الاعتصام در شناخت بدعت و سنت - جلد اول

فهرست کتاب

فصل

فصل

چند مورد به این موضوع مربوط می‏شود:

اوّل- تحریم حلال و مانند آن به چند صورت قابل تصور است:

۱- تحریم حقیقی، که از کافران همچون بحیره و سائبه و حامی واقع شده است. و تمامی چیزهایی که خداوند متعال از کافران نقل کرده که آن را تحریم نموده‏اند، با رأی و نظر شخصی خودشان بوده است. از جمله خداوند می‏فرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ[النحل: ۱۱۶]. «(خداوند حلال و حرام را برایتان مشخّص کرده است) و به خاطر چیزی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان می‌رود، به دروغ مگوئید: این حلال است و آن حرام، و در نتیجه بر خدا دروغ بندید».

۲- فقط ترک حلال باشد و غرض و هدف خاصی از آن کار نداشته باشد، مثلاً به این خاطر حلال را ترک کرده که طبعش از آن بدش می‏آید یا آن را به یاد نمی‏آورد تا از آن استفاده کند یا قیمت‏اش را در دست ندارد و به چیز مهم‏تر و باارزش‏تر مشغول است و مواردی از این قبیل، از این بخش است که پیامبرصگوشت قورباغه را ترک کرد، چون در این باره فرموده بود: «إنه لَمْ يَكُنْ بِأَرْضِ قَوْمِى فَأَجِدُنِى أَعَافُهُ» [۴۲۹]. «قورباغه در سرزمین قوم من نبوده و می‏بینم که طبعم از آن بدش می‏آید». این صورت از ترک حلال تحریم نامیده نمی‏شود، چون تحریم مستلزم قصد است و این صورت، چنین نیست.

۳- به خاطر نذری که کرده آن را بر خود حرام نموده است یا به خاطر هر چیزی که مثل نذر است از قبیل عزم و تصمیم قاطع، آن را بر خود حرام کرده است، مانند تحریم خواب روی بستر به مدت یک سال، تحریم شیر خوردن، تحریم ذخیره‏ی مواد غذایی برای فردا، تحریم غذای خوشمزه و لباس نرم، تحریم همبستری یا لذت بردن از زنان به طور کلی و امثال آنها.

۴- شخص درباره‏ی برخی از حلال‏ها سوگند بخورد که آن را انجام ندهد. چنین کاری گاهی تحریم نامیده می‏شود.

اسماعیل قاضی گوید: «هرگاه مرد به زنش بگوید: به خدا قسم، نزدیک تو نمی‏شوم، به وسیله‌ی سوگند او را بر خود حرام کرده است. پس هرگاه با او همبستری نماید، کفاره‏ی سوگند بر او واجب می‏شود». او قضیه‏ی ابن مقرّن در سؤالش از ابن مسعودسآورد آن گاه که گفت: «من سوگند خورده‏ام که یک سال بر بسترم نخوابم. راوی گوید: پس عبدالله این آیه را تلاوت کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧[المائدة: ۸۷]. «و به او گفت: کفاره‏ی سوگندت را بده و بر بسترت بخواب».

پس ابن مسعود به او دستور داد که چیزی را که خداوند برایش حلال کرده، حرام نکند و به خاطر سوگند، کفاره بدهد.

این اطلاق اقتضا می‏کند که این صورت نوعی تحریم باشد و دلیل روشنی هم دارد. اسماعیل به این نکته اشاره کرده که هرگاه مردی سوگند یاد می‏کرد که کار حلالی را انجام ندهد، برایش جایز نبود آن کار را انجام دهد تا اینکه کفاره‏ی سوگند نازل شد. پس به خاطر حکم تحریمی که قبلاً داشته هر چند کفاره هم نازل شده است، تحریم نامیده می‏شود و از این جاست که این عمل، کفاره نامیده می‏شود.

دوّم- آیه‏ای که مورد بحث ماست به آن نگاه می‏شود که تحریم بر کدام یکی از صورت‏های مذکور اطلاق می‏شود. راجع به صورت اول باید گفت که در اینجا تحریم بر آن اطلاق نمی‏شود، چون تحریم حلال، همچون حلال کردن حرام، تشریع و قانونگذاری است و تشریع هم فقط از جانب شارع صورت می‏گیرد مگر اینکه بدعت‏گذاری رأی و نظری که از اهل جاهلیت یا از اهل اسلام است، وارد آن کند. این صورت، انسان‌های صالح از چنان کاری والاتر و برترند چه برسد به یاران رسول خداص.

مهلّب در «شرح البخاری» روایتی دارد که نشان می‏دهد منظور آیه‏ی مذکور، تحریم به معنای اول است. او گوید: «تحریم تنها حق خدا و پیامبرصاست. پس برای کسی حلال نیست که چیزی را حرام کند، و خداوند آن کس را که این کار را می‏کند، توبیخ نموده می‏فرماید: ﴿لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْپس این کار را تجاوز دانسته و در جای دیگری می‏فرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ[النحل: ۱۱۶]. «(خداوند حلال و حرام را برایتان مشخّص کرده است) و به خاطر چیزی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان می‌رود، به دروغ مگوئید: این حلال است و آن حرام، و در نتیجه بر خدا دروغ بندید». مهلب می‏افزاید: همه‏ی اینها دلیلی است برای اینکه تحریم چیزی از جانب مردم، چیزی نیست و بدان ترتیب اثر داده نمی‏شود».

آنچه مهلّب گفته، سبب نزول آیه آن را رد می‏کند و در آیه‏ی مذکور چیزی نیست که این معنا را برساند. سبب نزول آیه نشان می‏دهد که منظور از تحریم در آن، تحریم به معنای سوّم است همان طور که بیان شد. به همین خاطر کسی که چیزی را تحریم می‏کند، آن را برای دیگری نیز تحریم نمی‏کند آن گونه که شأن تحریم به معنای اول، چنین است. پس آن حکم تنها به تحریم کننده محدود بوده و به دیگران سرایت نکرده است.

اما تحریم به معنای دوّم به طور کلی اشکال و ایرادی ندارد، چون انگیزه‏های درون برای یک چیز یا بازدارنده‏های نفس از یک چیز، ضابطه‏مند و تحت یک قاعده‏ی معلومی نیستند. گاهی انسان از استفاده کردن از یک حلال به خاطر دردی که در صورت استفاده‏ی آن احساس می‏کند، ممنوع است و نمی‏تواند از آن استفاده کند، مثل بسیاری از مردم که برایشان ممکن نیست عسل بنوشند، و این به خاطر دردی است که در صورت نوشیدن عسل به آنان دست می‏دهد تا جایی که آن را بر خویشتن حرام می‏کنند. و این کار، تحریم به معنای اول و سوم نیست بلکه به معنای پرهیز از آن است همان‌طور که از سایر چیزهای دردآور پرهیز می‏شود.

امتناع پیامبرصاز نخوردن پیاز به همین معناست، چون آن حضرت با فرشتگان سخن می‏گفت و آنان از بوی پیاز اذیت می‏شدند. همچنین پیامبرصاز سایر چیزهایی که بوی بد داشتند، پرهیز می‏کرد.

شاید این احتمال بهتر از گفته‏ی کسانی باشد که می‏گویند: پیاز و امثال آن، به وسیله‏ی شارع بر آن حضرت حرام بوده است.

هر دو معنی به هم نزدیک‏اند، و هر دو مشمول معنای آیه‏ی مذکور نیستند.

اما راجع به تحریم به معنای چهارم باید گفت که احتمال دارد در واژه‏ی تحریم داخل شود. پس آیه‏ی: ﴿لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ[المائدة: ۸۷]. شامل تحریم به وسیله‏ی نذر و تحریم به وسیله‏ی سوگند می‏شود. دلیل آن، آوردن کفاره پس از آن به وسیله‏ی این آیه می‏باشد. ﴿فَكَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰكِينَ[المائدة: ۸۹]. و به خاطر آنچه که قبلاً بدان اشاره شد که پیش از نزول کفاره،فقط تحریم بود. جماعتی از مفسران درباره‏ی آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَ[التحریم: ۱]. «ای پیغمبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، حرام می‌کنی؟»، گفته‏اند: تحریم به وسیله‏ی سوگند بود، آن موقع که پیامبرصسوگند خورد که عسل ننوشد. این مطلب به زودی بیان خواهد شد.

اگر گفته شود: آیا گفته‌ی آن مرد به رسول خداصکه «من هرگاه گوشت می‏خورم برای زنان بیروم می‏روم...» [۴۳۰]. از جمله‏ی تحریم به معنای دوم است نه تحریم به معنای سوم، چون آن مرد ممکن است آن چیز را به خاطر زیانی که از آن حاصل شده، حرام کرده باشد، و کمی پیش گفته شد که این کار تحریم حقیقی نیست. همچنین در اینجا فرد، منظورش از تحریم، دینداری نیست بلکه منظورش از آن، پرهیز کردن از آن چیز خاص می‏باشد. انگار می‏گوید: من می‏ترسم که دچار بلایی بشوم. گویی این معنا، مقصود آن صحابیسباشد.

در جواب باید گفت که هرکس در هر زمانی به خاطر خوردن چیزی دچار زیان شود، می‏تواند از آن دست بکشد، بدون آنکه آن را حرام کند، چون ترک کننده‏ی چیزی لازم نیست که تحریم کننده‌ی آن چیز باشد. چه بسا افراد زیادی باشند که فلان غذا یا نکاح را ترک کنند، چون در آن وقت اشتهای آن را ندارند یا عذر دیگری دارند، تا اینکه هرگاه عذرشان از بین رفت، از آن غذا بخورند. و پیامبرصخوردن گوشت قورباغه را ترک کرد و این ترک موجب تحریم گوشت قورباغه نشد.

دلیل اینکه منظور از تحریم، روشن است و تحریم حلال درست نیست هر چند به خاطر عذری باشد، این است که پیامبرصبا استناد به آیه‏ی فوق، عمل آن صحابی را رد کرد. پس اگر وجود چنین عذرهایی، تحریم به معنای سوم را مباح می‏کرد، در آیه‏ی مذکور به نسبت کسی که چیزی را به خاطر عذری حرام می‏کند به نسبت کسی که بدون عذر چیزی را حرام می‏کند، حکم جداگانه‏ای آورده می‏شد.

به علاوه، بیرون رفتن برای زنان نکوهیده نیست، چون پیامبرصفرموده‏اند: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ...» [۴۳۱]. «هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج بکند...». پس هرگاه انسان برآوردن شهوت را دوست داشت، ازدواج می‏کند و آنچه در حدیث مذکور است برایش حاصل می‏شود. به علاوه در امت اسلام نسل زیاد می‏شود. گویی کسی که چیزی را که رفتن به دنبال زنان جهت ازدواج، حرام می‏کند، سعی کرده انسان خود را به رهبانیت تشبیه کند و رهبانیت همچون سایر چیزهایی که در آیه‏ی مذکور بود، در اسلام وجود ندارد.

سوّم- معنای آیه‏ی مذکور یا آیه‏ی: ﴿كُلُّ ٱلطَّعَامِ كَانَ حِلّٗا لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسۡرَٰٓءِيلُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ مِن قَبۡلِ أَن تُنَزَّلَ ٱلتَّوۡرَىٰةُ[آل‌عمران: ۹۳]. «همه‌ی غذاها بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعنی یعقوب به عللی، یا قوم اسرائیل به سبب ارتکاب گناهان) پیش از نزول تورات بر خود حرام کرده بود»، جور در نمی‏آید و در آن اشکال و ابهام وجود دارد، چون خداوند از یکی از پیامبرانش خبر داده که او حلالی را بر خود حرام کرد. در این آیه دلیل برای جایز بودن مانند آن وجود دارد.

در جواب باید گفت که در این آیه دلیلی برای جایز بودن مانند آن وجود ندارد، چون قبلاً بیان شد که در اسلام تحریمی وجود ندارد و تحریمی که در شریعت‏های قبل از ما وجود داشته، می‏ماند و همان طور که در اصول فقه بیان شده، شریعت‏های پیش از ما، برای ما حجت نبوده و حکمی را برای ما ایجاد نمی‏کنند.

قاضی اسماعیل و دیگران از ابن عباسبروایت کرده‏اند که ابن عباس گوید: «اسرائیل -که یعقوب پیامبر است- سیاتیک (پز) او را می‏گرفت پس وقتی شب را سپری می‏کرد، بانگ بر می‏‏آورد پس بر خودش شرط کرد که اگر خدا شفایش را داد، ساقه‏ی گیاه را بر خود حرام خواهد کرد. این واقعه پیش از نزول تورات بود».

عالمان اسلامی می‏گویند: «به همین خاطر یهودیان از ساقه‌های گیاه می‏گریختند تا آن را نخورند».

در روایتی آمده است: «بر خودش شرط کرد که گوشت شتر را نخورد». راوی گوید: «از این رو یهودیان گوشت شتر را بر خود حرام کردند».

از کلبی روایت شده که گوید: «یعقوب÷گفت: اگر خدا شفایم داد، قطعاً پاکیزه‏ترین و خوشمزه‏ترین خوراک و نوشیدنی -یا گفت: دوست داشتنی‏ترین خوراک و نوشیدنی- را بر خودم حرام می‏کنم. پس گوشت و شیر شتر را بر خود حرام کرد».

قاضی اسماعیل گوید: «چیزی که گمان می‏کنیم این است که اسرائیل وقتی که حلالی را بر خود حرام کرد، در آن وقت از آن نهی نشده بود، و مردمان آن زمان هرگاه چیز حلالی را بر خود حرام می‏کردند، بر آنان حرام می‏شد، همچنان که هرگاه کسی سوگند یاد می‏کرد که کار حلالی را انجام ندهد، برایش جایز نبود که آن را انجام دهد تا اینکه کفاره‌ی سوگند نازل شد. خداوند متعال در این باره می‏فرماید: ﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡ[التحریم: ۲]. «خداوند راه گشودن سوگندانتان را برای شما مقرّر می‌دارد». واگر کسی بر کاری سوگند یاد کند و نگفت اگر خدا بخواهد، او مختار است، اگر خواست آن کار را انجام می‏دهد و کفاره‏ی سوگندش را می‏دهد و اگر خواست آن کار را نمی‏کند.

قاضی افزود: «این احکام و امثال آن، در آنها ناسخ و منسوخ وجود دارد، گویی ناسخ در اینجا این آیه است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ[المائدة: ۸۷].

وی می‏افزاید: «وقتی نهی از تحریم چیزهای حلال آمد، دیگر انسان جایز نیست که بگوید: خوراک بر من حرام است و... در این صورت اگر کسی چیزی از آن را گفت، گفته‏اش باطل است و اگر بر این کار به خدا قسم بخورد، او می‏تواند هر آنچه را که برایش بهتر است، انجام دهد و کفاره‏ی سوگندش را بدهد».

چهارم- بگوییم: از جمله مواردی که جای سؤال است، این آیه می‏باشد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١[التحریم: ۱]. «ای پیغمبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، به خاطر خوشنود ساختن همسرانت، بر خود حرام می‌کنی؟ خداوند آمرزگار مهربانی است (و تو را و همسران تو را می‌بخشاید)». چون در این آیه خداوند خبر داده که پیامبرصچیزی را که برایش حلال بوده، بر خود حرام کرد. از طرف دیگر فرموده‏ی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ[المائدة: ۸۷]. با این آیه تعارض دارد، و چنین چیزی از مقام و منزلت پیامبرصبه دور است و پیامبرصبسیار والاتر از آن است که بنا به مقتضای ظاهر آیه، چیزی را که از آن نهی شده و تجاوز نامیده شده، انجام دهد تا اینکه به او گفته شود: چرا این کار را کردی؟ باید در این تعارض، اندیشید و راه‏حلی برای رفع تعارض پیدا کرد.

جواب این اشکال و راه‏حل این تعارض:

اگر آیه‏ی وارده در سوره‏ی تحریم پیش از آیه‏ی عقود نازل شده باشد، ظاهراً آیه‏ی سوره‏ی تحریم به پیامبرصاختصاص دارد چون اگر -بنا به گفته‏ی برخی از اصول دانان- منظور از آن، امت پیامبرصنیز می‏بود، حتماً می‏فرمود: چرا آن چیزی را که خداوند برایتان حلال کرد، حرام می‏کنید؟ همچنان که در جای دیگری می‏فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِي لَعَلَّ ٱللَّهَ يُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ أَمۡرٗا ١[الطلاق: ۱]. «ای پیغمبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عدّه (یعنی آغاز پاک شدن زن از عادت ماهیانه‌ای که شوهرش در آن با او نزدیکی نکرده باشد) طلاق دهید، و حساب عدّه را نگاه دارید (و دقیقاً ملاحظه کنید که زن سه بار ایام پاکی خود از حیض را به پایان رساند، تا نژادها آمیزه یکدیگر نشود)، و از خدا که پروردگار شما است بترسید و پرهیزگاری کنید (و اوامر و نواهی او را به کار بندید، به ویژه در طلاق و نگهداری زمان عدّه). زنان را (بعد از طلاق، در مدّت عدّه) از خانه‌هایشان بیرون نکنید، و زنان هم (تا پایان عدّه، از منازل شوهرانشان) بیرون نروند. مگر این که زنان کار زشت و پلشت آشکاری (همچون زنا و فحّاشی و ناسازگاری طاقت فرسا با شوهران یا اهل خانواده) انجام دهند (که ادامه حضور ایشان در منازل، باعث مشکلات بیشتر گردد). اینها قوانین و مقرّرات الهی است، و هرکس از قوانین و مقرّرات الهی پا فراتر نهد و تجاوز کند، به خویشتن ستم می‌کند. (چرا که خود را در معرض خشم خدا قرار می‌دهد و به سعادت خویش لطمه می‌زند). تو نمی‌دانی، چه بسا خداوند بعد از این حادثه، وضع تازه‌ای پیش آورد (و ماندن زن در خانه زمینه‌ساز پشیمانی شوهر و همسر و رجوع آنان به یکدیگر گردد، و ابرهای تیره و تار کینه و کدورت از آسمان زندگی ایشان به دور رود، و مهر و محبّت فضای سینه‌ها را لبریز کند، و فرزندان از دامن عطوفت مادری بی‌بهره نمانند)‏».

این مطلب خیلی روشن است، چون سوره‏ی تحریم قبل از سوره‏ی احزاب نازل شده است و به همین خاطر وقتی پیامبرصبه سبب این داستان سوگند یاد کرد که یک ماه از زنانش کناره‏گیری کند، آیه‏ی وارده در سوره‏ی احزاب علیه آنان نازل شد، آنجا که می‏فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨[الأحزاب: ۲۸]. «ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید، بیائید تا به شما هدیه‌ای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکوئی رها سازم».

همچنین این احتمال هست که تحریم از جانب پیامبرصبه معنای سوگند خوردن بر انجام ندادن آن باشد. و سوگند اگر واقع شود، سوگند خورنده مخیر است میان اینکه آن چیزی را که بر آن سوگند یاد کرده، رها کند و یا آن را انجام دهد و کفاره‏ی سوگندش را بپردازد. تازه در آیه‏ی سوره‏ی تحریم آمده است:

﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡ[التحریم: ۲]. «خداوند راه گشودن سوگندانتان را برای شما مقرّر می‌دارد». پس این آیه نشان می‌دهد که آن تحریم، سوگندی بوده که پیامبرصیاد کرده بود.

البته عالمان اسلامی درباره‏ی این تحریم اختلاف نظر دارند:

عده‏ای می‌گویند: آن تحریم کنیزش ماریه‏ی قبطیه بوده است، بر این اساس که این آیه درباره‏ی ماریه نازلش شده. از جمله کسانی که این رأی را دارند، حسن و قتاده و شعبی و نافع آزاد شده‏ی ابن عمر می‌باشند.

برخی معتقدند این تحریم، تحریم عسل زینب بوده است. عطاء و عبدالله بن عُتبه این رأی را دارند. عده‏ی دیگری بر این باورند که این تحریم، تحریم به وسیله‏ی سوگند بوده است.

اسماعیل بن اسحاق گوید: «ممکن است پیامبرصکنیزش، ماریه‏ی قبطیه را به وسیله‏ی سوگند به خدا بر خود حرام کرده باشد، چون هرگاه مرد به کنیزش بگوید: به خدا قسم به تو نزدیک نمی‌شوم، به وسیله‏ی سوگند او را بر خود حرام کرده است. سپس اگر با او همبستری نماید، کفاره‏ی سوگند بر او واجب می‌شود». سپس قضیه‏ی ابن مُقّرَن را آورد.

امکان دارد که سبب نزول آیه، نوشیدن عسل باشد. این احتمال در صحیح بخاری از طریق هشام از ابن جریج آمده که پیامبرصدر این روایت می‏فرماید: «نزد زینب بنت جحش عسل نوشیدم. دیگر هرگز این کار را تکرار نخواهم کرد و بر آن سوگند یاد کرده‏ام، پس این خبر را به کسی مده». وقتی چنین است، در این مسأله اشکالی نمی‏ماند، و میان کنیز و عسل از لحاظ حکم، فرقی وجود ندارد، چون تحریم کنیز به هر صورتی باشد به منزله‏ی تحریم خوردنی‏ها و نوشیدنی‏هاست.

- اما اگر فرض کنیم که آیه‏ی عقود پیش از آیه‏ی وارده در سوره‏ی تحریم نازل شده است، احتمال دو صورت را دارد.

اوّل- تحریم موجود در سوره‏ی تحریم به معنای سوگند است.

دوّم- آیه‏ی عقود پیامبرصرا شامل نمی‏شود و آیه‏ی:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧[المائدة: ۸۷].

در آن داخل نمی‏شود، بر اساس گفته‏ی برخی از اصول دانان که این رأی را دارند. در این صورت در این قضیه، چیزی نمی‏ماند که جای دقت و تأمل باشد و اشکال و ابهامی داشته باشد و مخالف نمی‏تواند به این آیه استناد نماید.

[۴۲۹] متفق علیه. بخاری به شماره‏ی ۵۰۷۶ و مسلم به شماره‏ی ۱۹۴۵ آن را روایت کرده‏اند. [۴۳۰] تخریج آن از پیش گذشت. [۴۳۱] متفق علیه. بخاری به شماره‏ی ۴۷۷۸ و مسلم به شماره‏ی ۱۴۰۰ آن را روایت کرده‏اند.