی که مدّعی درک و آگاهی است خروجش از سنت بیشتر می‏شود و در گمراهی بدعت پیشین در او ثبات می‏گیرد و چون هوا و آرزوی نفس غلبه یابد این امکان به وجود می‏آید که مصطلحات و دلایل شرعی هرگونه که اراده شوند تاویل و تفسیر گردند.

دلیل بر این سخن این است که تو بدعت گزاری از میان این امت اسلام را نخواهی یافت جز اینکه بر بدعت خود به دلایل شرعی چنگ می‏یازد و آن دلایل را از جایگاه و مقاصد اصلی پایین آورده و بر حسب چیزی در می‏آورد که عقل و شهوتش اراده کند و این یک رویکرد ثابت در حکمت ازلی است که برگشتی ندارد خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿يُضِلُّ بِهِۦ كَثِيرٗا وَيَهۡدِي بِهِۦ كَثِيرٗا[البقرة: ۲۶]. «خداوند با بیان این نوع مثل بسیاری را گمراه می‏سازد و بسیاری را هدایت می‌کند».

و می‌فرماید:

﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ[المدثر: ۳۱].

«اینگونه خداوند هرکس را بخواهد گمراه می‌سازد، و هرکس را بخواهد هدایت می‌بخشد».

دلایل متشابهی که برای ایشان [اهل بدعت] منظم و مرتب به نظر می‏رسد روشن و آشکار نیست و اندک آن فزونی نمی‏گیرد و این بهترین دلیل است که آنان پیرو هوا و آرزوی نفسند، زیرا وقتی بیشترین و بالاترین دلایل بیاید و به ظاهر چیزی حکم کردند آن حق است و اگر چیزی بر خلاف مقتضای ظاهری آن بیاید نادر و اندک است، زیرا حق با بیننده و اهل نظر است که کم و نادر در امور شرعی را به امور کثیر ارجاع دهند و متشابهات را بر آیات روشن عرضه کنند، جز اینکه هوا و آرزوی نفسانی به انحراف می‏کشاند کسی را که خدا بخواهد و آن فرد در بیابان گمراهی است گرچه گمان می‌برد بر شاهراه [نجات] است بر خلاف کسی که بدعت‌گزار نیست هدایت را در وهله‌ی نخست از جانب خداوند می‏داند و هوا و آرزوی شخصی را - اگر باشد- بعد از آن قرار می‌دهد و پیرو حق می‏گرداند با این رویکرد چنین فردی تمامی دلایل و معظم قرآن را جزو آیات واضح و روشن می‏داند تا از آن چیزی را جستجو کند که به دنبالش است، لذا در شاهراه دین، سلوک می‏ورزد و نوادری که در این راه فراپیش او قرار می‏گیرند یا آنها را به قرآن و آیات آن ارجاع می‏دهد یا به راسخان در علم واگذار می‏کند و خود را در راه بحث و بررسی آنها به زحمت نمی‏اندازد، کوتاه سخن آنکه فصل الخطاب پیروان سنت و متشابهات کلام پروردگار است که می‏فرماید:

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ[آل‌عمران: ۷].

«امّا کسانی که در دل‌هایشان کژی است (و گریز از حق، زوایای وجودشان را فرا گرفته است) برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند. در حالی که تأویل (درست) آنها را جز خدا و کسانی نمی‌دانند که راسخان (و ثابت‌قدمان) در دانش هستند. (این چنین وارستگان و فرزانگانی) می‌گویند: ما به همه آنها ایمان داریم (و در پرتو دانش می‌دانیم که محکمات و متشابهات) همه از سوی خدای ما است. و (این را) جز صاحبان عقل (سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمی‌برند، نمی‌دانند و) متذکر نمی‌شوند».

پس شایسته نیست با پیش آمدن چنین حالتی، آن فرد را بدعت‌گزار یا گمراه خواند گرچه در این امور پیش آمده دچار اختلاف نظر و عقیده گردد و یا چیزهایی بر او پنهان بماند و برایش روشن نگردد و این از دوحالت خارج نیست:

۱- یا بدعت‌گزار نیست، زیرا پیرو دلایلی است و برحسب آن و چنگ یازی به آن منقاد گشته است و دست نیاز به سوی آن ادلّه‌ی [شرعی] یازیده و هوای نفس را بر آن پس انداخته و دستور الهی را بر آن رجحان داده‌است و پیش انداخته است.

۲- یا اینکه فرد، گمراه نیست و بر شاهراه دین طیّ سلوک می‏کند و بدان چنگ یازیده است، لذا اگر روزی از این جاده بر سبیل اشتباه خارج گشت گناهی بر او نیست، بلکه ماجور است همانگونه که حدیث صحیح حضرت رسولصآن را روشن کرده است:

«إِذَا اجتهد الْحَاكِمُ فَاخطأ فله أجر وإن أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ». «اگر حکم گزاری در دین تلاش ورزید اما به خطا رفت یک پاداش خواهد گرفت و چون تلاشش درست به بار بنشیند دو پاداش برایش منظور خواهد شد».

اما اگر به عمد از طریق دین خارج شود، این خروج را نباید یک راه شرعی و مسلوک گردد و چونان حکمی شرعی از آن پیروی شود بر همین اساس وقتی گناهی در مقام تاسی و پیروی انجام گیرد استنان و به راه سنت رفتن محسوب شده و تعامل با چنین کسی بسان عمل کنندگان به سنت است، همچنانکه درحدیث آمده است [۲۲۹]: «من سن سنة سيئة كان عليه وزرها ووزر من عمل بها».

«هرکس راه و روشی بد بنا نهاد بر او گناه آن سنت بد و عاملان به آن خواهد بود».

و در حدیثی دیگر آمده است:

«مَا مِنْ نَفْسٍ تُقْتَلُ ظُلْماً إِلاَّ كَانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ كِفْلٌ مِنْهَا لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ» [۲۳۰].

«هیچ فردی مظلومانه کشته نمی‏شود جز آن که بخشی از گناه آن نصیب فرزند آدم÷خواهد شد، زیرا او اولین کسی بود که کشتن را بنا نهاد».

در این حدیث قتل، سنت نامیده شده است به نسبت کسی که بدان عمل کرده و به آن سنت [سیّئه] اقتدا شده است و باز قتل در این حدیث بدعت خوانده شده است زیرا بر اساسی شرعی بنا نهاده نشده است، پس گمراهی نیز خوانده نمی‏شود زیرا این [سنت بد] سرگشتگی و تردید در شرعی یا شبه آن نیست.

و این بیان و اقدامی روشن و آشکار است که به نامگذاری بدعت‌ها به گمراهی‌ها تاکید می‌ورزد و گواه حال کسانی است که قبل از اسلام بوده‏اند و در زمان رسول خدا بسر برده‏اند. خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٤٧[یس: ۴۷].

«و هنگامی که به آنان گفته شود: از چیزهائی که خدا به شما داده است، انفاق و احسان کنید، کافران به مؤمنان می‌گویند: آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا می‌خواست خوراک بدو می‌داد، شما در گمراهی آشکار و روشنی هستید».

کفار وقتی به آنان دستور داده می‏شد که انفاق کنید بر اموال خود بخل ورزیده و می‏خواستند برای این بخل وخساست راهکاری شرعی بیابند، لذا می‏گفتند: ﴿أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓروشن است اگر خدا اراده می‏کرد کسی را نیازمند کسی نمی‏گردانید، ولی او بندگان خود را به این آزمون بسنده کرد تا بداند آنان چگونه عمل می‏کنند؟ امّا هوا و آرزوی درونی این اصل بزرگ قرآنی را پوشاند و در نوردید و از آیات متشابه در قرآن سود جستند برای همین به آنان گفته شد: ﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ.

خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ[النساء: ۶۰].

«(ای پیغمبر!) آیا تعجّب نمی‌کنی از کسانی که می‌گویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند (ولی با وجود تصدیق کتاب‌های آسمانی، به هنگام اختلاف) می‌خواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند».

گویی آنان به حکم داوری اقرار کرده‏اند، جز اینکه خواسته‏اند و [می‏خواهند] حکم و داوری بر وفق آمال و امیال ایشان و در عناد با حق باشد و گمان برده‏اند جمیع این‏ها حکم است و آنچه کعب بن اشرف یا غیر او یا آنچه رسول خداصبدان حکم می‏کند حق است، اما ندانستند و نادانی ورزیدند که حکم پیامبر همان حکم الهی است و برگشتی ندارد و هر حکم و داوری غیر آن مردود و باطل است اگر بر سبیل حکم خدا و همسو با آن بنا شد، برای همین خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا[النساء: ۶۰]. زیرا رویکرد ظاهری آیه بر این دلالت دارد که مصدوق آن، اسلام و مسلمین است به دلیل این بخش از آیه که می‏فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَگروهی از مفسرین گفته‏اند: این آیه در باب مردی از منافقین نازل شد یا درباره مردی از انصار.

خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِيرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِيلَةٖ وَلَا حَامٖ[المائدة: ۱۰۳].

«خداوند بَحیره، سائبه، وصیله، و حامی را مشروع و مقرّر نداشته است».

اهل کتاب خود به قانون گذاری پرداختند و در دین حنیف ابراهیم÷بدعت به وجود آوردند، همان بدعتی که برخی از چیزها بر خود حلال یا حرام کردند و بر این پندار بودند این ابتداع آنان را به خدا نزدیک خواهد کرد مانند آموزه‏هایی که ابراهیم÷با خود آورد. آنان بر این پندار واهی دچار لغزش شدند و بر خداوند دروغ بستند، به دیگر سخن گمان بردند این ابتداع تافته‏ای جدا بافته از همان قانون گذاری الهی است، حال آنکه در مشروع الهی به بیراهه رفتند برای همین خداوند بلند مرتبه در طی آیه می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡۖ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡ[المائدة: ۱۰۵].

‏«ای مؤمنان! مواظب خود باشید. هنگامی که شما هدایت یافتید (و راه خداشناسی را در پیش گرفتید و دیگران را نیز به کار نیک خواندید و از کار بد بازداشتید) گمراهی گمراهان به شما زیانی نمی‌رساند».

و باز خداوند پاک و منزه می‏فرماید: ﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِينَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِ[الأنعام: ۱۴۰].

«مسلّماً زیان می‌بینند کسانی که فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی می‌کشند و چیزی را که خدا بدیشان می‌دهد با دروغ گفتن از زبان خدا بر خویشتن حرام می‌کنند».

و این موجز و مختصری است از شرحی مبسوط که پیشتر آمد و آن سخن خداوند بلند مرتبه که می‏فرماید:

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِيبٗا[الأنعام: ۱۳۶].

«مشرکان سهمی از زراعت و چهارپایانی را که خدا آنها را آفریده است برای خدا قرار می‌دهند».

و این قانون‌گذاری است مانند آنچه قبل از این آمد سپس می‏فرماید:

﴿وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ لِيُرۡدُوهُمۡ وَلِيَلۡبِسُواْ عَلَيۡهِمۡ دِينَهُمۡ[الأنعام: ۱۳۷].

«همان گونه بتهایشان کشتن فرزندانشان را در نظر بسیاری از مشرکان زیبا جلوه داده بود تا سرانجام آنان را هلاک گردانند و آئین ایشان را بر آنان مشتبه کنند».

این آیه نیز به قانونگذاری شخصی و نظری اشاره دارد مانند آیه اول و می‏فرماید: ﴿وَقَالُواْ هَٰذِهِۦٓ أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ حِجۡرٞ لَّا يَطۡعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُ بِزَعۡمِهِمۡ وَأَنۡعَٰمٌ حُرِّمَتۡ ظُهُورُهَا وَأَنۡعَٰمٞ لَّا يَذۡكُرُونَ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا ٱفۡتِرَآءً عَلَيۡهِۚ سَيَجۡزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ١٣٨[الأنعام: ۱۳۸].

‏«و می‌گویند: این (قسمت از) چهارپایان و کشت و زرع ممنوع است (و مخصوص بتها می‌باشد) و جز کسانی (از خدمتکاران اصنامی) که ما بخواهیم از آن نمی‌خورند، و این گمان ایشان است حیواناتی هستند که سوار شدن بر آنها حرام است و حیواناتی هستند که به هنگام ذبح نام خدا را بر آنها نمی‌رانند بر خدا دروغ می‌بندند. هرچه زودتر کیفر افتراهای آنان را خواهیم داد».

کوتاه سخن آنکه، آنان فرزندان خود را از روی جهل و نادانی می‌کشتند و آنچه را خدا از روزی حلال که به ایشان داده بود با چنگ یازی به دیدگاه شخصی و حکم گذاری نظری [بدون دخالت وحی] بر خود حرام کردند. خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ[الأنعام: ۱۴۰].

«بی‌گمان گمراه می‌شوند و راهیاب نمی‌گردند».

سپس خداوند بعد از تعزیز و نکوهش آنان بر این تحریم‌ها و آن‌چه در آیات خود بد ان اشاره می‌کند می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلۡإِبِلِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ ٱثۡنَيۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّكَرَيۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَيۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۖ أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰكُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَاۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا لِّيُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٤٤[الأنعام: ۱۴۴].

«بگو: آیا خداوند دو نر را حرام کرده است‌؟ یا دو ماده را؟ یا این که آنچه در شکم ماده‌ها است‌؟ آیا شما بدان هنگام حاضر بودید که خداوند آن را به شما سفارش کرد؟ و چه کسی ظالم‌تر از کسی است که بر خدا دروغ بندد تا مردمان را از روی جهل گمراه سازد؟ خداوند هیچگاه ستمکاران را به راه راست و به سوی چیزی که خیر و صلاح دنیا هدایت نخواهد کرد».

اینکه در این آیه می‏فرماید: ﴿لَا يَهۡدِيبدین معنی است که خداوند ایشان را گمراه خواهد ساخت.

آیاتی از قرآن آمده که در آن، حال مشرکان در شرک ورزی به تصویر کشیده شده است، گمراهی و ضلالت در آنها آمده است، زیرا رویکرد واقعی آن خروج از صراط مستقیم است و اینکه مشرکان، خدایان [دروغین] خود را به گمان خود برای تقرّب و نزدیکی به او ساخته و برگزیده‏اند. همچنانکه می‏فرماید:

﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳].

«ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند».

پس این گزینش و وضع برای توسّل و وسیله ساختن است تاجایی که منجر به پرستش ایشان به جای خدا شده است و انگیزه‌ی آغازین این بت‌ها همچنانکه علما و دانشمندان بیان داشته‏اند برای فراهم آمدن مردم و دوست داشتن و تبرک جستن از آنها بوده است و بعد از آن پرستیده شده‏اند، لذا اعراب این بتها را به همین قصد و منظور به پرستش گرفته بودند که آن [اصل] گمراهی و ضلالت آشکار است.خداوند بلند مرتبه می‏فرماید:

﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ[المائدة: ۷۳].

«بی‏گمان کسانی کافرند که می‌گویند: خداوند یکی از سه خدا است! (در صورتی که) معبودی جز معبود یگانه وجود ندارد».

پس در خدای واقعی و حق را باطل گمان بردند و این گمانشان بنا برادلّه‏ای داشت که در ذات خود از متشابهات بود، همان گونه که مورّخان بدان اشاره کرده‏اند. پس با این شبهه از حق منحرف شدند و به خاطر دور انداختن امور روشن دین و گرایش به امور متشابه و چند پهلو همچنانکه خداوند ـ بلند مرتبه ـ در آیه ۷ سوره آل عمران از آن خــبر داده است و برای همین خداوند ـ بلند مرتبه ـ می‏فرماید:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ ٧٧[لمائدة: ۷۷].

‏«بگو: ای اهل کتاب! به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط مپوئید و از اهواء و امیال گروهی که پیش از این گمراه شده‌اند و بسیاری را گمراه کرده‌اند و از راه راست منحرف گشته‌اند، پیروی منمائید».‏

و مصداق این آیه نصارا هستند که در مورد حضرت عیسی÷به خطا رفته و گمراه شدند. به همین دلیل است که خداوند ـ بلند مرتبه ـ بعد از ذکر دلایلی بر بندگی و عبودیت حضرت عیسی÷می‏فرماید:

﴿ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ ٣٤[مریم: ۳۴].

‏«این است عیسی پسر مریم، (با این صفات و خصالی که گذشت). این سخن راستین در باره او است، سخن راستینی که در آن تردید می‌کنند».‏

و باز خداوند بعد از ذکر دلایل توحید، یگانگی، بی‌انبازی خداوند تبارک و تعالی و تقدیس و زدودن گرفتن فرزند از جانب خدا و یاد آوری اختلاف و دیدگاه‏ها و نظریات زشت و ناموزون ایشان [اهل کتاب] می‏فرماید:

﴿لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ[مریم: ۳۸].

«و لیکن ستمکاران، امروزه در گمراهی آشکاری بسر می‌برند».

و خداوند از منافقین یاد می‏کند و اینکه اینان در صدد فریب خدا و مومنان هستند و بدین خاطر است که در تکالیف و اجرای حدود الهی به سستی و تقیّه پناه می‏برند و می‏پندارند این ترفندها آنان را نجات می‏دهد و به ایشان نفع و سودی می‏رساند حال آنکه در حقیقت خود را فریب می‏دهند و این عین گمراهی است زیرا اگر منافق با انجام چنین عملی گمان برد که به او نفع و سودی می‏رسد در واقع به زیان او خواهد بود و او بر طریق هدایت و سنت نیست و در این راه طی سلوک نمی‏کند. برای همین خداوند -بلند مرتبه- می‏فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ... وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِيلٗا[النساء: ۱۴۲-۱۴۳].

«بی‏گمان منافقان خدا را گول می‌زنند! در حالی که خداوند ایشان را گول می‌زند.* و هرکه را خداوند (بر اثر اعمال زشت و ناپسندش) سرگشته و گمراه کند، راهی برای او (به سوی سعادت و هدایت) نخواهی یافت».

و خداوند داستان مردی را بازگو می‏کند که از دورترین نقطه‌ی شهر با شتاب بیامد [و گفت]:

﴿ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يُنقِذُونِ٢٣[یس: ۲۳].

«آیا غیر از خدا، معبودهائی را برگزینم (و پرستش نمایم) که اگر خداوند مهربان بخواهد زیانی به من برساند، میانجیگری ایشان کم‌ترین سودی برای من ندارد و مرا (از زیان وارده) نجات نمی‌دهند؟».

معنی آیه این است چگونه به جای خدا کسانی را می‏پرستم که کم‌ترین سودی برای من ندارند و پرستش خدای یگانه را رها سازم که نفع و ضرر بدست اوست؟ و این رویکرد خارج شدن از طریق حق و منحرف شدن به کج راهه است ﴿إِنِّيٓ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٢٤[یس: ۳۴]. که در این صورت در گمراهی آشکاری خواهم بود.

و مثال‌ها در بیان و توضیح این مصادیق، بسیارند و همگی آنها گواه این مهمند که گمراهی در بسیاری از امور در جایی بکار می‏روند که صاحب آن گمراهی به لغزش دچار شود و به خاطر شبهه و گمانی که برایش پیش آمده یا به سبب تقلید از کسی که این شبهه را بر او عرضه کرده است، لذا این شبهه و لغزش را قانون پنداشته و دینی که بدان در آمده است، گرچه راه آشکار حق و طریق راست و درست وجود داشته است و چون کفر فقط در این نوع و طریقه منحصر نگشته است بلکه راه و شیوه[های] دیگری نیز دارد که همان کفر به دین بعد از شناخت و آگاهی از آن است که یا از سر تیز و عناد است یا از سر ظلم و گمراهی. خداوند -بلند مرتبه- در این سوره‌ی فاتحه که جامع و مادر قرآن است دو دسته و رسته‌ی مختلف را بیان کرده است، که می‏فرماید:

﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ ٧[الفاتحة: ۶-۷].

‏«ما را به راه راست راهنمائی فرما. * راه کسانی که بدانان نعمت داده‌ای»‌.

و این همان شاهراهی است که پیامبرانبه سوی آن فرا می‏خوانند سپس در ادامــه می‏فـــرماید: ﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ[الفاتحة: ۷].

منظور از ﴿ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡدر این آیه یهود هستند، زیرا آنان بعد از شناخت کامل به رسالت حضرت رسولصبدو کفر ورزیدند. آیا ندیده‏ای که خداوند در این باره می‏فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡ[البقرة: ۱۴۶]. «آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم، او را می‌شناسند، بدان گونه که پسران خود را می‌شناسند».

که منظور از اهل کتاب همان یهود می‌باشد و ﴿ٱلضَّآلُّونَدر آیه منظور مسیحیان هستند، زیرا آنان در باب حضرت عیسی و حجّت او به بیراهه رفتند و گمراه شدند و این نظر بیشتر مفسرین است و همین دیدگاه در حدیثی روایت شده از پیامبر آمده است [۲۳۱].

و به مصداق این آیه علاوه بر یهود و نصارا، مشرکان نیز اضافه می‏شوند کسانی با وجود خدای یگانه بدو شر ورزیدند و خود قرآن بدین امر اشاره می‏کند که مشرکان نیز مصداق آیه هستند همانجا که می‏فرماید: ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّينَکه مشرکان و غیر ایشان را نیز شامل می‏شود و هرکسی که از راه راست روی برتابد و به کژ راهه برود داخل در این مصداق است و دور نمی‏نماید که گفته شود: ﴿ٱلضَّآلِّينَهرکسی را در بر می‏گیرد که از راه راست روی برتابد، حال از امّت اسلام باشد یا خیر و در آیاتی که قبلا ذکر شد به این اصل اشاره شده است که می‏فرماید:

﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ[الأنعام: ۱۵۳].

«و از راه‌هایی پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده می‌سازد». که مصداق این آیه نیز هر گمراهیی را شامل می‏شود. حال فرقی نمی‏کند، گمراهی او چونان گمراهی اهل شرک و نفاق باشد یا چون گمراهی فرقه‏های مشخص بر شمرده در امت اسلام و این آیه در باب گمراهان و خارج شدگان از طریق مشتقیم دین کاملتر و رساترین است و مناسب و همخوان است با کلیّت سوره‌ی فاتحه یا سبع المثانی و تمامی قرآن که حضرت محمّدصآن را به ارمغان آورد.

گرچه ما [با آوردن این فصل] در پاره‏ای از موارد از اصل موضوع خارج شده‏ایم، امّا این گریز و فصل مذکور، کمک و پشتیبانی برای موضوع اصلی ماست و از خدا جوییم توفیق و پیروزی را.

[۲۲۹] منابع روایتی این حدیث قبلاً ذکر شد. [۲۳۰] منابع روایتی این حدیث قبلاً ذکر شد. [۲۳۱] می‌فرماید: «إِنَّ الْمَغْضُوبَ عَلِيهِمُ الْيَهُودُ، وَإِنَّ الضَّالِّينَ النَّصَارَى»﴿مَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡدر این آیه منظور یهود می‌باشد و منظور از ﴿ٱلضَّآلِّينَمسیحیان هستند.روایت حدیث از احمدی (۱۷۸) و طبرانی در الکبیر (۱۷-۹۹).