فصل: تعریف بدعت
در تعریف بدعت، علاوه بر مفاهیم یاد شده، معنی و مصداق دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه در تعریف مذکور گفتیم: «بدعت راه و سلوکی است در دین الی آخر» در شرح و بسط این بخش باید گفت: این جمله تمامی مصادیق و زیر مجموعههای بدعت را شامل میشود از آنچه مردم آن را انجام میدهند یا رها کردهاند. چه بسا بدعت با ترک یا رها کردن چیزی از سنّت یا امور غیر حرام همراه باشد برای مثال [اتفاق میافتد که] انجام کاری از نظرگاه شرع حلال است، امّا انسان آن را بر خود حرام میسازد یا عمدا کمر به ترک آن میبندد و این نوع از رها کردن و ترک [امور] از دو حال خارج نیست یا شرع از آن سخن گفته است یا خیر؟ اگر شرع از آن سخن به میان بیاورد، دیگر مشکلی ندارد در این صورت فرد چیزی را ترک گفته است که شرعاً ترک آن جایز است یا حکم به ترک آن دادهاست مانند کسی که نوعی مخصوص از غذا را بر خود حرام میکند بدان سبب که به جسم، عقل، دین و نظایر آن آسیب میرساند یا اگر ما حکم به تداوی بیماری بدهیم به ترک این حکم مطلوب است [۵۱]و اگربه مباح بودن تداوی حکم صادر نماییم ترک و رها کردن چنین حکمی یا پیروی از آن مباح است. این حکم ما را به اصل پیشگیری و اراده در برابر مضرات سوق میدهد و اصل این حکم منتج از حدیث حضرت رسولصاست که فرمود:
«يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنِ اسْتَطَاعَ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ» [۵۲].
«ای گروه جوانان، هر یک از شما که قدرت و هزینهی ازوداج را دارد بایدازدواج کند. کسانی که استطاعت آن را ندارند، لازم است روزه باشند چون روزه باعث تضعیف نفس شیطانی است».
در این حدیث، رسول خدا به روزه داری امر کرده است، چون روزه، نفس شیطانی جوانان را به ضعف کشانده و اجازه نمیدهد شهوت جنسی بر آنها غلبه کند و به گناه و عصیان آلوده گردند.
اگر [انسان] چیزی را به خاطر بیم افتادن در گناه و حرام رها کرد این از صفات پرهیزگاران است و کسی هم که از امور متشابه از بیم فرو رفتن در حرام دوری میکند چنین حالتی دارد وقایهی دین و آبروست. امّا اگر رها کردن و انجام ندادن چیزی برای غیر از این موارد بود از دو حال خارج نیست یا از باب دینداری است یا خیر!.
* پس اگر ترک عمل یا چیزی از باب دین مداری و اقتفای دین بنا شد، تارک آن عمل، راه بیهوده پیموده است. این عمل[ که از دیدگاه شرع حرام نباشد] بدعت خوانده نمیشود و در مصادیق تعریفی که از بدعت ارائه دادیم قرار نمیگیرد، مگر از زاویهی دوم که در تعریف بدعت گفته بودیم: بدعت در عادات، اعمال و رفتار نیز وارد میشود. امّا در تعریف نخستین از بدعت چنین رویکردی وجود ندارد. در هر صورت کسی که چنین اعمالی را ترک گوید و رها سازد، گناهکار محسوب شده یا چیزی را تحریم کرد که خداوند آن را حلال خوانده است.
* اگر رها کردن و ترک اعمال از باب دین مداری باشد به حسب هر دو تعریفی که برای بدعت ارائه کردیم آن کار، بدعتگزاری در دین است و اگر انجام کار یا چیزی شرعاً جایز باشد، امّا کسی آن جواز را ترک کند و رها سازد با ترک و تحریم آن در صدد معارضه با تحلیل شارع بر آمده است.
خداوند بلند مرتب در این باره میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧﴾[المائدة: ۸۷].
«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید و (از حلال به حرام) تجاوز ننمائید (و از حدود مقرّرات الهی تخطّی مکنید) زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد».
این آیه ابتدا از تحریم، حلالها نهی کرده است سپس در ادامه، اعلام داشته است که این امر تجاوز و تعدّی بر قانون خداوندی است و پروردگار آن را دوست نمیدارد -در سطور آتی به طور مبسوط به شرح این آیه پرداخته میشود-.
[در صدر اسلام] برخی از اصحاب خواستند خواب شبانه را بر خود حرام کنند یا خوردن و نوشیدن روزانه را به تاخیز بیندازند و دیر غذا بخورند یا در همبستری با زنان تاخیر [و حتّی توقف] روا بدارند، گروهی از آنان در صدد اخته ساختن خویش برآمده تا بکلّی از زنان دور بمانند و این کار برای زیاده روی در همبستری و انس با زنان صورت میگرفت، لذا حضرت رسولصفرمود:
«مَن رغب عَن سنّتی فلَیس منّی».
«هرکس از سنّت من روی گرداند از من نیست» [۵۳].
نتیجه میگیریم هرکس بر خود تناول [و انجام] چیزی را که خداوند حلال کرده است حرام گرداند، بدون اینکه دلیل و توجیهی شرعی داشته باشد آن فرد از سنّت حضرت رسول روی بر تافته است و کسی که به غیر از سنّت به چیزی دیگر عمل کند آن شخص بدعت گزاری واقعی است.
اگر گفته شود: کسی که اموری را که شرع به آن دستور دادهاست و حالت مستحبی یا وجوبی دارند رها سازد و انجام ندهد آیا بدعت گزار خوانده میشود؟ در پاسخ خواهیم گفت:
کسی که دستورات و فرامین شرع را ترک میکند دو گروه هستند:
اول: فرد آنها را ترک میکند، امّا نه از ناحیه دین مداری و پیروی از دین بلکه عدم انجام فرامین شرعی به خاطر سستی و ضایع کردن یا دیگر انگیزههای درونی است. این قسم از ترکها از باب مخالفت با دستور الهی است اگر در امور واجب باشد گناه است، چون آن ترک و انجام ندادن در امور مستحبی جزئی باشد معصیت است و چون ترک امور دینی مستحبی در مسائل کلّی و عمومی باشد آن ترک، جزو معصیت قلمداد میشود به نسبتی که در اصول شرع، حد و حصر آن مشخص گردید.
دوم: اگر ترک و رها کردن امور از باب دین مداری و دین پیروی باشد این نوع از عمل بدعت است، مخصوصاً وقتی دین مداری به گونهای باشد که در راستای مخالفت با دستورات و فرامین الهی ایجاد شود، مانند کسانی که مدّعیاند سالک خدا وقتی به جایگاهی مشخص رسید دیگر تکلیف و عبادات از وی ساقط خواهد شد.
بنابراین، این بخش از تعریف بدعت: «راه و سلوکی است اختراع شده در دین که به دستورات الهی شباهت دارد» بدعتهایی را شامل میشود که مردم انجام میدهند یا خیر به اجرا نمیرسانند، زیرا راه و سلوک شرعی نیز دو بخش است انجام شده و انجام نشده.
پس فرقی نمیکند اگر بگوییم: ترک و انجام ندادن چیزی است خود نوعی انجام و عمل است یا آن نفی، فعلی است که به دو شیوه در اصول فقه بیان شده است، همچنان که بدعت و تعریف آن ترک دستورات شرع یا صدّ آن را نیز شامل میشود و در سه قسم است: قسم اعتقادی، گفتاری و قولی، و قسم عملی و رفتاری و جمع همهی این موارد چهار قسم است.
خلاصه آن که هرچه را که شرع از آن سخن بگوید و احکام آن را بیان کند تحت مقولهی ابتداع و نوآوری قرار میگیرد. والله اعلم.
[۵۱] البته شایان ذکر است جمهور علما و فقهای اسلامی تداوی را امری مباح و جایز میدانند و حتّی طلب دوا و دارو در شرع اسلام مستحب است رجوع شود به: شرح مسلم، کتاب السلام و استحباب التداوی (۱۴/۱۹۱) (مترجم) [۵۲] متفق علیه، بخاری (۱۹۵، ۵۰۶۵، ۵۰۶۶) و مسلم (۱۴۰۰) [۵۳] متفق علیه، بخاری ۵۰۶۳ مسلم ۱۴۰۱.