اختلاف درجات گناهِ بدعتگذار از این جهت که مأخذ بدعت، روشن است یا مبهم:
چون اگر مأخذ بدعت، روشن باشد، مخالف محض سنت است ولی اگر مبهم باشد، مخالف محض سنت نیست، چون امکان دارد این عمل بدعت نباشد، و اقدام به عملی که بدعت بودن آن محتمل است به نسبت اقدام به عملی که بدعت بودن آن محرز و واضح است، گناه کمتری دارد.
به همین خاطر دانشمندان اسلامی، ترک امور متشابه و شبهه را به طور کلی، مندوب به حساب آوردهاند و حدیث نبویصهم این نکته را بیان میکند که امور متشابه و شبهه، به خاطر اینکه فرد دچار حرام نشود، همچون چراگاهی است که حد و مرز برایش مشخص شده است. و بیان میدارد که هر کس دچار امور متشابه و شبهه گردد، دچار حرام شده است. و ترک حرام به طور کلی، مندوب نیست بلکه واجب است. پس حکم بدعتی که مشتبه است، نیز چنین است. بنابراین تفاوت میان عملی که بدعت بودنش واضح و روشن است و عملی که بدعت بودنش مبهم و محتمل است، آشکار میباشد.
اگر بگوییم: ترک امور متشابه، مندوب و انجام دادن آن، مکروه است، از این جهت نیز میان آن دو تفاوت وجود دارد، چون گناه و عمل حرام، روشن است ولی عمل مکروه به طور کلی، گناهی ندارد مادام که همراه آن، چیزی نباشد که موجب گناه شود مانند اصرار بر آن، چون اصرا بر گناه صغیره، آن را به کبیره تبدیل میگرداند همچنین اصرار بر مکروه ممکن است آن را به گناه صغیره تبدیل کند. و در ذات گناه میان گناه کبیره و صغیره تفاوتی وجود ندارد هر چند از جهت دیگری میان آن دو فرق هست ولی عمل مکروه با گناه صغیره چنین نیست.
اقتضای بدعتها - هر چند مکروه هم باشند- دوام بر آنها و اظهار آنها از جانب کسی که مورد اقتدا قرار گرفته در اجتماعات مردم و در مساجد میباشد. بسیار کم پیش میآید که بدعتِ مکروه براصل کراهیتاش از مردم سر بزند مگر اینکه همراه آن چیزی هست که بدعتِ مکروه را در ذات گناه داخل میگرداند از قبیل اصرار و پافشاری بر آن، تعلیم یا اشاعهی آن و تعصب نسبت به آن... و مانند آنها. پس به ندرت پیش میآید که در بدعتهای مکروه چیز زائدی بر اصل کراهیت آن وجود نداشته باشد.