فصل
سعید بن منصور و اسماعیل قاضی از ابوامامه باهلیسروایت کردهاند که گوید: «شما شب زنده داری و نماز تراویح در ماه رمضان را ایجاد کردید و بر شما فرض نگردید. فقط روزهی رمضان بر شما فرض گردید. پس به قیام اللیل در ماه رمضان ادامه دهید، چون این کار را کردهاید، پس آن را رها نکنید، چون افرادی از بنی اسرائیل بدعتی را ایجاد کردند که خداوند بر آنان فرض نکرده بود. آنان به خاطر طلب رضای خدا این بدعت را به وجود آوردند اما متأسفانه آن را چنان که در خور رعایت بود، رعایت آن نکردند، از این رو خداوند به خاطر ترک کردن آن، ایشان را سرزنش کرد و فرمود: ﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَاۖ فََٔاتَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۡهُمۡ أَجۡرَهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾[الحدید: ۲۷].
در روایت سعید آمده است: «چون افرادی از بنی اسرائیل بدعتی را به خاطر طلب رضای خدا ایجاد کردند اما متأسفانه آن را چنان که در خور رعایت بود، رعایت آن نکردند، از این رو خداوند به خاطر ترک آن، ایشان را سرزنش کرد. آنگاه این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَاۖ فََٔاتَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۡهُمۡ أَجۡرَهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾[الحدید: ۲۷] [۳۵۵]. این گفته بنا به رأی برخی از مفسران راجع به آیهی: ﴿فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا﴾[الحدید: ۲۷]. نزدیک است. منظور آیه این است که آنان در این رهبانیت کوتاهی کردند و بدان ادامه ندادند.
برخی از ناقلان تفسیر میگویند: «براساس این تفسیر، هر کس سنت و نفلی را شروع میکند، لازم است آن را به پایان برد و حتماً باید آن را چنان که در خور رعایت است، رعایتش بکند».
ابن عربی گوید: «جماعتی از راه درست منحرف شدند و گمان کردند که آن عمل، رهبانیتی بود که بعد از آنکه خود را بدان پایبند کردند، بر آنان فرض گردید».
وی میافزاید: « پاین پندار از مضمون کلام بر نمیآید و اسلوب و معنای کلام نیز آن را نمیرساند و هیچ چیز بر کسی فرض نمیشود مگر به وسیلهی شریعت و دین خدا یا به وسیلهی نذر».
ابن عربی افزود: «در این مورد میان اهل ملتها و آیینهای مختلف دینی، اختلافی وجود ندارد».
اگر بخواهیم مطابق این گفته عمل کنیم، این کار نیاز به دقت و تأمل دارد، چون اکثر عالمان اسلامی قائل به قول اول هستند، چون در آیین اسلام بدعتی وجود ندارد و در هیچ حالی و تحت هیچ شرایطی قائل شدن به جواز بدعتگذاری ممکن نیست، چون به طور قطع دلیل وجود دارد مبنی بر اینکه هر بدعتی گمراهی است]همانطور که گفته شد- پس اصل آن است که از دلیل پیروی شود و به خلاف دلیل عمل نشود.
با این وجود، به امید خدا گفتهی ابوامامهسرا از رهگذر دقت و تأمل صحیح مطابق دلیل شرعی رها نمیکنیم هر چند به نسبت ظاهر امر، کمی بعید به نظر میرسد، چون او کار عمرسکه مردم را در مسجد در ماه رمضان بر یک قاری جمع گردانید، بدعت به شمار آورده، چون خود عمر وقتی وارد مسجد شد و مسلمانان نماز میخواندند، فرمود: «نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ هَذِهِ وَالَّتِى تَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ» [۳۵۶]. «این کار خوب بدعتی است و نماز شبی که پس از بیدار شدن از خواب خوانده شود، بهتر است». قبلاً ذکر شد که عمر به اعتبار اینکه قبلاً به این شکل مردم نماز تراویح را نمیخواندند، بدعت نامید و این مطلب آورده شد که امامت امام برای مسلمانان در مسجد در ماه مبارک رمضان، سنتی است که صاحب سنت، رسول خداصبدان عمل کرد و به خاطر ترس از فرض شدن بر مردم، آن را ترک کرد. وقتی زمان وحی سپری شد و علت ترس از بین رفت، آن وقت عمل به این کار به صورت قبلی بازگشت. فقط در زمان خلافت ابوبکرساین عمل انجام نشد، زیرا با کار مهمتر و واجبتر از آن تعارض داشت و همچنین در اوایل خلافت عمرساین عمل انجام نشد، تا اینکه عمر در آن اندیشید، آنگاه صلاح دانست که مسلمانان را بر یک قاری در نماز شب جمع گرداند. اما ظاهراً قبل از این، این عمل به طور دائم و همیشگی انجام نگرفت از این رو آن را بدعت نامید. پس بدعت نامیدن این کار بدین خاطر بوده نه از آن رو که کاری است خلاف سنت.
ابوامامه در این باره نظری اظهار داشته و آن را «احداث» نامیده که با نامگذاری بدعت از جانب عمر سازگار است. سپس به مداومت و استمرار بر آن امر کرد، براساس فهمی که از آیهی مذکور کرد و آن اینکه رعایت نکردن، همان ادامه ندادن کاری است که انسان بدان شروع کرده است، و مسیحیان خود را پایبند عملی کردند که فرض نبود بلکه مندوب بود و به مقتضای آنچه که بدان پایبند بودند، عمل نکردند، چون عمل به مندوبات و کارهای دل به خواهی که واجب نیستند و جزو سنت راتبه هم نیستند، به دو صورت میباشد:
اول- به اصل آن عمل شود تا جایی که انسان میتواند. پس گاهی برای آن بانشاط و پرشور است و گاهی نشاط و شور آن چنانی برای انجام آن ندارد یا گاهی به طور عادی میتواند آن را انجام دهد و گاهی به خاطر مشغولیتها و مشکلاتی نمیتواند آن را انجام دهد... و چیزهایی از این قبیل، مانند کسی که امروز مقداری پول دارد که بتواند آن را صدقه دهد، پس آن را صدقه میدهد و فردا نمیتواند این کار را بکند، یا مقداری پول دارد اما نشاط و شور بخشیدن آن را ندارد، یا به نظرش، ندادن این پول طبق روال زندگانی اش، بیشتر به صلاح است... یا دیگر اموری که برای انسان پیش میآید.
در این صورت بر هیچ کس گناهی نیست که به همهی مندوبات و کارهای خیر که به دلخواه آن را انجام میدهد، عمل کند و نیز هیچ سرزنش و عتابی متوجه او نمیشود، چون اگر سرزنش و عتابی بود، دیگر این کار تطوع نبود، و تطوع و مندوب بر خلاف فرض است.
دوّم- همچون اعمالی که انسان خود را بدان ملتزم و پایبند میکند، بدان عمل شود. مانند کسی که خود را ملتزم میکند که عمل صالحی را در وقتی به عنوان یک وظیفهی منظم انجام دهد، مثلاً خود را پایبند میکند که پاسی از شب برای نماز تهجد برخیزد یا روز خاصی را به خاطر اینکه فضیلت خاصی دربارهی آن ثابت شده، مثل روز عاشوراء یا روز عرفه را روزه بگیرد. یا خود را ملتزم میکند که در صبحگاه و شامگاه، ذکر خدا را به عنوان یک وظیفه انجام دهد. و چیزهایی از این قبیل.
در این صورت، مندوبات و اعمال تطوع از یک جهت همچون واجبات بدان عمل شده است، چون وقتی او قصد کرده که در حد توان آن را انجام دهد، شبیه واجبات یا سنتهای راتبه شده است، همچنان که این ایجاب از آنجا که به وسیلهی شریعت لازم و واجب نگردیده، به واجب تبدیل نشده است، چون ترک آن از اساس، به طور کلی گناهی در آن نیست. منظورم ترک التزام و پایبندی بدان است. نظیر آن از نظر ما، سنتهای راتبه پس از نمازهای فرض است، چون این سنتها در اصل مستحب هستند و از آن جهت که به طور مرتب و منظم پس از نمازها خوانده میشوند، شبیه سنتها و واجبات شدهاند.
این مطلب از فرمودهی پیامبرصراجع به دو رکعت نماز پس از نماز عصر موقعی که آن را خواند و در این باره از او سؤال شد، فهم میشود. در این حدیث، آن حضرت فرمودند: «يَا بِنْتَ أَبِى أُمَيَّةَ سَأَلْتِ عَنِ الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ وَإِنَّهُ أَتَانِى نَاسٌ مِنْ عَبْدِ الْقَيْسِ فَشَغَلُونِى عَنِ الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ فَهُمَا هَاتَانِ» [۳۵۷]. «ای دختر ابواُمیه! راجع به دو رکعت نماز پس از عصر پرسیدی. قضیه از این قرار است که افرادی از طایفهی عبدالقیس از جانب قومشان برای اسلام آوردن آمدند و مرا از دو رکعت نماز پس از نماز ظهر سرگرم کردند. پس این دو رکعت، به جای همان دو رکعت نماز پس از ظهر میباشد».
چون راجع به خواندن دو رکعت نماز پس از عصر از آن حضرت سؤال شد بعد از آنکه از این کار نهی کرد، چون پیامبرصاین دو رکعت را همچون سنتهای راتبه پس از نماز ظهر میخواند. وقتی آن را از دست داد، پس از وقت خود این دو رکعت را قضا نمود همان طور که نماز فرض هم قضا میشود. بنابراین، این نوع از تطوع، حالتی بین دو حالت دارد، فقط به اختیار خود مکلف بر میگردد بنا به آنچه که از شریعت فهم کردهایم.
وقتی چنین است، از مقاصد شریعت نیز فهم کردهایم که در کارها آسان گرفته شود تا مشقت و سختی برای انسان پیش نیاید و اینکه مکلف خود را به چیزی پایبند و ملتزم نکند، چون شاید از انجام آن ناتوان باشد یا این التزام و پایبندی را بشکند، چون التزام و پایبندی هر چند به درجهی نذر نمیرسد اما نزدیک به پیمان و عهدی است که انسان میان خود و پروردگارش میبندد، و وفای به عهد به طور کلی از انسان خواسته میشود و عدم وفای به عهد، کاری مکروه و ناپسند است.
دلیل برای صحت و درستی عمل به نرمی و آسان گیری و اینکه آسانگیری در کارها بهتر و شایستهتر است -هر چند مداومت بر یک عمل نیز مطلوب است- در قرآن و سنت وجود دارد.
مثل این آیه: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ يُطِيعُكُمۡ فِي كَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ...٧﴾[الحجرات: ۷]. بر اساس رأی گروهی از مفسران، که عبارت ﴿كَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ﴾«بسیاری از کارها». در تکالیف دینی واقع شده است، و معنای عبارت: ﴿لَعَنِتُّمۡ﴾یعنی دچار حرج و مشقت میشدید در حالی که در دین خدا حرج و مشقت وجود ندارد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ﴾[الحجرات: ٧]. «اما خداوند ایمان را در نظرتان گرامی داشته است». به وسیلهی سهل و آسانگیری، ﴿وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ﴾[الحجرات: ٧]. «و آن را در دلهایتان آراسته است».
پیامبرصنیز فقط برای آوردن دین حنیف و آسان گیرِ اسلام و جهت برداشتن فشار و قید و بندها و زنجیرهایی که بر دیگر امتها بود، مبعوث شد.
خداوند متعال راجع به اوصاف پیامبرشصمیفرماید: ﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾[التوبة: ۱۲۸]. «به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است».
در جای دیگری میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵]. «خداوند آسایش شما را میخواهد و خواهان زحمت شما نیست».
همچنین میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا ٢٨﴾[النساء: ۲۸]. «خداوند میخواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر شما آسان کند (چرا که او میداند که انسان در برابر غرائز و امیال خود ناتوان است) و انسان ضعیف آفریده شده است (و در امر گرایش به زنان تاب مقاومت ندارد)».
خداوند بلند مرتبه سختگیری بر خود را اعتداء و تجاوز نامیده است، میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٨٧﴾[المائدة: ۸۷]. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید، و (از حلال به حرام) تجاوز ننمائید (و از حدود مقرّرات الهی تخطّی مکنید) زیرا که خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد».
دلایل صحت و درستی عمل به نرمی و آسانگیری و اینکه آسانگیری بهتر و شایسته است، در احادیث زیادند، مثل روزهی وصال. در حدیث از عایشهلروایت است که گوید: پیامبرصمسلمانان را از روزهی وصال به خاطر مهربانی و دلسوزی نسبت به آنان، نهی کرد. صحابه گفتند: ای رسول خدا! تو که خودت روزهی وصال میگیری. آن حضرت فرمود: «إِنِّى لَسْتُ كَهَيْئَتِكُمْ، إِنِّى يُطْعِمُنِى رَبِّى وَيَسْقِينِ» [۳۵۸]. «من مثل شما نیستم، چون نزد پروردگارم روز را به سر میبرم و او مرا غذا و آب میدهد».
از انس روایت است که گوید: رسول خداصدر اواخر ماه رمضان، روزهی وصال گرفت. افرادی از مسلمانان نیز همراه آن حضرت روزهی وصال گرفتند. این خبر به پیامبرصرسید. آنگاه فرمود: «لَوْ مُدَّ لَنَا الشَّهْرُ لَوَاصَلْنَا وِصَالاً يَدَعُ الْمُتَعَمِّقُونَ تَعَمُّقَهُمْ» [۳۵۹]. «اگر این ماه برای ما ادامه داشت، روزهی وصال میگرفتیم تا اینکه کنجکاوان، کنجکاوی خود را رها کنند». این فرموده، سرزنش مسلمانان به خاطر گرفتن روزهی وصال میباشد.
از ابوهریره روایت است که گوید: رسول خداصاز روزهی وصال نهی میکرد. مردی از مسلمانان گفت: ای رسول خدا، تو که خودت روزهی وصال میگیری. آن حضرت فرمود: «وَأَيُّكُمْ مِثْلِى إِنِّى أَبِيتُ عِند يُطْعِمُنِى رَبِّى وَيَسْقِينِى». «کدام یک از شما مثل من است؟! چون من نزد پروردگارم روز را به سر میبرم که او مرا غذا و آب میدهد». وقتی مسلمانان امتناع کردند که از روزهی وصال دست بکشند، پیامبرصهمراه آنان روز به روز روزهی وصال گرفت. سپس هلال هاه را دیدند. آنگاه فرمود: «لو تأخر الشهر لزدتکم» [۳۶۰]. «اگر ماه به تأخیر میافتاد، [روزهی وصال میگرفتیم] و بر این مقدار شما میافزودم». وقتی مسلمانان امتناع کردند که از این کار دست بکشند، پیامبرصدرست عبرت را به آنان داد و آنان را تنبیه نمود.
از دیگر دلایل این امر، مسألهی خواندن نماز شب پیامبرصهمراه مسلمانان در ماه مبارک رمضان میباشد، چون آن حضرت این کار را از ترس اینکه مبادا بر مسلمانان فرض شود و دیگر آنان از این کار ناتوان بمانند و دچار گناه و مشقت شوند، ترک کرد. پس این ترک کردن پیامبرص، از روی مهربانی و نرمی با مسلمانان بود.
قاضی ابوطّیب گوید: «اگر رسول خداصکاری را ترک میکرد در حالی که دوست میداشت به آن عمل کند، به خاطر ترس از این بود که در صورت عمل به آن، بر مسلمانان فرض شود» [۳۶۱].
این مطلب دربارهی این حدیث پیامبرصنیز گفته شده است، آنجا که میفرماید: «لاَ تَخُصُّوا يَوْمَ الْجُمُعَةِ بِصِيَامٍ» [۳۶۲]. «روز جمعه را به روزه اختصاص ندهید».
مَهلّب میگوید: «علتاش این است که این ترس وجود دارد که به روزه گرفتن در روز جمعه ادامه داده شود، آنگاه فرض گردد». با توجه به این مفهوم، نهی از این کار با گفتهی مالکسدر کتاب «الـموطأ» جمع میشود و هیچ اشکال و ابهامی در آن وجود ندارد.
از دیگر نمونههای این امر، روایت حولاء نسبت تُوَیتٍ [۳۶۳]است که در این روایت، عایشهلگوید: رسول خداصبر من داخل شد در حالی که زنی کنارم بود. آن حضرت فرمود: «من هذه» «این زن کیست؟». گفتم: زنی است که نمیخوابد و در طول شب نماز میخواند. پیامبرصفرمود: «عَلَيْكُمْ مِنَ الأَعْمَالِ مَا تُطِيقُونَ». «بر شماست که کارها را در حدی که میتوانید، انجام دهید». در روایتی دیگر آمده است: «این حولاء دختر تُویت است که میگوید شب نمیخوابد! پس پیامبرصفرمود: «لاَ تَنَامُ اللَّيْلَ خُذُوا مِنَ الْعَمَلِ مَا تُطِيقُونَ فَوَاللَّهِ لاَ يَسْأَمُ اللَّهُ حَتَّى تَسْأَمُوا» [۳۶۴]. «شب نمیخوابد! هر کاری را در حد توانتان انجام دهید. چون به خدا قسم، خداوند خسته نمیشود تا اینکه شما خسته شوید».
پس پیامبرصعبارت: «لاَ تَنَامُ اللَّيْلَ» را تکرار کرد تا بدین وسیله کار آن زن را مورد انکار قرار دهد و اینکه او از عمل آن زن راضی و خشنود نیست. چون این ترس را داشت که آن زن خسته و بیحوصله شود یا عمل خیلی مهمی را ترک کند.
مانند آن، روایت انسساست که گوید: رسول خداصوارد مسجد شد -و طنابی بین دو ستون کشیده شده بود- آنگاه فرمود: «ما هذا؟» این چیست؟ گفتند: طنابی است که برای زینب کشیده شده تا نمازش را بخواند و هرگاه خسته یا بیحال شد، آن طناب را بگیرد. پیامبرصفرمود: «حُلُّوهُ لِيُصَلِّ أَحَدُكُمْ نَشَاطَهُ فَإِذَا كَسِلَ أَوْ فَتَرَ قَعَدَ». «آن را باز کنید، هر یک از شما باید با نشاط و شور و شوق نماز بخواند. هرگاه خسته یا بیحال شد، بنشیند».
در روایت دیگری آمده است: «لا، حلّوه» «نه، آن را باز کنید».
از عبدالله بن عمروسروایت شده که گوید: به پیامبرصخبر رسید که من به طور مداوم روزه میگیرم و در شب نماز میخوانم، یا به دنبالم فرستاد و یا او را دیدم، به من گفت: «ألم أخبر أنك تصوم لا تفطر وتصلي الليل فلا تفعل فإن لعينك حظا ولنفسك حظا ولأهلك حقا صم وأفطر وصل ونم» [۳۶۵]. «آیا به من خبر نرسیده که تو روزه میگیری و هیچ روزی نیست که روزه نباشی و در شب نماز میخوانی. این کار را مکن، چون چشم تو حقی دارد و نفسات حقی دارد و خانوادهات حقی دارد. بعضی روزها روزه بگیر و بعضی روزها روزه مگیر و در شب، هم نماز بخوان و هم بخواب...».
در روایتی از ابوسلمه آمده که گوید: «عبدالله بن عمرو بن عاص برایم نقل کرد و گفت: من تمام روزها را روزه میگرفتم و هر شبی قرآن میخواندم. وی گفت: یا کار من برای پیامبرصبازگو شد و یا به دنبالم فرستاد و پیش او رفتم. ایشان فرمودند: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّكَ تَصُومُ الدَّهْرَ وَتَقْرَأُ الْقُرْآنَ كُلَّ لَيْلَةٍ». «آیا به من خبر نرسیده که تمام روزها را روزه میگیری و هر شب قرآن میخوانی؟!». گفتم: چرا ای رسول خدا! این طور است و از این کار جز خیر منظور دیگری نداشتم. فرمود: «فإن كان كذلك أو قال: كذلك بِحَسْبِكَ أَنْ تَصُومَ كُلَّ شَهْرٍ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ». «اگر چنین است، یا فرمود: این چنین، کافی است که هر ماه، سه روز روزه بگیری». گفتم: ای پیامبر خدا! من بیشتر از آن را میتوانم. فرمود: «فَإِنَّ لِزَوْجِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِزَوْرِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقًّا» «همانا همسرت بر تو حقی دارد، و شکمات بر تو حقی دارد و جسمات بر تو حقی دارد». آنگاه فرمود: «فَصُمْ صَوْمَ دَاوُدَ نَبِىِّ اللَّهِصفَإِنَّهُ كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ» «پس همچون داود، پیامبر خدا، روزه بگیر، چون او عبادتگذارترین مردمان بود». عبدالله بن عمرو بن عاص گوید: گفتم: ای پیامبر خدا! روزی داود چگونه بود؟ فرمود: «كَانَ يَصُوم يَوْمًا وَيُفْطِر يَوْمًا». «او یک روز، روزه بود و یک روز، روزه نبود». آنگاه فرمود: «وَاقْرَإِ الْقُرْآنَ فِى كُلِّ شَهْرٍ». «و در هر ماه کل قرآن را بخوان». عبدالله بن عمرو بن عاص گوید: گفتم: ای پیامبر خدا! من بیشتر از آن را میتوانم. آن حضرت فرمودند: «فَاقْرَأْهُ فِى كُلِّ عِشْرِينَ». «هر بیست روز، کل قرآن را بخوان» وی گوید: گفتم: ای پیامبر خدا! من بیشتر از آن را میتوانم، پیامبرصفرمود: «فَاقْرَأْهُ فِى كُلِّ سَبْعٍ وَلاَ تَزِدْ عَلَى ذَلِكَ. فَإِنَّ لِزَوْجِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِزَوْرِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقًّا». «پس در هر هفت روز، کل قرآن را بخوان و دیگر بر آن میفزا، چون همسرت بر تو حقی دارد و شکمات بر تو حقی دارد و جسمات بر تو حقی دارد». عبدالله بن عمرو بن عاص گوید: سخت گرفتم، پس بر من سخت گرفته شد. وی افزود و پیامبرصبه من گفت: «إِنَّكَ لاَ تَدْرِى لَعَلَّكَ يَطُولُ بِكَ عُمْرٌ». «تو نمیدانی شاید عمرت طولانی باشد».
وی گوید: عمرم طولانی شد همانطور که پیامبرصبه من گفت: وقتی پیر شدم، دوست داشتم که ای کاش رخصت پیامبر خداصرا قبول میکردم.
در روایتی دیگر آن حضرت میفرماید: «صُمْ يَوْمًا وَأَفْطِرْ يَوْمًا وَذَلِكَ صِيَامُ دَاوُدَ÷وَهُوَ أَعْدَلُ الصِّيَامِ». «یک روزه، روزه باش و یک روز افطار کن، و این [نوع روزه گرفتن] روزهی داود است که بهترین و میانهترین روزه است». عبدالله بن عمرو گوید: گفتم: من بیشتر از آن را میتوانم. رسول خداصفرمود: «لا أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ». «بیشتر از آن، مکن». عبدالله بن عمرو میگوید: اگر آن سه روزی را که رسول خداصفرمود، قبول میکردم، برای من از خانواده و مال و داراییام دوست داشتنیتر بود [۳۶۶].
در سنن ترمذی از جابرسروایت است که گوید: پیش رسول خداصاز مردی سخن رفت که عبادت زیادی میکند و خیلی زحمت میکشد. از مردی دیگر پیش او سخن رفت که بر خود آسان میگیرد و خود را به زحمت نمیاندازد. پس پیامبرصفرمود: «لا يُعدَلُ بالرعَةِ» [۳۶۷]. «به پای این کسی که بر خود آسان میگیرد و خود را به زحمت نمیاندازد، نمیرسد». ترمذی دربارهی این حدیث گوید: «این حدیث حسن غریب است».
از انسسروایت شده که گوید: «سه نفر به خانههای همسران پیامبرصآمدند و راجع به عبادت پیامبرصپرسیدند. وقتی از آن خبر یافتند، گویی عبادت آن حضرت را کم میدانستند. پس گفتند: ما کجا و پیامبرصکجا؟ او که خداوند از تمامی گناهان گذشته و آیندهاش درگذشته است. یکی از آنان گفت: اما من، برای همیشه در شب نماز تهجد میخوانم. دیگری گفت: من تمام روزها را روزه میگیرم و هیچ روزی را افطار نمیکنم.
«أَنْتُمُ الَّذِينَ قُلْتُمْ كَذَا وَكَذَا أَمَا وَاللَّهِ إِنِّى لأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ، لَكِنِّى أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّى وَأَرْقُدُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَيْسَ مِنِّى» [۳۶۸]. «شما بودید که چنین و چنان گفتید؟ به خدا قسم، من از همهی شما بیشتر از خداوند ترس و خشیت دارم و بیشتر از شما تقوای خدا را دارم. ولی من روزه میگیرم و افطار میکنم و نماز شب میخوانم و میخوابم و با زنان ازدواج میکنم. پس هر کس از سنت من روی گرداند، از من نیست».
احادیث وارده در این زمینه زیادند و مجموع این احادیث بر آسانگیری و سهلگیری در کارها دلالت دارند. و این آسانگیری هم زمانی تصور میشود که انسان خود را ملتزم و پایبند کاری نکند و اگر همراه التزام و پایبندی در کاری تصور شود، به صورتی است که ادامه دادن آن انسان را به مشقت و سختی نیندازد.
[۳۵۵] طبری در تفسیر خود، ۱۱/۶۸۹ آن را روایت کرده است. [۳۵۶] تخریج آن از پیش گذشت. [۳۵۷] متفق علیه. بخاری به شمارههای ۱۱۷۶ و ۴۱۱۲ و مسلم به شمارههای ۸۳۴ آن را روایت کردهاند. [۳۵۸] تخریج آن از پیش گذشت. [۳۵۹] متفق علیه. بخاری به شمارهی ۱۹۶۱ و مسلم به شمارهی ۱۱۰۴ آن را روایت کردهاند. [۳۶۰] متفق علیه. بخاری به شمارههای ۱۸۶۴ و ۶۸۶۹ و مسلم به شمارههای ۱۱۰۳ آن را روایت کردهاند. [۳۶۱] تخریج آن قبلاً آورده شد. [۳۶۲] تخریج آن قبلاً آورده شد. [۳۶۳] او حولاء دختر تویت بن حبیب بن اسد بن عبدالعزی، زن قریشی و از طایفهی اسد است. او افتخار همراهی و مصاحبت با پیامبرصرا داشته است. [۳۶۴] متفق علیه. بخاری به شمارهی ۱۱۰۰ و مسلم به شمارهی ۷۸۵ آن را روایت کردهاند. [۳۶۵] متفق علیه. بخاری به شمارهی ۱۱۰۲ و مسلم به شمارهی ۱۱۵۹ آن را روایت کردهاند. [۳۶۶] متفق علیه. بخاری به شمارههای ۱۸۷۴ و ۵۷۸۳ و مسلم به شمارهی ۱۱۵۹ آن را روایت کردهاند. [۳۶۷] حدیثی ضعیف است، «ضعیف الترمذی» شمارهی۴۵۲ و «ضعیف الجامع»، شمارهی ۶۳۵۵. [۳۶۸] تخریج آن از پیش رفت.