نکوهش بدعت توسط تابعینش
آنچه ابن وضّاح نقل کرده است که گفت: «بدعتگزار با بدعت خود بر نماز، تلاش و روزهی خود اضافه نخواهد کرد، جز اینکه از خدا فاصله خواهد گرفت» [۱۵۷].
ابن وهب از ابن ادریس خولانی روایت کرده است که گفت: «اگر ببینم مسجدی آتش گرفته است و من قادر نباشم آن آتش را خاموش کنم، این ناتوانی برایم خوشایندتر است از اینکه بدعتی را دیده و نتوانم آن را تغییر دهم» [۱۵۸].
از فضیل بن عیاض روایت شده است که گفت: «از راه هدایت پیروی کن و نباید شمار اندک پیروان آن به تو زیانی [در عقیده و ثبات] برساند و باز بپرهیزید از اینکه در راه گمراهی و ضلالت قرار بگیرید و شمار زیاد منحرفان هلاک شده تو را بفریبد».
از حسن روایت شده است که: «با صاحبان هوا و هوس همنشین مشو، چون در قلب تو چیزی تزریق خواهند کرد که با پیروی از آن نابود خواهی شد یا بذر عنادی در دلت خواهند کاشت که قلب و دلت بیمار میشود» [۱۵۹].
از او همچنین روایت شده است که در بارهی آیهی ۱۸۳ سورهی بقره گفت: «روزه بر شما واجب گردید همچنان که بر ملّتهای قبل از شما واجب شد»: خداوند روزه ماه رمضان را بر مسلمین واجب گردانید همچنان که بر ملتهای قبل از ما واجب کرد، امّا قوم یهود آن واجب را عمل نکرده و دور انداختند و روزه گرفتن بر مسیحیان نیز دشوار شد و آن را به ماههایی که هوا گرم نبود انتقال دادند و برای کفاره ده روز به روزههای رمضان افزودند».
و حسن هنگامی که این حدیث را نقل میکرد گفت: «عملی کم در راستای سنّت بهتر است از عمل و تلاش بسیار در مسیر بدعت و خلاف سنّت».
و از ابن قلابه روایت شده است که گفت: با پیروان هوا و هوس همنشین و هم صحبت نشوید، زیرا بیم آن میرود که شما را در گمراهی خود فرو ببرند یا آنچه را که به آن آگاهید بر شما بپوشانند [و حقیقت را وارونه به تصویر بکشند].
ایوب گفت: به خدا قسم ابن قلابه از فقهای صاحب بینش و درایت بود [۱۶۰].
و از ابن قلابه روایت شده است که گفت: پیروان هوا و هوس در گمراهیاند و فرجام آنان جز آتش جهنم نخواهد بود.
از حسن روایت شده است که: با بدعتگزار همنشین مشو که قلبت را بیمارگونه خواهد کرد [۱۶۱].
از ایوب سختیانی روایت شده است که گفت: بدعت گزار، چیزی بر تلاش [در راه دین] نخواهد افزود جز اینکه فاصلهی خود را از خدا زیاد خواهد کرد [۱۶۲].
و از ابن قلابه روایت شده است که گفت: هیچ کس، بدعتی در دین پدید نیاورد، جز اینکه خون خود را حلال کرد.
ایوب که بدعت گزاران را خوارج مینامید میگوید: خوارج در نام و نشان متفاوتند اما اینکه همگی شایسته کشتن هستند شکی نیست.
ابن وهب از سفیان که مردی فقیه بود، روایت کرده است گه گفت: «دوست ندارم تمام مردم را هدایت کنم و در مقابل یک نفر را به گمراهی کشانم».
و باز از وی روایت شده است که گفت: سخن جز به عمل راست نشود و سخن و عمل جز به نیت و انگیزه درونی راست نگردد و عمل و نیت نیز جز به طیّ طریق در راه سنّت و موافق با آن راست نگردد».
آجری ذکر کرده است که ابن سیرین معتقد بود کسانی که با شتاب [دو چندان] به سمت ارتداد میروند صاحبان و پیروان هوا و هوسند.
از ابراهیم یزید نخعی یمانی روایت شده است که گفت: «با صاحبان و پیروان هوا و هوس همنشین نباشید و با آنان از در صحبت و بحث وارد نشوید، زیرا بیم آن دارم که قلبتان از دین برگردد. [و دچار تزلزل شوید].
از هشام بن حسان [۱۶۳]روایت شده است که گفت: «خداوند، روزه، نماز، حج، عمره، صدقه آزاد کردن برده و عدالت بدعت گزار را نمیپذیرد».
ابن وهب علاوه بر این گفته است: «زمانی بر مردم فرا خواهد رسید که حق و باطل به هم در آمیزند، آن وقت است که دعایی پذیرفته نیست مگر دعای فردی که چون انسانی در حال غرق شدن است که هیچ ملجأ و پناهی ندارد.
از یحیی بن کثیر روایت شده است که گفت: «اگر بدعتگزاری را در راهی دیدی تو مسیرت را عوض کن و از راهی دیگر برو» [۱۶۴].
از برخی از سلف روایت شده است: هرکس همنشین فردی بدعتگزار باشد، خویشتن داری و حمایت از او بر چیده خواهد شد و به نفس [شیطانیاش] محوّل میشود [و اسیر نفس میگردد].
از عوام بن حوشب [۱۶۵]روایت شده است که به فرزند خود میگفت: ای عیسی، اصلاح شو تا خداوند قلبت را اصلاح گرداند، آرزوهایت را کم کن و میگفت به خدا قسم، اگر عیسی را در مجلس بزم و موسیقی و باطل ببینم نزد من خوشایندتر است از اینکه او همنشین صاحبان خصومت و دشمنی باشد.
ابن وضاح میگوید: منظور از صاحبان خصومت و دشمنی، بدعتگزاران هستند [۱۶۶].
کسانی به ابوبکر بن عیاش گفتند [۱۶۷]: یا ابابکر، پیرو سنّت حضرت رسول کیست؟ گفت: اهل سنّت واقعی آن است که اگر از هوا و هوس گفته شد بر چیزی از آن خشم نگیرد».
یونس بن عبید گفت [۱۶۸]: کسی که سنّتی از سنن حضرت رسول بر او عرضه شود و او آن را بپذیرد، آن فرد غریب است، امّا غریبتر از او صاحب آن سنّت است.
از یحیی بن ابی عمر شیبانی [۱۶۹]روایت شده است که گفت: گفته میشود خداوند ابا دارد از پذیرش توبهی بدعت گزار، زیرا تحول و انتقالی در بدعت گزار حاصل نمیشود، جز به بدتر از آن.
از ابن عالیه روایت شده است که گفت: «اسلام را دریابید و فراگیرید که چون اینگونه کردید از آن روی برنتابید و پیوسته بر صراط مستقیم که همانا اسلام است بمانید و به راههایی جز آن تغییر مسیر ندهید و بر شماست که به سنّت پیامبر و آنچه اصحاب بر آن بودند، چنگ زنید، یعنی قبل از زمانی که حضرت عثمان شهید شود و قبل از اینکه انجام بدهند آنچه را که انجام دادند. ما قبل از شهادت حضرت عثمانسو پیش از ارتکاب آن عمل بدست شورشیان [به مدت پانزده سال] [۱۷۰]قرآن میخواندیم. و بپرهیزید از هوا و هوسی که مابین مردم بذر عداوت و کینه توزی خواهد افکند». این حدیث را برای حسن بازگفتند و او گفت این سخن عین راستی و خیر خواهی است. ( روایت از ابن وضاح و دیگران).
و امام مالک بسیار این حدیث را با خود زمزمه میکرد:
وخیر امور الدین ما کان سنة
وشرّ الأمور محدثات البدائع
بهترین امور دین، سنّتهای آن است و بدترین آن ابداعها و بدعتگزاری است.
از مقاتل بن حیان [۱۷۱]روایت شده است که گفت: «پیروان اهل هوا و هوس آفت اسلام هستند. آنان از پیامبر و اهل بیت او یاد میکنند و با این عوام فریبی، دل عوام الناس را میربایند و در گرداب مهالک رها میسازند و کار ایشان چه بسیار شبیه کسی است که به جای شیرینی عسل، تلخی صبر میدهد و به جای پادزهر، سمّ کشنده به بدن جامعه تزریق میکند. آن را بشناسید، چون اگر تو در دریای مواج نیفتاده باشی، در دریای هوا و هوس افتادهای که بسیار عمیقتر و ترسناکتر است و آشوب و اضطراب آن بالاتر و رعد و برق آن بسی زیادتر. و این میرساند که روش و اسلوب آن با آنچه خود در آن قرار گرفتهای تفاوتی شایان دارد و امّا مرکبی که میتوانی با آن، سفر گمراهی و نابودی را در نوردی و نجات یابی، پیروی از سنّت است».
از ابن مبارک روایت شده است که گفت: بدان ای برادر عزیزم، مرگ بهترین تحفه و کرامت است برای مسلمانی که بر سبیل سنّت به حضور خدا میرسد ما از اوییم و به سوی او برمیگردیم از تنهایی و وحشت به خدا پناه میبریم و از رفتن برادرانمان و کمی یاران و آشکار شدن بدعت باز به نزد او شکوی میبریم و باز به دامان خدا پناه برده و از این بلای بزرگ که به جان این امّت افتاده است، چون از بین رفتن علما و اهل سنّت و ظهور بدعتها به آستان او طرح دعوی میکنیم.
ابراهیم تمیمی [۱۷۲]میگوید: خداوندا، من را بر دین خود و سنّت رسول خود نگهدار و از اختلاف در حق و پیروی از هوای نفس و سبیل گمراهی و از امور مشوّب و از کجی و انحراف و دشمنی دورم کرده و محفوظ بدار!.
در نامهای که حضرت عمر بن عبدالعزیز/آن را نوشت: آمده است من شما را برحذر میدارم از چیزی که هوا و آرزوهای نفسانی به سوی آن گرایش دارند و از انحرافهای نابهنجار که به سمتش میشتابند. وقتی مردم با او بیعت کردند به منبر رفت. پس از شکر خدا و درود بر او گفت: بدانید بعد از پیامبرش دیگر رسولی نیست و نه بعد از قرآن شما دیگر کتابی آسمانی نازل خواهد شد و نه بعد از سنّت رسول و اصحاب، سنّت و روشی قابل پیروی خواهد بود و شما آخرین امّت هستید پس بدانید و آگاه باشید، حلال، چیزی است که خدا آن را بر زبان رسول خدا تا روز قیامت حلال کرد و حرام چیزی است که خدا آن را بر زبان رسول خدا تا روز قیامت حرام گردانید، لذا من در دین و سنّت حضرت رسول بدعتگزاری نمیکنم، بلکه پیرو آن هستم. آگاه باشید که من داور و برآورندهی حاجات نیستم، بلکه من مجری و اجرا کنندهام و من نگه دارندهی ثروت و خزاین نمیباشم، بلکه آن را جایی که به من امر شده قرار خواهم داد. من از شما بهتر نیستم، ولی وظیفهام از شما سنگینتر است. آگاه باشید که نباید از مخلوق پیروی کرد در چیزی که گناه خداوند را در پی دارد. و بعد از آن پایین آمد.
عروة بن اُذینه در قصیدهای در رثای او میگوید:
وأحييتَ فی الإسلام علماً وسنةً
ولم تبتدع حکماً من الحکم اضجماً
ففی کل یوم کنت تهدم بدعةً
وتبــــنی لنا من سنة مـــا تهدما
«[ای عمر بنعبدالعزیز] در اسلام علم و سنّت را زنده کردی و طراوت بخشیدی، امّا حکمی از احکام انحرافی را پدید نساختی و دوباره زنده نکردی، هر روز نابود کنندهی بدعتی بودی، و آنچه را که از سنّت نابود شده بود دوباره زنده ساختی و طراوت بخشیدی».
و باز از سخنان عمربن عبدالعزیز است که علما به حفظش همّت گماشتهاند، کلامی که امام مالک را به اعجاب و شگفتی وا داشت که فرمود (عمر بن عبدالعزیز): «رسول خدا و خلفای راشدین بعد از او برای ما سنّت را بنا نهادند که تمسّک به آن تصدیق کتاب خداست و مکمّل عبودیت او و استحکام بخش دین خدا، کسی را نسزد آن را تغییر یا به چیزی دیگر بدل نماید هرچه مخالف با آن است شایستهی توجّه نیست هرکس بدان [سنّت رسول و خلفا] عمل نمود هدایت یافته است و هرکس بخواهد با چنگ یازی به آن پیروز شود، ظفر یافته است و هرکس از در مخالفت با آن درآید از راهی غیر از طریق مؤمنان پا نهاده است و خداوند هرکه را بخواهد بر او چیره میگرداند و او را به دوزخ میفرستد و آن چه بد مکانی است». و بحق چنین کلامی شایستهی اعجاب و تحسین است، زیرا آن سخنی است کوتاه و جامع که تمام اصول بنیادی و نیکوی سنّت را در خود جمع کرده است. از آن جمله که میگوید: «کسی را نسزد آن را تغییر یا به چیزی دیگر بدل نماید هرچه مخالف با آن است شایستهی توجّه نیست». این سخن حدّ فاصل و فصل الخطاب تمامی بدعتهاست. و از آن جمله که میفرماید: «هرکس بدان عمل کند هدایت یافته است» این سخن ستایشی است برای پیروان سنّت و نکوهشی برای مخالفان آن با استناد به دلیلی که بر آن بنا شده است و آن سخن خداوند -بلند مرتبه- است که میفرماید:
﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١﴾[النساء: ۱۱۵].
«کسی که با پیغمبر دشمنانگی کند، بعد از آن که ( راه ) هدایت (از راه ضلالت برای او) روشن شده است، و (راهی) جز راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان جهتی که (به دوزخ منتهی میشود و) دوستش داشته است رهنمود میگردانیم (و با همان کافرانی همدم مینمائیم که ایشان را به دوستی گرفته است) و به دوزخش داخل میگردانیم و با آن میسوزانیم، و دوزخ چه بد جایگاهی است!».
و از آن جمله است آنچه را که خلفای راشدین بعد از پیامبر به انجام رساندند و اعمال آنها خود عین سنّت رسول اسلام است و قطعاً بدعتگزاری محسوب نخواهد شد، گرچه ما در کتاب خدا و سنّت حضرت رسول به صورت اختصاصی، نصّی بر تائید آن نمیبینیم امّا به طور کلّی احادیثی از حضرت رسول در تائید اعمال و کارهای خلفای راشدین روایت شده است، از آن جمله، حدیث عرباض بن ساریةساست که رسول خدا فرمود:
«فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِى وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ» [۱۷۳].
«بر شما باد که به سنّت من و سنّت خلفای راشدین و مهدیین، چنگ یازید و آن را از بُـن دندان دریافت کرده، محکم بگیرید و از بدعتها دوری ورزید».
چنانکه ملاحظه میشود حضرت رسول، سنّت و سلوک خلفای راشدین را در ردیف و همنوا با سنّت خود ذکر نمود و اینکه هرکسی از سنّت حصرت رسول پیروی میکند لازم است که از سنّت خلفای راشدین نیز پیروی نماید و بدعتها خلاف آن دو میباشد و چیزی از این دو سنّت (خلفا و پیامبر) در بدعت بدعت گزاریها دیده نمیشود، زیرا خلفای راشدین و اصحاب در آنچه ابداع کردهاند از دو حال خارج نبودهاند یا پیرو سنّت حضرت رسولصهستند یا اینکه فهم و برداشت خود را به صورت اجمال یا تفسیر سنّت حضرت رسول اعمال کردهاند به گونهای که بر غیر ایشان چنین برداشتی پوشیده است و قابل فهم نمیباشد که به مدد الهی تشریح و بسط آن خواهد آمد.
(نکته) عبدالله بن حاکم از یحیی بن آدم در بارهی سلف صالح (که چه کسانی هستند) نقل کرده است که منظور از آن، سنّت و روش ابوبکر و عمرباست و امّا مهم این است که بدانیم آیا پیامبر تا هنگام وفات نیز بر همان سنّت و روش (در انجام امور) بوده است یا خیر، آن وقت است که بعد از سخن پیامبر جای حرفی برای کسی باقی نخواهد ماند.
این سخن در ذات خود صحیح است و آن همان چیزی است که حدیث عرباضسبیان میکند، بدون اینکه زوایدی در آن باشد، یعنی آنچه در سنّت حضرت رسولصبه اثبات رسید دیگر جای بحث ندارد، امّا بیم آن میرود که آن سنّت و سلوک به وسیلهی سنّتی دیگر نسخ شده باشد که در این جا علما نیازمند تاسّی به سنّت و سلوک خلفا هستند تا بدانند که آن همان چیزی است که حضرت رسولصتا هنگام وفات بر انجام آن مُصرّ بوده است بدون اینکه ناسخی و مبطلی بر آن سنّت بوده باشد و اگر آنان (خلفا) به چیزی تازه دست زدهاند آن محدث منتج از سنّت حضرت رسولصاست.
برای همین است که مالک بن انس در استدلال خود لزوم عمل به سنّت خلفا و ارجاع به آن در هنگام پیدایش تعارض در سنّت تاکید ورزیده است و یکی از مسائل اصولی و پایهای که در سخن عمر بن عبدالعزیز نهفته است این است که سنّت خلفا و عمل ایشان، تفسیر و مبین کتاب خدا و سنّت حضرت رسولصاست: «تمسک به سنّت خلفا تصدیقی است بر کتاب خدا و مکمل عبودیت پروردگار و استحکام بخشی است بر دین خدا». و این اصل ثابت شدهای است که جز این موضع در جاهای دیگر نیز آمده است، ولی سخن عمرساصولی نیکو وفوائدی مهم در خود جمع ساخته است.
و در آنچه به ابن عباس ابیانی [۱۷۴]، نسبت داده شده آمده است: سه چیز است اگر برناخنی نوشته شوند گسترش یافته و در آن خیر دنیا و آخرت نهفته است و آن سه چیز است: پیرو سنّت باش، بدعتگزاری مکن، اهل تواضع باش و بلند مقامی طلب نکن و هرکس که ورع و تقوای واقعی داشته باشد (بسیار) ثروتمند نخواهد شد.
[۱۵۷] ابن وضاح در البدع (ص۳۴) این روایت را آورده است. [۱۵۸] ابن وضّاح در البدع (ص ۴۳) این روایت را ذکر کرده است. [۱۵۹] ابن وضّاح در البدع (ص ۵۴) این روایت را آورده است. [۱۶۰] روایت از ابن وضاح در البدع (ص ۵۵). [۱۶۱] روایت از ابن وضاح در البدع (ص۵۵). [۱۶۲] روایت از ابن وضاح در البدع (ص۳۴). [۱۶۳] او هشام بن حسان ازدی فردوسی است با کنیه ابو عبدالله بصری. مطمئن و از معاصران صغار تابعین بوده است متوفی ۱۴۷ ﻫ ق. [۱۶۴] او یحیی بن ابن کثیر طائی است، از علمای مطمئن و زاهد، متوفی ۱۳۲ﻫ ق. [۱۶۵] او عوام بن حوشب بن یزید شیبانی است با کنیه ابوعیسی واسطی، از رجال مطمئن و ثابت شده و از معاصران صغار تابعین است متوفی ۱۴۸ هق [۱۶۶] البدع و النهی عنها، ابن وضاح، ص۵۶. [۱۶۷] او ابوبکر بن عیاش بن سالم اسدی کوفی است از رجال مطمئن و عابد جز اینکه وقتی پیر شد، قدرت حافظه را از دست داد، متوفی ۱۹۴ﻫ ق. [۱۶۸] او یونس بن عبید بن دینار عبدی، ابو عبدالله بصری یکی از پیشوایان بصره از رجال مطمئن و علمای عامل، مطمئن بودن او را تائید کردهاند متوفی ۱۳۹ﻫ. [۱۶۹] او یحیی بن ابی عمرو با کنیه ابوزرعه شامی حمصی از معاصران صغار تابعین متوفی ۱۴۸یا بعد از آن. [۱۷۰] در نسخه مغربی در رباط مراکش: عبارت «بخمس عشرة سنة- به مدت پانزده سال» وجود ندارد و به نظر مترجم این نسخه از آنچه ما در بالا آوردهایم مرجحتر است، زیرا فاصله زمانی نزول قرآن تا شهادت حضرت عثمانسچیزی در حدود ۲۵ سال است نه ۱۵ سال (مترجم). [۱۷۱] او مقاتل بن حیان نبطی، ابو بسطام بلخی است از کسانی که معاصر صغار تابعین بودهاند، عالمی مطمئن و صالح است متوفی ۱۵۰ﻫ. [۱۷۲] او ابراهیم بن یزید بن شریک تیمی، ابو اسماء کوفی است از صغار تابعین و از بزرگان علمی و دانش عصر (متوفی۱۹۲). [۱۷۳] منابع روایتی این حدیث قبلاً ذکر شد. [۱۷۴] او عبدالله بن احمد بن ابراهیم، با کنیه ابو العباس مشهور به ابیانی تمیمی است او عالمی آفریقایی است و گرایش به فقه شافعی داشته است، گرچه در اصل مالکی مذهب بود.