الاعتصام در شناخت بدعت و سنت - جلد اول

فهرست کتاب

فصل

فصل

اشکال اول: ادله‏ی قبلی جهت اثبات مکروه بودن التزاماتی که ادامه‏ی آن مشقت و سختی را به بار می‏آورد، با ادله‏ی دیگری که خلاف آن را می‏رساند، تعارض دارند:

خود رسول خداصآن قدر در نماز شب روی پایش می‏ایستاد که پاهایش ورم می‏کرد. به او گفته شد: تو که خداوند از تمامی گناهان گذشته و آینده‏ات درگذشته، چرا این کار را می‏کنی؟ در جواب می‏گفت: «أَفَلاَ أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا؟» [۳۹۸]. «پس آیا بنده‏ای سپاسگزار نباشم؟». و در روز طولانی در گرمای شدید آفتاب با حالت روزه می‏ماند. آن حضرت روزه‏ی وصال می‏گرفت و پیش پروردگارش روز را به سر می‏برد و خدا به او غذا و آب می‏داد، و مانند اینها از تلاش سخت پیامبرصدر راه عبادت پروردگارش، نمونه‏های زیادی وجود دارد. و در رسول خداصسرمشق و الگوی نیکی وجود دارد و ما امر شده‏ایم که به او اقتدا کنیم و مثل او باشیم.

اگر این دلیل را انکار کنید با این بهانه که این کارها مخصوص آن حضرت بوده، به همین خاطر پروردگارش او را غذا و آب می‏داد و آن حضرت کارهایی می‏توانست که امتش توانایی آن را نداشت، اما راجع به این کارهایی که درباره‏ی صحابه و تابعین و پیشوایان دینی ثابت شده، کسانی که نسبت به ادله‏ای که جهت اثبات کراهت این اعمال بدان استدلال کردید، اطلاع و آگاهی کامل داشته‏اند، چه می‌گویید؟

تا جایی که برخی از آنان بر اثر کثرت انجام سنت‏ها، نتوانستند روی پای خود بایستند و ناچاراً با حالت نشسته این اعمال را انجام می‏دادند.

و پیشانی بعضی از آنان بر اثر کثرت سجده مثل زانوی ماده بز شده بود.

از عثمان بن عفانسنقل است که وی: «هر وقت نماز عشاء می‏خواند، یک رکعت نماز وتر را می‏خواند که در این یک رکعت، کل قرآن را می‏خواند».

و افراد زیادی بوده‏اند که با وضوی عشاء نماز صبح و چندین و چند نماز سنت را می‏خواندند، و چه قدر روزهای سنت را به طور پیوسته و مداوم می‏گرفتند در حالی که نسبت به سنت آگاهی و اطلاع کامل داشتند وحتی یک لحظه از سنت دوری نمی‏کردند.

از ابن عمر و ابن زبیر روایت شده که اینان روزه‏ی وصال می‌گرفتند.

مالک بن انس -که پیشوای بزرگ اهل سنت است- روزه‏ی تمام روزها بجز روزهای عید قربان و عید رمضان را جایز دانسته و نهی وارده در این زمینه را بر این حمل کرده که منظور از آن زمانی است که فرد روزهای عید را افطار نکند و روزه باشد.

از اویس قرنی [۳۹۹]نقل می‏شود که شبی تا صبح در حالت قیام بود و می‏گفت: «به من خبر رسیده که خداوند بندگانی دارد که همیشه ایستاده هستند. سپس شب دیگری تا صبح در رکوع بود و می‏گفت: به من خبر رسیده که خداوند بندگانی دارد که همیشه در حال رکوع‏اند. سپس شبی تا صبح سجده می‏کرد و می‌گفت: به من خبر رسیده که خداوند بندگانی دارد که همیشه در حال سجده هستند...». منظور این است که او نماز سنت را می‏خواند و گاهی درآن قیام را طول می‏داد و گاهی رکوع و گاهی سجده را طول می‏داد.

از اسود بن یزید [۴۰۰]روایت است که او خودش را برای روزه و عبادت خدا به زحمت می‏انداخت تا جایی که بدنش سبز و زرد شد. علقمه به او می‏گفت: وای بر تو! چرا این جسم را آزار می‏دهی؟ در جواب می‏گفت: «قضیه، جدی است، قضیه جدی است».

از انس بن سیرین [۴۰۱]روایت شده که زن مسروق [۴۰۲]گفت: مسروق نماز می‏خواند تا جایی که پاهایش ورم کرد. بسیاری اوقات پشت سرش می‏نشستم و از کاری که با خود می‏کرد، می‌گریستم».

از شعبی [۴۰۳]نقل است که گوید: «مسروق در روزی تابستانی در حال روزه بیهوش شد. دخترش به او گفت: روزه‏ات را بشکن. مسروق گفت: از من چه می‏خواهی؟ گفت: نرمی و آسان‏گیری. مسروق گفت: دخترم! من به دنبال نرمی و آسانی در روزی هستم که مقدارش به اندازه‏ی پنجاه هزار سال می‌باشد».

از ربیع بن خثیم [۴۰۴]روایت شده که گوید: «پیش اویس قرنی آمدم. دیدم که نماز صبح خوانده و نشسته است. گفتم: مزاحم تسبیح او نمی‏شوم. هنگامی که وقت نماز فرا رسید بلند شد و تا وقت نماز ظهر، نماز خواند. پس از خواندن نماز ظهر تا وقت عصر نماز خواند. وقتی نماز عصر را خواند، نشست و تا نماز مغرب ذکر خدا را خواند. وقتی نماز مغرب را خواند، تا وقت نماز عشاء نماز خواند. پس از نماز عشاء تا صبح نماز خواند. وقتی نماز صبح خواند نشست و چشمانش به خواب رفت، سپس بیدار شد و از وی شنیدم که می‏گفت: خدایا! به تو پناه می‏برم از چشم خواب آلود و شکمی که سیر نمی‏شود.

آثار و سخنان بزرگان صدر اسلام در این باره خیلی زیادند و همگی این مطلب را می‏رسانند که به اعمالی که در صورت ادامه دادن، مشقت‏آور هستند، عمل می‏شود و هیچ کسی این افراد را از مخالفان سنت به شمار نیاورده‏اند بلکه آنان را از پیشگامان و سابقین به شمار آورده‏اند]خداوند ما را از پیشگامان گرداند!-.

به علاوه نهی مربوط به خود عبادت نیست بلکه مربوط به زیاده‏روی و افراطی است که مشقت و سختی را برای انجام دهنده‏ی عمل ایجاد می‏کند. پس اگر فرض کنیم که مشقت و سختی به نسبت او مطرح نیست، دیگر نهی متوجه او نمی‏شود.

همان‌طور که شارع گفته است: «لاَ يَقْضِى الْقَاضِى وَهُوَ غَضْبَانُ» [۴۰۵]. «قاضی در حالت خشم نباید قضاوت کند». علت نهی در این فرموده، پریشانی و مشغولیت فکری است که اجازه نمی‏دهد در حجت‏ها وادله بیندیشد و بر اساس آنها قضاوت کند. نهی متوجه هر قاضی‏ای که پریشانی و مشغولیت فکری دارد، می‏شود و در صورت انتفای پریشانی و تشویش فکر، نهی منتفی می‏شود. حتی در صورت وجود خشم کمی که مانع از استیفای ادله و براهین نمی‏شود، نهی منتفی است. این سخن درستی است که مطابق اصول فقهی شرعی می‏باشد.

حالِ کسی که علت نهی به نسبت او وجود ندارد، حالِ کسی است که در شرایط چیرگی ترس یا امید یا محبت، عملی را انجام می‏دهد، چون ترس تازیانه‏ای هدایت کننده و امید، رهبر و هدایت کننده و محبت، سیل حمل کننده است. پس انسان ترسو اگر مشقت و سختی را احساس کند، هر چند عملی را که انجام می‏دهد، مشقت آور و سخت است، اما خود ترس بسیار مشقت‏آورتر از عملی است که انجام داده و او را وادار به تحمل کاری که آسان‏تر است، می‏نماید، و انسان امیدوار عملی را انجام می‏دهد هر چند مشقت‏آور و سخت باشد، چون امید راحتی و آسایش کامل دارد، مشقت‏های کار را برایش آسان نموده و او را وادار به تحمل برخی از رنج‏ها و سختی‏های آن عمل می‏کند. و انسان مُحبّ با تحمل سختی‏ها و گرفتاری‏های یک کار به خاطر شوق رسیدن به محبوب آن عمل را انجام می‏دهد، در نتیجه سختی‏ها و مشقت‏ها برایش آسان و دور برایش نزدیک می‏شود. او تمام تلاش و نیروی خود را به کار می‏گیرد و اصلاً احساس نمی‌کند که به پیمان محبت و دوستی وفا کرده و شکر این نعمت را به جا آورده و درون‏ها را آباد می‏گرداند و اصلاً احساس نمی‌کند که آرزویش را برآورده است.

وقتی چنین است، جمع بین ادله‏ی نهی از عمل مشقت‏آور وادله‏ی مؤید عمل مشقت‌آور، صحیح است و جایز است شروع به عملی که انسان خود را بدان ملتزم و پایبند نموده همراه با ادامه دادن آن، نمود حالا چه به طور مطلق باشد و چه احتمال قوی بدهد که علت نهی (یعنی مشقت و سختی عمل) منتفی است، هر چند بعداً مشقت و سختی در آن عمل به وجود آید البته در صورتی که از جانب انجام دهنده‏ی عمل صحیح باشد که آن عمل را ادامه دهد. این مطلب با اقتضای ادله‏ی شرعی و عمل سلف صالحشمطابقت و سازگاری دارد.

جواب این اشکال: ادله‏ی نهی از التزام به عملی که مشقت‏آور است و قبلاً آورده شد، درست و صریح هستند، و آثار و اقوالی که از بزرگان صدر اسلام مبنی بر انجام اعمال مشقت‏آور و ادامه‏ی آن، نقل شد، می‏توان بر سه صورت حمل کرد:

اوّل- بر این نکته حمل شود که اینان بر اساس رعایت حد اعتدال و میانه‏ای که ضامن ادامه‏ی عمل است، اعمال مشقت‏آور را انجام داده‏اند. پس این بزرگان خود را ملزم به کاری نکرده‏اند که شاید مشقت و سختی را برایشان به بار آورد در نتیجه به سبب آن، کارهای مهم‏تری را رها کنند یا اینکه بعداً از آن عمل به طور کلی دست بکشند یا به خاطر سنگینی و فشارش آن را در نظر خودشان منفور و ناخوش گردانند، بلکه ملتزم کارهایی می‏شدند که به نسبت خود بر نفس‏شان آسان و هموار بود، چون ایشان فقط به دنبال آسانی بودند نه سختی. و این همان حال رسول خداصو حال گذشتگانی است که اقوال و روایاتی از آنان نقل شد. بر این اساس که آنان به خود سنت و راه عمومی برای همه‏ی مکلفان عمل کردند. این طریقه‏ی طبری در پاسخ به اشکال مذکور است.

آنچه در سؤال مذکور گذشت که در آن مطالبی خلاف موضع‏گیری و اعمال بزرگان مبنی بر عدم التزام به کار مشقت‏آور بود، باید گفت که مسائل و قضایای احوال انسان‌ها می‏توان بر صورت و شیوه‏ی صحیحی حمل کرد البته در صورتی که ثابت شود که انجام دهنده‏ی عمل از کسانی است که به آنان اقتدا می‏شود.

دوّم- احتمال دارد که آنان تا جایی که توانسته‏اند در انجام اعمال مشقت‏آور و سخت مبالغه و افراط کرده‏اند اما هیچ گاه خود را از طریق نذر و طریقی دیگر بدان ملتزم و پایبند نکرده‏اند.

گاهی انسان شروع به کاری می‏کند که در صورت ادامه‏ی آن دچار مشقت و سختی می‏شود و در زمان شروع به کار هیچ سختی و مشقتی در آن عمل نیست. از این رو فرد، نشاط و انرژی و توان خود را غنیمت می‏شمارد و در آن حالی که آن عمل، برایش مشقت‏آور نیست، نشاط و انرژی خود را جهت انجام دادن آن صرف می‏کند و به آینده‏ی عمل نگاه نمی‏کند و این کارش مطابق اصل رفع حرج و مشقت صورت گرفته است، تا جایی که اگر در هر زمانی توانایی انجام آن را نداشت، از آن دست می‏کشد و هیچ گناهی هم بر او نیست، چون در ترک مندوب به طور کلی حرج و گناهی نیست.

آنچه این مطلب را تأیید می‏کند، روایتی از عایشهلاست که گوید: «رسول خداصآن قدر روزه می‏گرفت تا جایی که می‏گفتیم دیگر افطار نمی‌کند و آن قدر افطار می‌کرد تا جایی که می‌گفتیم دیگر روزه نمی‌گیرد. و او را ندیده‏ام که هرگز روزه‏ی یک ماه را به طور کامل بگیرد، جز ماه رمضان...» [۴۰۶].

پس به علت غنیمت شمردن نشاط و انرژی یا فارغ شدن از حقوق مربوط به انسان یا نیرو و توان در اعمال دقت کنید.

همچنین فرموده‏ی پیامبرصراجع به روزه‏ی یک روز و افطار دو روز گواه بر این مدعاست، آنجا که درباره‏ی آن می‏فرماید: «ليتني طُوِّقْتُ ذَلِكَ». «ای کاش توان آن را می‏داشتم». منظورش توانِ ادامه‏ی این نوع روزه گرفتن است، چون آن حضرتصپشت سر هم روزه می‏گرفت تا جایی که مسلمانان می‏گفتند: دیگر افطار نمی‏کند و تمام روزها را روزه می‏گیرد.

نباید به وسیله‏ی حدیث: «أَحَبُّ الْعَمَلِ إِلَى اللَّهِ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ صَاحِبُهُ وَإِنْ قَلَّ» [۴۰۷]. «دوست داشتنی‌ترین عمل نزد خدا عملی است که فرد بر انجام آن مداومت دارد هر چند کم هم باشد»، به مطلب فوق اعتراض وارد شود و گفته شود: عمل پیامبرصادامه‏دار بوده است، چون بحث در عملی است که ادامه‏ی آن مشقت‏آور و سخت است.

آنچه از بزرگان صدر اسلام و پیشوایان دینی نقل شده که نماز صبح را با وضوی عشاء می‏خواندند و تمام مدت شب بیدار بوده و نماز تهجد و عبادت خدا را انجام می‏دادند و یا تمام روزها بجز روزهای عید قربان و عید رمضان روزه بودند، احتمال دارد بر اساس همان شرط مذکور باشد و آن هم اینکه این اعمال را بدون التزام و پایبندی به آن انجام می‏دادند و در حالت نشاط و انرژی و توان زیاد شروع به کار می‏کردند و هرگاه زمان دیگری فرا می‌رسید و آن نشاط و انرژی را نیز داشته باشند و عمل به آن در کارهای مهم‏تری خلل ایجاد نمی‏کرد، به همان صورت آن عمل را انجام می‏دادند. پس چنین اتفاق می‏افتاد که این نشاط و انرژی مدت زمان طولانی برایشان ادامه می‌داشت و در هر حالتی امکان ترک آن عمل بود ولی او در هر وقتی فرصت را غنیمت می‏شمرد. پس بعید نیست که نشاط و انرژی تا آخر عمر همراه آنان باشد و کسی گمان کند که آنان خود را بدان کار ملتزم و پایبند نموده‏اند و اما در حقیقت التزامی در کار نبوده است.

این مطلب درستی است به ویژه همراه هدایت کنندگی ترس یا رهبری امید یا حمل کنندگی محبت. و این همان معنای فرموده‏ی پیامبرصاست که می‏فرماید: «وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِى فِى الصَّلاَةِ» [۴۰۸]. «چشم ‏روشنی من در نماز قرار داده شده است». به همین خاطر پیامبرصآن قدر نماز می‏خواند و روی پا می‏ایستاد که پاهایش ورم کرده بود و فرمان پروردگارش را عملی کرد که خطاب به او می‏فرماید: ﴿قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا ٢[المزمل: ۲]. «‏شب، جز اندکی (از آن) بیدار بمان».

سوّم- وجود مشقت برای ملکف در صورت ادامه‏ی عمل یا غیر آن، چیز ضابطه‏مند و مرزبندی شده‏ای نیست بلکه امری نسبی است و به تناسب تفاوت توان جسمی یا قدرت تصمیم‏گیری یا قوت یقین انسان‌ها و دیگر ویژگی‏های جسمی و روحی آنها فرق دارد. گاهی یک عمل واحد به نسبت دو مرد فرق دارد، چون یکی‏شان تنومندتر است، یا عزم و اراده‏ی قوی‏تری دارد و یا نسبت به نعمت‏ها و پاداش وعده داده شده در جهان آخرت، یقین بیشتری دارد، و مشقت و سختی گاهی به نسبت قوت این چیزها وامثال آن، ضعیف می‏شود و در صورت ضعف این چیزها قوی می‏شود.

پس می‏گوییم: هر عملی که ادامه‏ی آن به نسبت زید، مشقت‏آور و سخت باشد، از آن نهی می‏شود ولی اگر برای عمرو مشقت‏آور و سخت نباشد، از آن نهی نمی‏شود.

بنابراین، ما اعمالی که گذشتگان بر آن مداومت داشته‏اند، بر این حمل می‏کنیم که این اعمال برایشان مشقت‏آور و سخت نبوده است هر چند کمتر از آن اعمال برای ما مشقت‏‏آور و سخت باشد. پس عمل کسانی مثل آنان برای ما حجت نیست که ما هم این کارها را بکنیم مگر به شرطی که حقیقت مسأله میان ما و آنان متحد باشد و آن هم این است که ادامه‏ی آن عمل برای مثل ما هم مشقت‏آور و سخت نباشد.

سخن ما در اینجا برای همه نیست، چون میانه‏روی و رعایت حد اعتدال و عمل به آسانی، برای همه‏ی مردم در اولویت قرار دارد. و این چیزی است که ادله‏ی شرعی بر آن دلالت دارد و بر انجام دادن عملی که برای همه‏ی مردم و یا اکثر مردم آسان نیست بلکه فقط برای عده‏ی کمی آسان است، دلالت ندارد.

آنچه بر صحت این مطلب گواه است، این فرمایش پیامبر گرامیصاست که می‏فرماید: «إِنِّى لَسْتُ كَهَيْئَتِكُمْ إِنِّى أَبِيتُ عند رَبِّى يُطْعِمُنِى وَيَسْقِينِى» [۴۰۹]. «من مثل شما نیستم، چون پیش پروردگارم روز را به سر می‏برم که او مرا غذا و آب می‏دهد». منظور آن حضرتصاین است که: روزه‏ی وصال بر او سخت نیست و روزه‏ی وصال او را از ادای حق خدا و حقوق بندگان خدا منع نمی‏کند.

بر این اساس هر کس نمونه‏هایی از آنچه به پیامبرصداده شده، نصیب او شود و با وجود توان و انرژی و سبکی عمل برای او شروع به آن عمل نماید، هیچ اشکالی ندارد.

اما اینکه پیامبرصگرفتن روزه‏ی وصال را از عبدالله بن عمرو قبول نکرده، شاید به خاطر این باشد که آن حضرت خبر داشته که او توان ادامه‏ی این روزه را ندارد و به همین خاطر این پیش‏بینی تحقق یافت و برای عبدالله بن عمرو پیش آمد تا جایی که گفت: «لَيْتَنِي قَبِلْت رُخْصَةَ رَسُولِ اللَّهِ» [۴۱۰]. «ای کاش رخصت رسول خداصرا قبول می‏کردم».

و کار ابن زبیر و ابن عمر و دیگران در گرفتن روزه‏ی وصال بر اساس این بوده که بهره‏ای از آنچه که به پیامبرصداده شده، نصیب آنان نیز شده است. این مطلب بر اساس اصلی است که در کتاب «الـموافقات» ذکر شده است.

وقتی چنین است، اعمالی که از گذشتگان نقل شده مخالف بحث ما نیست.

[۳۹۸] متفق علیه. بخاری به شماره‏ی ۴۵۵۶ و مسلم به شماره‏ی ۲۸۱۹ آن را روایت کرده‌اند. [۳۹۹] شرح حالش قبلاً آورده شد. [۴۰۰] او اسود بن یزید بن قیس نخعی، ابوعمرو و بنا به گفته‏ای ابو عبدالرحمن کوفی است. وی انسانی ثقه و توانگر و فقیه بود، که به سال ۷۴ یا ۷۵ ﻫ.ق درگذشت. [۴۰۱] او انس بن سیرین انصاری برادر محمد بن سیرین و حفصه بنت سیرین است. وی انسانی ثقه بود که به سال ۱۱۸ﻫ.ق دار فانی را وداع گفت. [۴۰۲] او مسروق بن اجدع بن مالک بن امیه همدانی وادعی است. وی انسانی ثقه و از بزرگان تابعین بود. مسروق به سال ۶۲ ﻫ.ق وفات یافت. [۴۰۳] او عامر بن شراحیل، ابوعمر کوفی است. وی انسانی ثقه و مشهور و فقیه و فرد فاضلی بود. ایشان پس از سال ۱۰۰ ﻫ.ق از دنیا رفتند. [۴۰۴] شرح حالش قبلاً آورده شد. [۴۰۵] متفق علیه. بخاری به شماره‏ی ۶۷۳۹ و مسلم به شماره‏ی ۱۷۱۷ آن را روایت کرده‌اند. [۴۰۶] تخریج آن از پیش گذشت. [۴۰۷] تخریج آن از پیش گذشت. [۴۰۸] حدیثی صحیح است، «صحیح الجامع» شماره‏ی ۳۱۴۲ و «السلسلة الصحیحة» شماره‏ی ۱۸۰۹. [۴۰۹] تخریج آن از پیش گذشت. [۴۱۰] تخریج آن از پیش گذشت.