الاعتصام در شناخت بدعت و سنت - جلد اول

فهرست کتاب

فصل

فصل

یکی دیگر از کارهای اهل باطل، تحریف ادله از جاهای خود و تغییر و دستکاری آن می‌باشد:

بدین صورت که دلیلی درباره‏ی موضوعی وارد شود سپس دلیل از آن موضوع به موضوع دیگری سرایت داده شود تا این وهم را ایجاد کند که دو موضوع، یکی هستند. این کار از امور پنهان تحریف کلام از جاهای خود می‌باشد. به احتمال قوی هر کسی به اسلام، اقرار و تحریف کلام را نکوهش نماید، از دایره‏ی اسلام خارج نمی‌شود مگر در صورتی که به امور مشتبه و مبهم روی آورد یا جهلی برایش عارض شود که او را از حق منع کند و همراه آن هوای نفس باشد که مرجع دلیل را نبیند، در آن صورت به خاطر همین چیزها بدعت‌گذار است.

توضیح آن، چنین است: وقتی دلیل شرعی به طور اجمالی مقتضی عملی مربوط به -مثلاً- عبادات باشد مانند ذکر خدا، دعا، مستحبات و امثال آنها که از جانب شارع میدان گسترده‏ای دارند، و مکلف به طور اجمالی نیز آن را انجام دهد، آن دلیل از دو جهت، عملش را تأیید می‌کند: ۱- از جهت معنا و محتوای عمل، ۲- از این جهت که سلف صالح به آن عمل کرده‌اند.

پس اگر مکلف آن عمل را با کیفیتی مخصوص یا زمانی مخصوص یا مکانی مخصوص یا همراه عبادتی مخصوص انجام دهد و پایبند آن بشود به گونه‌ای که به پندار و گمان خود، آن کیفیت یا زمان یا مکان مخصوص، مورد نظر شریعت است بدون اینکه دلیلی بر آن باشد، دلیل شرعی از آن معنایی که برای اثبات آن استدلال می‌شود، جدا شده است.

پس هرگاه شریعت -مثلاً- به ذکر خدا تشویق کرده باشد، پس افرادی پایبند شوند که همگی هم صدا و هماهنگ یا در وقتی مشخص و معین بر آن جمع شوند، در این صورت در دستور شریعت چیزی نیست که بر این عملی که با این کیفیت مخصوص بدان پایبند شده، دلالت کند بلکه در آن، دلیلی بر خلاف آن است، زیرا پایبند بودن به اموری که از نظر شرعی پایبندی و التزام را ایجاب نمی‌کند، می‌بایست از طریق برنامه و شریعت خدا فهم شود به ویژه همراه کسانی که به او اقتدا شود و در مجامع مردم همچون مساجد باشد، چون اگر این عمل چنین آشکار شود و همچون سایر شعایر از قبیل اذان و نماز عید فطر و عید قربان و نماز استسقاء و نماز خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی که رسول خداصدر مساجد و جاهای دیگر انجام داده، انجام شود، بدون شک چنین فهم می‌کنیم که این عمل سنت است اگر فهم نشود که فرض است. پس شایسته است که دلیلی که به آن استدلال شده، آن را در بر نگیرد. پس این عمل از این جهت، بدعت و کاری تازه در دین است.

آنچه بر این امر دلالت می‌کند این است که سلف صالح به آن عمل پایبند نبودند یا بدان عمل نکردند در حالی که اگر به مقتضای قواعد شرعی، مشروع می‌بود، آنان مستحق‌تر و اولی‌تر بودند که آن را انجام دهند، زیرا ذکر خدا در جاهای زیادی، به انجام آن امر شده تا جایی که هیچ یک از عبادات به مانند ذکر خدا، به انجام زیاد آن، امر نشده است. مانند این آیات: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا ٤١[الأحزاب: ۴۱]. «ای مؤمنان! بسیار خدای را یاد کنید (و هرگز او را فراموش ننمائید)»، ﴿وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ[الجمعة: ۱۰]. «و به دنبال رزق و روزی خدا بروید و خدای را (با دل و زبان) بسیار یاد کنید، تا این که رستگار شوید». ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٤٥[الأنفال: ۴۵]. «ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی (از دشمنان در میدان کارزار) روبرو شدید، پایداری نمائید (و فرار نکنید) و بسیار خدا را یاد کنید (و قدرت و عظمت و وفای به عهد او را پیش چشم دارید و به تضرّع و زاریش بخوانید) تا (در دنیا) پیروز و (در آخرت) رستگار شوید». اما سایر عبادات این چنین به انجام زیاد آنها امر نشده است.

دعا نیز، چنین است، چون دعا ذکر خداست و با این وجود، سلف صالح به کیفیت‌های خاصی پایبند آن نبودند و در اوقات مخصوصی آن را انجام ندادند -به گونه‌ای که احساس شود، دعا به این اوقات اختصاص دارد- مگر در مواردی که دلیل شرعی، آن را در وقت خاصی مثل صبحگاه و شامگاه تعیین کرده باشد. و آن را آشکار نکردند مگر در مواردی که شارع به آشکار نمودن آن تصریح کرده باشد مانند ذکر در نماز عیدین و مانند آن. پس سلف صالح بر پنهان کردن دعا و ذکر خدا پایدار بودند. به همین خاطر وقتی صدایشان را بلند کردند، پیامبرصبه آنان فرمود: «ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، إِنَّكُمْ لاَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلاَ غَائِبًا» [۳۲۴]. «صدایتان را پایین آورید، زیرا شما موجودی ناشنوا و غائب را صدا نمی‌زنید». پس در اجتماعات خود، آن را آشکار نکردند.

هر کس با این اصل مخالفت کند، در مرحله‏ی اول با دلیل شرعی مخالفت ورزیده، چون رأی خود را در آن دخیل کرده و با کسانی که نسبت به شریعت اسلام از او آگاه‌تر بودند -که همان سلف صالح هستند- مخالفت کرده است. باید دانست که پیامبرصبعضی اوقات عملی را که دوست می‌داشت، انجام دهد از ترس اینکه مبادا در صورت ادامه‌ی انجام آن بر مردم فرض گردد، آن را ترک می‌کرد.

در فصل بیان از کتاب «التموافقات» پاره‌ای از این مسائل آمده است. برخی در این موضوع دچار اشتباه شده‌اند. چنین تصور شده که اطلاق لفظ، نشان دهنده‏ی جایز بودن هر آنچه که ممکن باشد که مشمول مدلول و معنای لفظ شود، اما چنین نیست، به ویژه در عبادات، چون عبادات بر قضیه‏ی تعبد و آنچه از پیامبرصو سلف صالح گرفته شده، حمل می‌شود از قبیل نمازها به گونه‌ای که ارکان و ترتیب و زمان و کیفیت و مقدار آنها به گونه‌ای وضع شده که عقل انسانی نمی‌تواند آنها را درک کند -که به امید خدا در بحث مصالح مرسله در این کتاب از آنها سخن به میان می‌آید- پس رأی و استحسان و نظرات شخصی به طور مطلق داخل عبادات نمی‌شود، چون رأی و استحسان مانند آن است که با مقرر نمودن عبادات منافات داشته باشد، چون عقل انسانی نمی‌تواند معانی و حکمت‌های عبادات را به طور مفصل درک کند.

به همین خاطر عالمان اسلامی بر ترک قیاس در عبادات محافظت کرده‌اند. برای مثال می‌توان به مالک بن انسساشاره کرد که به طور جدی، رأی و قیاس را در عبادات دور انداخت و در این زمینه، به انواع قیاس عمل نکرد بجز قیاسِ نفی فارق موقعی که ناچار بود بدان عمل کند. همچنین دیگر عالمان اسلامی مثل او بودند. اینان همگی در عبادات، بر تبعیت از نصوص و منقولاتِ آن محافظت داشتند اما در قضیه‏ی عادات چنین نبودند. دانشمندان اسلامی در این زمینه، دنبال معانی و حکمت و فلسفه‏ی آن بودند. امام مالک از این معانی به مصالح مرسله و استحسان یاد کرد. قاعده‌ی این مسائل به پیروی معانی فهم شده از شریعت به طور تفصیل، از قضیه‏ی تعبد به دور است. این در حالی است که هیچ‌کس به مانند امام مالک بر اتباع از سلف صالح محافظت شدیدتری نکرده آن‌گونه که دانشمندان از وی نقل کرده‌اند. البته عبادات مانند ذکر و دعاء و نمازهای سنت و صدقات، اگر از آنها چنین فهم شد که دایره‏ی گسترده‏ای دارند، به تناسب این گستردگی نه به طور مطلق بدان عمل می‌شود، چون انسان گاهی به طور اجمالی بدان امر می‌شود.

پس اختصاص دادن زمان یا کیفیت مخصوصی به عبادات به مقتضای رأی و نظر شخصی، درست مثل آن است که با مفهوم گستردگی عبادات مخالفت داشته باشد و اگر در مسئله‏ای، گستردگی فهم نشود، حتماً باید به اصل اکتفا و به آنچه نقل شده، مراجعه کرد، چون اگر ما از این اصل خارج شویم، در این که آن عبادت بر این صورت به طور مشروع می‌باشد، شک می‌کنیم یا قطع و یقین پیدا می‌کنیم که این صورت مشروع نیست. بنابراین، می‌بایست به اکتفا به آنچه نقل شده، بدون کم و زیاد مراجعه کرد.

سپس اگر گستردگی را از آن فهم کردیم، باید مطلب دیگری را در نظر گرفت و آن هم، این است که عمل باید به گونه‌ای باشد که اختصاص یافتن به زمان خاص یا مکانی خاص یا کیفیتی خاص از آن تصور نشود یا تصور انتقال حکم مثلاً از استحباب به سنت یا فرض نشود، چون استمرار بر کیفیت در اجتماعات مردم یا مساجد و دیگر مکان‌ها این تصور را ایجاد می‌کند که این عمل، سنت یا فرض است.

مگر نمی‌بینی که هر عملی که رسول خداصآشکارا انجام داده و به طور جماعت بر آن مواظبت نموده، اگر فرض نباشد از نظر دانشمندان اسلامی، سنت است، مانند نماز عید فطر و عید قربان و نماز استسقاء و نماز خسوف و کسوف و مانند آنها. بر خلاف قیام اللیل و سایر نوافل، که مستحب هستند و پیامبرصبه پنهان کردن آن امر کرده و خودش آن را پنهان می‌کرد. و اگر آن را آشکار می‌کرد، تنها در یک روز یا گاهگاهی آن را آشکار می‌کرد و زیاد این عمل را انجام نمی‌داد. استمرار بر سنت همراه با پنهان کردن آن اشکالی ندارد. اشکال زمانی مطرح است که شایع شود و در ملأ عام انجام گیرد.

از دیگر نمونه‌های این اصل، پایبندی بر دعاء پس از نمازهای فرض به صورت جماعت و آشکار کردن آن در جماعت‌ها است. توضیح و تفصیل این مطلب در جای خود، خواهد آمد.

[۳۲۴] متفق علیه. بخاری به شماره‏ی ۲۸۳۰ و مسلم به شماره‏ی ۲۷۰۴ آن را روایت کرده‌اند.