فصل
چند مورد به این موضوع مربوط میشود:
اوّل- تحریم حلال و مانند آن به چند صورت قابل تصور است:
۱- تحریم حقیقی، که از کافران همچون بحیره و سائبه و حامی واقع شده است. و تمامی چیزهایی که خداوند متعال از کافران نقل کرده که آن را تحریم نمودهاند، با رأی و نظر شخصی خودشان بوده است. از جمله خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ﴾[النحل: ۱۱۶]. «(خداوند حلال و حرام را برایتان مشخّص کرده است) و به خاطر چیزی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان میرود، به دروغ مگوئید: این حلال است و آن حرام، و در نتیجه بر خدا دروغ بندید».
۲- فقط ترک حلال باشد و غرض و هدف خاصی از آن کار نداشته باشد، مثلاً به این خاطر حلال را ترک کرده که طبعش از آن بدش میآید یا آن را به یاد نمیآورد تا از آن استفاده کند یا قیمتاش را در دست ندارد و به چیز مهمتر و باارزشتر مشغول است و مواردی از این قبیل، از این بخش است که پیامبرصگوشت قورباغه را ترک کرد، چون در این باره فرموده بود: «إنه لَمْ يَكُنْ بِأَرْضِ قَوْمِى فَأَجِدُنِى أَعَافُهُ» [۴۲۹]. «قورباغه در سرزمین قوم من نبوده و میبینم که طبعم از آن بدش میآید». این صورت از ترک حلال تحریم نامیده نمیشود، چون تحریم مستلزم قصد است و این صورت، چنین نیست.
۳- به خاطر نذری که کرده آن را بر خود حرام نموده است یا به خاطر هر چیزی که مثل نذر است از قبیل عزم و تصمیم قاطع، آن را بر خود حرام کرده است، مانند تحریم خواب روی بستر به مدت یک سال، تحریم شیر خوردن، تحریم ذخیرهی مواد غذایی برای فردا، تحریم غذای خوشمزه و لباس نرم، تحریم همبستری یا لذت بردن از زنان به طور کلی و امثال آنها.
۴- شخص دربارهی برخی از حلالها سوگند بخورد که آن را انجام ندهد. چنین کاری گاهی تحریم نامیده میشود.
اسماعیل قاضی گوید: «هرگاه مرد به زنش بگوید: به خدا قسم، نزدیک تو نمیشوم، به وسیلهی سوگند او را بر خود حرام کرده است. پس هرگاه با او همبستری نماید، کفارهی سوگند بر او واجب میشود». او قضیهی ابن مقرّن در سؤالش از ابن مسعودسآورد آن گاه که گفت: «من سوگند خوردهام که یک سال بر بسترم نخوابم. راوی گوید: پس عبدالله این آیه را تلاوت کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧﴾[المائدة: ۸۷]. «و به او گفت: کفارهی سوگندت را بده و بر بسترت بخواب».
پس ابن مسعود به او دستور داد که چیزی را که خداوند برایش حلال کرده، حرام نکند و به خاطر سوگند، کفاره بدهد.
این اطلاق اقتضا میکند که این صورت نوعی تحریم باشد و دلیل روشنی هم دارد. اسماعیل به این نکته اشاره کرده که هرگاه مردی سوگند یاد میکرد که کار حلالی را انجام ندهد، برایش جایز نبود آن کار را انجام دهد تا اینکه کفارهی سوگند نازل شد. پس به خاطر حکم تحریمی که قبلاً داشته هر چند کفاره هم نازل شده است، تحریم نامیده میشود و از این جاست که این عمل، کفاره نامیده میشود.
دوّم- آیهای که مورد بحث ماست به آن نگاه میشود که تحریم بر کدام یکی از صورتهای مذکور اطلاق میشود. راجع به صورت اول باید گفت که در اینجا تحریم بر آن اطلاق نمیشود، چون تحریم حلال، همچون حلال کردن حرام، تشریع و قانونگذاری است و تشریع هم فقط از جانب شارع صورت میگیرد مگر اینکه بدعتگذاری رأی و نظری که از اهل جاهلیت یا از اهل اسلام است، وارد آن کند. این صورت، انسانهای صالح از چنان کاری والاتر و برترند چه برسد به یاران رسول خداص.
مهلّب در «شرح البخاری» روایتی دارد که نشان میدهد منظور آیهی مذکور، تحریم به معنای اول است. او گوید: «تحریم تنها حق خدا و پیامبرصاست. پس برای کسی حلال نیست که چیزی را حرام کند، و خداوند آن کس را که این کار را میکند، توبیخ نموده میفرماید: ﴿لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ﴾پس این کار را تجاوز دانسته و در جای دیگری میفرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ﴾[النحل: ۱۱۶]. «(خداوند حلال و حرام را برایتان مشخّص کرده است) و به خاطر چیزی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان میرود، به دروغ مگوئید: این حلال است و آن حرام، و در نتیجه بر خدا دروغ بندید». مهلب میافزاید: همهی اینها دلیلی است برای اینکه تحریم چیزی از جانب مردم، چیزی نیست و بدان ترتیب اثر داده نمیشود».
آنچه مهلّب گفته، سبب نزول آیه آن را رد میکند و در آیهی مذکور چیزی نیست که این معنا را برساند. سبب نزول آیه نشان میدهد که منظور از تحریم در آن، تحریم به معنای سوّم است همان طور که بیان شد. به همین خاطر کسی که چیزی را تحریم میکند، آن را برای دیگری نیز تحریم نمیکند آن گونه که شأن تحریم به معنای اول، چنین است. پس آن حکم تنها به تحریم کننده محدود بوده و به دیگران سرایت نکرده است.
اما تحریم به معنای دوّم به طور کلی اشکال و ایرادی ندارد، چون انگیزههای درون برای یک چیز یا بازدارندههای نفس از یک چیز، ضابطهمند و تحت یک قاعدهی معلومی نیستند. گاهی انسان از استفاده کردن از یک حلال به خاطر دردی که در صورت استفادهی آن احساس میکند، ممنوع است و نمیتواند از آن استفاده کند، مثل بسیاری از مردم که برایشان ممکن نیست عسل بنوشند، و این به خاطر دردی است که در صورت نوشیدن عسل به آنان دست میدهد تا جایی که آن را بر خویشتن حرام میکنند. و این کار، تحریم به معنای اول و سوم نیست بلکه به معنای پرهیز از آن است همانطور که از سایر چیزهای دردآور پرهیز میشود.
امتناع پیامبرصاز نخوردن پیاز به همین معناست، چون آن حضرت با فرشتگان سخن میگفت و آنان از بوی پیاز اذیت میشدند. همچنین پیامبرصاز سایر چیزهایی که بوی بد داشتند، پرهیز میکرد.
شاید این احتمال بهتر از گفتهی کسانی باشد که میگویند: پیاز و امثال آن، به وسیلهی شارع بر آن حضرت حرام بوده است.
هر دو معنی به هم نزدیکاند، و هر دو مشمول معنای آیهی مذکور نیستند.
اما راجع به تحریم به معنای چهارم باید گفت که احتمال دارد در واژهی تحریم داخل شود. پس آیهی: ﴿لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾[المائدة: ۸۷]. شامل تحریم به وسیلهی نذر و تحریم به وسیلهی سوگند میشود. دلیل آن، آوردن کفاره پس از آن به وسیلهی این آیه میباشد. ﴿فَكَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰكِينَ﴾[المائدة: ۸۹]. و به خاطر آنچه که قبلاً بدان اشاره شد که پیش از نزول کفاره،فقط تحریم بود. جماعتی از مفسران دربارهی آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَ﴾[التحریم: ۱]. «ای پیغمبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، حرام میکنی؟»، گفتهاند: تحریم به وسیلهی سوگند بود، آن موقع که پیامبرصسوگند خورد که عسل ننوشد. این مطلب به زودی بیان خواهد شد.
اگر گفته شود: آیا گفتهی آن مرد به رسول خداصکه «من هرگاه گوشت میخورم برای زنان بیروم میروم...» [۴۳۰]. از جملهی تحریم به معنای دوم است نه تحریم به معنای سوم، چون آن مرد ممکن است آن چیز را به خاطر زیانی که از آن حاصل شده، حرام کرده باشد، و کمی پیش گفته شد که این کار تحریم حقیقی نیست. همچنین در اینجا فرد، منظورش از تحریم، دینداری نیست بلکه منظورش از آن، پرهیز کردن از آن چیز خاص میباشد. انگار میگوید: من میترسم که دچار بلایی بشوم. گویی این معنا، مقصود آن صحابیسباشد.
در جواب باید گفت که هرکس در هر زمانی به خاطر خوردن چیزی دچار زیان شود، میتواند از آن دست بکشد، بدون آنکه آن را حرام کند، چون ترک کنندهی چیزی لازم نیست که تحریم کنندهی آن چیز باشد. چه بسا افراد زیادی باشند که فلان غذا یا نکاح را ترک کنند، چون در آن وقت اشتهای آن را ندارند یا عذر دیگری دارند، تا اینکه هرگاه عذرشان از بین رفت، از آن غذا بخورند. و پیامبرصخوردن گوشت قورباغه را ترک کرد و این ترک موجب تحریم گوشت قورباغه نشد.
دلیل اینکه منظور از تحریم، روشن است و تحریم حلال درست نیست هر چند به خاطر عذری باشد، این است که پیامبرصبا استناد به آیهی فوق، عمل آن صحابی را رد کرد. پس اگر وجود چنین عذرهایی، تحریم به معنای سوم را مباح میکرد، در آیهی مذکور به نسبت کسی که چیزی را به خاطر عذری حرام میکند به نسبت کسی که بدون عذر چیزی را حرام میکند، حکم جداگانهای آورده میشد.
به علاوه، بیرون رفتن برای زنان نکوهیده نیست، چون پیامبرصفرمودهاند: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ...» [۴۳۱]. «هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج بکند...». پس هرگاه انسان برآوردن شهوت را دوست داشت، ازدواج میکند و آنچه در حدیث مذکور است برایش حاصل میشود. به علاوه در امت اسلام نسل زیاد میشود. گویی کسی که چیزی را که رفتن به دنبال زنان جهت ازدواج، حرام میکند، سعی کرده انسان خود را به رهبانیت تشبیه کند و رهبانیت همچون سایر چیزهایی که در آیهی مذکور بود، در اسلام وجود ندارد.
سوّم- معنای آیهی مذکور یا آیهی: ﴿كُلُّ ٱلطَّعَامِ كَانَ حِلّٗا لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسۡرَٰٓءِيلُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ مِن قَبۡلِ أَن تُنَزَّلَ ٱلتَّوۡرَىٰةُ﴾[آلعمران: ۹۳]. «همهی غذاها بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعنی یعقوب به عللی، یا قوم اسرائیل به سبب ارتکاب گناهان) پیش از نزول تورات بر خود حرام کرده بود»، جور در نمیآید و در آن اشکال و ابهام وجود دارد، چون خداوند از یکی از پیامبرانش خبر داده که او حلالی را بر خود حرام کرد. در این آیه دلیل برای جایز بودن مانند آن وجود دارد.
در جواب باید گفت که در این آیه دلیلی برای جایز بودن مانند آن وجود ندارد، چون قبلاً بیان شد که در اسلام تحریمی وجود ندارد و تحریمی که در شریعتهای قبل از ما وجود داشته، میماند و همان طور که در اصول فقه بیان شده، شریعتهای پیش از ما، برای ما حجت نبوده و حکمی را برای ما ایجاد نمیکنند.
قاضی اسماعیل و دیگران از ابن عباسبروایت کردهاند که ابن عباس گوید: «اسرائیل -که یعقوب پیامبر است- سیاتیک (پز) او را میگرفت پس وقتی شب را سپری میکرد، بانگ بر میآورد پس بر خودش شرط کرد که اگر خدا شفایش را داد، ساقهی گیاه را بر خود حرام خواهد کرد. این واقعه پیش از نزول تورات بود».
عالمان اسلامی میگویند: «به همین خاطر یهودیان از ساقههای گیاه میگریختند تا آن را نخورند».
در روایتی آمده است: «بر خودش شرط کرد که گوشت شتر را نخورد». راوی گوید: «از این رو یهودیان گوشت شتر را بر خود حرام کردند».
از کلبی روایت شده که گوید: «یعقوب÷گفت: اگر خدا شفایم داد، قطعاً پاکیزهترین و خوشمزهترین خوراک و نوشیدنی -یا گفت: دوست داشتنیترین خوراک و نوشیدنی- را بر خودم حرام میکنم. پس گوشت و شیر شتر را بر خود حرام کرد».
قاضی اسماعیل گوید: «چیزی که گمان میکنیم این است که اسرائیل وقتی که حلالی را بر خود حرام کرد، در آن وقت از آن نهی نشده بود، و مردمان آن زمان هرگاه چیز حلالی را بر خود حرام میکردند، بر آنان حرام میشد، همچنان که هرگاه کسی سوگند یاد میکرد که کار حلالی را انجام ندهد، برایش جایز نبود که آن را انجام دهد تا اینکه کفارهی سوگند نازل شد. خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡ﴾[التحریم: ۲]. «خداوند راه گشودن سوگندانتان را برای شما مقرّر میدارد». واگر کسی بر کاری سوگند یاد کند و نگفت اگر خدا بخواهد، او مختار است، اگر خواست آن کار را انجام میدهد و کفارهی سوگندش را میدهد و اگر خواست آن کار را نمیکند.
قاضی افزود: «این احکام و امثال آن، در آنها ناسخ و منسوخ وجود دارد، گویی ناسخ در اینجا این آیه است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾[المائدة: ۸۷].
وی میافزاید: «وقتی نهی از تحریم چیزهای حلال آمد، دیگر انسان جایز نیست که بگوید: خوراک بر من حرام است و... در این صورت اگر کسی چیزی از آن را گفت، گفتهاش باطل است و اگر بر این کار به خدا قسم بخورد، او میتواند هر آنچه را که برایش بهتر است، انجام دهد و کفارهی سوگندش را بدهد».
چهارم- بگوییم: از جمله مواردی که جای سؤال است، این آیه میباشد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١﴾[التحریم: ۱]. «ای پیغمبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، به خاطر خوشنود ساختن همسرانت، بر خود حرام میکنی؟ خداوند آمرزگار مهربانی است (و تو را و همسران تو را میبخشاید)». چون در این آیه خداوند خبر داده که پیامبرصچیزی را که برایش حلال بوده، بر خود حرام کرد. از طرف دیگر فرمودهی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ﴾[المائدة: ۸۷]. با این آیه تعارض دارد، و چنین چیزی از مقام و منزلت پیامبرصبه دور است و پیامبرصبسیار والاتر از آن است که بنا به مقتضای ظاهر آیه، چیزی را که از آن نهی شده و تجاوز نامیده شده، انجام دهد تا اینکه به او گفته شود: چرا این کار را کردی؟ باید در این تعارض، اندیشید و راهحلی برای رفع تعارض پیدا کرد.
جواب این اشکال و راهحل این تعارض:
اگر آیهی وارده در سورهی تحریم پیش از آیهی عقود نازل شده باشد، ظاهراً آیهی سورهی تحریم به پیامبرصاختصاص دارد چون اگر -بنا به گفتهی برخی از اصول دانان- منظور از آن، امت پیامبرصنیز میبود، حتماً میفرمود: چرا آن چیزی را که خداوند برایتان حلال کرد، حرام میکنید؟ همچنان که در جای دیگری میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِي لَعَلَّ ٱللَّهَ يُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ أَمۡرٗا ١﴾[الطلاق: ۱]. «ای پیغمبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عدّه (یعنی آغاز پاک شدن زن از عادت ماهیانهای که شوهرش در آن با او نزدیکی نکرده باشد) طلاق دهید، و حساب عدّه را نگاه دارید (و دقیقاً ملاحظه کنید که زن سه بار ایام پاکی خود از حیض را به پایان رساند، تا نژادها آمیزه یکدیگر نشود)، و از خدا که پروردگار شما است بترسید و پرهیزگاری کنید (و اوامر و نواهی او را به کار بندید، به ویژه در طلاق و نگهداری زمان عدّه). زنان را (بعد از طلاق، در مدّت عدّه) از خانههایشان بیرون نکنید، و زنان هم (تا پایان عدّه، از منازل شوهرانشان) بیرون نروند. مگر این که زنان کار زشت و پلشت آشکاری (همچون زنا و فحّاشی و ناسازگاری طاقت فرسا با شوهران یا اهل خانواده) انجام دهند (که ادامه حضور ایشان در منازل، باعث مشکلات بیشتر گردد). اینها قوانین و مقرّرات الهی است، و هرکس از قوانین و مقرّرات الهی پا فراتر نهد و تجاوز کند، به خویشتن ستم میکند. (چرا که خود را در معرض خشم خدا قرار میدهد و به سعادت خویش لطمه میزند). تو نمیدانی، چه بسا خداوند بعد از این حادثه، وضع تازهای پیش آورد (و ماندن زن در خانه زمینهساز پشیمانی شوهر و همسر و رجوع آنان به یکدیگر گردد، و ابرهای تیره و تار کینه و کدورت از آسمان زندگی ایشان به دور رود، و مهر و محبّت فضای سینهها را لبریز کند، و فرزندان از دامن عطوفت مادری بیبهره نمانند)».
این مطلب خیلی روشن است، چون سورهی تحریم قبل از سورهی احزاب نازل شده است و به همین خاطر وقتی پیامبرصبه سبب این داستان سوگند یاد کرد که یک ماه از زنانش کنارهگیری کند، آیهی وارده در سورهی احزاب علیه آنان نازل شد، آنجا که میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨﴾[الأحزاب: ۲۸]. «ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید، بیائید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکوئی رها سازم».
همچنین این احتمال هست که تحریم از جانب پیامبرصبه معنای سوگند خوردن بر انجام ندادن آن باشد. و سوگند اگر واقع شود، سوگند خورنده مخیر است میان اینکه آن چیزی را که بر آن سوگند یاد کرده، رها کند و یا آن را انجام دهد و کفارهی سوگندش را بپردازد. تازه در آیهی سورهی تحریم آمده است:
﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡ﴾[التحریم: ۲]. «خداوند راه گشودن سوگندانتان را برای شما مقرّر میدارد». پس این آیه نشان میدهد که آن تحریم، سوگندی بوده که پیامبرصیاد کرده بود.
البته عالمان اسلامی دربارهی این تحریم اختلاف نظر دارند:
عدهای میگویند: آن تحریم کنیزش ماریهی قبطیه بوده است، بر این اساس که این آیه دربارهی ماریه نازلش شده. از جمله کسانی که این رأی را دارند، حسن و قتاده و شعبی و نافع آزاد شدهی ابن عمر میباشند.
برخی معتقدند این تحریم، تحریم عسل زینب بوده است. عطاء و عبدالله بن عُتبه این رأی را دارند. عدهی دیگری بر این باورند که این تحریم، تحریم به وسیلهی سوگند بوده است.
اسماعیل بن اسحاق گوید: «ممکن است پیامبرصکنیزش، ماریهی قبطیه را به وسیلهی سوگند به خدا بر خود حرام کرده باشد، چون هرگاه مرد به کنیزش بگوید: به خدا قسم به تو نزدیک نمیشوم، به وسیلهی سوگند او را بر خود حرام کرده است. سپس اگر با او همبستری نماید، کفارهی سوگند بر او واجب میشود». سپس قضیهی ابن مُقّرَن را آورد.
امکان دارد که سبب نزول آیه، نوشیدن عسل باشد. این احتمال در صحیح بخاری از طریق هشام از ابن جریج آمده که پیامبرصدر این روایت میفرماید: «نزد زینب بنت جحش عسل نوشیدم. دیگر هرگز این کار را تکرار نخواهم کرد و بر آن سوگند یاد کردهام، پس این خبر را به کسی مده». وقتی چنین است، در این مسأله اشکالی نمیماند، و میان کنیز و عسل از لحاظ حکم، فرقی وجود ندارد، چون تحریم کنیز به هر صورتی باشد به منزلهی تحریم خوردنیها و نوشیدنیهاست.
- اما اگر فرض کنیم که آیهی عقود پیش از آیهی وارده در سورهی تحریم نازل شده است، احتمال دو صورت را دارد.
اوّل- تحریم موجود در سورهی تحریم به معنای سوگند است.
دوّم- آیهی عقود پیامبرصرا شامل نمیشود و آیهی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧﴾[المائدة: ۸۷].
در آن داخل نمیشود، بر اساس گفتهی برخی از اصول دانان که این رأی را دارند. در این صورت در این قضیه، چیزی نمیماند که جای دقت و تأمل باشد و اشکال و ابهامی داشته باشد و مخالف نمیتواند به این آیه استناد نماید.
[۴۲۹] متفق علیه. بخاری به شمارهی ۵۰۷۶ و مسلم به شمارهی ۱۹۴۵ آن را روایت کردهاند. [۴۳۰] تخریج آن از پیش گذشت. [۴۳۱] متفق علیه. بخاری به شمارهی ۴۷۷۸ و مسلم به شمارهی ۱۴۰۰ آن را روایت کردهاند.