درآمدی بر علوم حدیث

فهرست کتاب

۱- اسناد عالی و اسناد نازل

۱- اسناد عالی و اسناد نازل

۱- پیش درآمد:

سند [صحیحِ متصل تابه منبع اولی در نقل «علم دین» و «علم نبوت»] از خصوصیات و ویژگی‌های شریف و والای این امت اسلامی است که در دیگر امت‌های پیشین نمی‌توان چنین امری را مشاهده نمود.

و سند [صحیحِ متصل]، یکی از سنت‌ها و روش‌هایی است که [در اسلام] بدان توجه و عنایت شایان و تأکید زیادی شده است؛ از این رو بر مسلمان لازم و ضروری است که در نقل احادیث و اخبار بدان اعتماد و تکیه نماید. ابن مبارک گفته است: «الإسناد من الدين، ولو لا الإسناد لقال من شاء ما شاء»؛ «اسناد [درخواست سلسله سندِ پیوسته تا منبع اولی حدیث]، از دین است و اگر اسناد نمی‌بود، هر کسی هرچه را می‌خواست می‌گفت».

و ثوری گفته است: «الإسناد سلاح المؤمن»؛ «اسلحه‌ی مؤمن، اسناد است».

و همچنانکه [سندِ صحیحِ متصل، یکی از سنت‌ها و روش‌های مؤکَد و قابل ملاحظه‌ی اسلام است]، جستجو کردن «اسناد عالی» نیز یکی دیگر از سنت‌ها و روش‌های اسلامی به شمار می‌آید؛ احمد بن حنبل گفته است: «طلب الإسناد العالي سنة عمن سلف»؛ «جستجو کردن اسناد عالی [برای حدیث]، سنت و روش سلف و پیشینیان [اصحاب و تابعین] می‌باشد.» [و این سخن احمد بن حنبل بدان خاطر بود] که شاگردان و اصحاب عبدالله بن مسعود س، کوفه را به مقصد مدینه‌ی منوره ترک می‌کردند و بدانجا بار سفر می‌بستند و به یادگیری و فراگیری احادیث و اخبار در نزد عمرسمی‌پرداختند و از ایشان سماع حدیث می‌نمودند [و به این طریق، در سند حدیث، واسطه‌ها را کم می‌کردند و خود مستقیماً احادیث را از اصحاب بزرگ و برجسته‌ی رسول خدا جمی‌شنیدند].

و به همین خاطر، مسافرت برای طلب و جستجوی حدیث، کاری دوست داشتنی و مطلوب و خواستنی و پسندیده به نظر آمد، و عده‌ی زیادی از صحابه از جمله ابوایوبسو جابر س، برای جستجو و طلب «اسناد عالی» مسافرت کردند و از شهری به شهر دیگر کوچ و هجرت نمودند.

۲- تعریف «اسناد عالی و اسناد نازل»:

الف) تعریف لغوی: «عالی»، اسم فاعل از «عُلُوّ» [بلندی، افراشتگی، تعالی، والایی، تفوّق] و ضد «نزول» [سرازیر شدن، پائین آمدن، سقوط، هبوط و فرود] است؛ و «نازل»، اسم فاعل از «نزول» می‌باشد.

ب) تعریف اصطلاحی:

۱- «اسناد عالی»: عبارت است از: «الذي قلّ عدد رجاله بالنسبة إلى سند آخر يَرد به ذلك الحديث بعدد أكثر»؛ «حدیثی که تعداد راویان آن در طول سلسله، نسبت به تعداد راویانِ این حدیث در طول سلسله‌ی دیگر، کمتر باشد».

۲- «اسناد نازل»: عبارت است از: «الذي كثر عدد رجاله بالنسبة إلى سند آخر يَرد به ذلك الحديث بعدد أقل»؛ «حدیثی که تعداد راویان آن در طول سلسله، بیشتر از تعداد راویانِ همین حدیث در طول سلسله‌ی دیگر باشد» [۳۱۷].

۳- اقسام عُلُوّ [برتری اسناد در سلسله‌ی حدیث]:

عُلُوّ [برتری اسناد در سلسله‌ی حدیث]، به پنج قسم تقسیم می‌شود که یکی از آن‌ها «عُلُوّ مطلق»، و بقیه «علوّ نسبی» می‌باشند؛ و این پنج قسم عبارتند از:

الف) عُلُوّ و نزدیکی به پیامبر جبا اسنادی صحیح و نظیف [پاک و بی‌آلایش، بی‌عیب و نقص]؛ و این قسم همان «عُلوّ مطلق» است که از برترین و بزرگترین اقسام علوّ، به شمار می‌آید [که با شماره‌ی کمتری از راویان، به پیامبر جمی‌رسد].

ب) علوّ و نزدیکی به یکی از امامان و پیشوایان حدیث، با اسنادی صحیح و نظیف [پاک و بی‌آلایش و بی‌عیب و نقص]. مانند نزدیکی به اعمش، یا ابن جریج یا مالک و یا دیگر پیشوایان حدیث [که دارای امتیازات مهمی در علم حدیث می‌باشند]. و در این قسم، نزدیکی به یکی از پیشوایان حدیث، مطرح هست، و مهم نیست که پس از او تعداد راویان در طول سلسله تا رسول خدا جزیاد و فراوان باشد.

ج) علوّ و نزدیکی به نسبت روایت یکی از کتاب‌های شش گانه‌ی حدیث [صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود، سنن نسایی و سنن ابن ماجه] و یا دیگر کتاب‌های معتبر و مورد اعتمادِ حدیثی.

و علو و نزدیک شدن به روایت یکی از همین کتاب‌هاست که متأخرین را مشتاق و علاقمند کرده‌اند تا با «موافقه»، «بَدَل»، «مساوات» و «مصافحه»، توجه و عنایت شایانی را بدان مبذول دارند؛ [و این همان چیزی است که متأخرین به صورت موافقت، ابدال، مساوات، و مصافحه، بدان اهمیت و توجه بیشتری نموده‌اند]:

۱- «موافقه»: عبارت است از: «الوصول إلى شيخ أحد المصنفين من غيرطريقه بعدد أقل مما لو روى من طريقه عنه»؛ «اینکه حدیث به غیرطریق یکی از مصنفان و مؤلفان [صاحبانِ صحاح]، با تعداد راویانِ کمتر از تعداد راویانِ این حدیث در طول سلسله‌ی خود مصنّف، به استادش برسد». [یعنی اگر حدیثِ استادِ یکی از مصنفان صحاح، با طریق خودش روایت شود، تعداد راویان افزایش می‌یابد، و اگر با طریقی غیر از طریق وی نقل گردد، تعداد راویانِ آن در طول سلسله کمتر از تعداد راویانِ همین حدیث در طول سلسله‌ی همان مصنّف می‌باشد].

مثال: آنچه که ابن حجر در شرح «النخبة» بیان داشته است. [وی گفته است:] «روى البخاري عن قتيبة عن مالك حديثاً، فلو رويناه من طريقه كان بيننا وبين قتيبة ثمانية، ولو رويناه ذلك الحديث بعينه من طريق أبي العباس السـراج عن قتيبة مثلاً، لكان بيننا وبين قتيبة فيه سبعة، فقد حصلت لنا الموافقة مع البخاري في شيخه بعينه مع علو الإسناد على الإسناد إليه» [۳۱۸].

«بخاری از قتیبه از مالک، حدیثی را نقل نموده است که اگر ما به روایت آن حدیث از طریق بخاری بپردازیم، در این صورت تعداد راویانِ، بین ما و قتیبه به هشت نفر می‌رسد و اگر عین همین حدیث را - مثلاً - از طریق ابوالعباس سراج [۳۱۹]از قتیبه روایت کنیم، در این صورت تعداد راویان میان ما و قتیبه به هفت نفر خواهد رسید؛ و نتیجه این خواهد شد که ما با تعداد راویانِ کمتر از طریق دیگر، به استاد بخاری رسیدیم، و علو اسناد را نیز به دست آوردیم».

۲- «بَدَل»: عبارت است از: «الوصول إلى شيخ شيخ أحد المصنّفين من غير طريقه بعدد أقل مما روى من طريقه عنه»؛ «اینکه حدیث به دو طریق روایت گردد: یکی از طریق یکی از مؤلفان و مصنّفان [صاحبان صحاح]، و دیگری از غیر طریق او. در این صورت اگر از غیرطریق یکی از مصنّفان، حدیث روایت شود؛ با تعداد راویانِ کمتر، به استادِ استاد او [یکی از مصنفان] برسد، و اگر از طریق خود مصنّف، نقل گردد، با تعداد راویان بیشتر از تعداد راویان همین حدیث در غیر طریق او به استادِ استاد وی برسد».

مثال: همانند آنچه که ابن حجر گفته است: «كان يقع لنا ذلك الإسناد بعينه من طريق أخرى إلى القعنبي عن مالك، فيكون القعنبي فيه بدلاً من قتبية».

«مثل اینکه عین همین اسناد [بخاری عن قتیبة عن مالک]، از طریقی دیگر به قعنبی [۳۲۰]از مالک برای ما برسد که در این صورت «قعنبی» در حدیث، بدل از قتیبه می‌باشد. [یعنی قعنبی در طول سلسله‌ی سند به جای قتیبه واقع شده است و بخاری از قتیبه از مالک به روایت حدیث می‌پردازد، و ما از طریقی دیگر از قعنبی - استادِ استاد بخاری - از مالک به روایت آن حدیث می‌پردازیم. و این کار دو ویژگی دارد: یکی اینکه با تعداد راویان کمتر از طریق دیگر به استادِ استاد بخاری می‌رسیم، و دیگر اینکه علو اسناد را نیز به دست می‌آوریم].

۳- «مساوات»: عبارت است از: «استواء عدد الإسناد من الراوي إلى آخره مع إسناد احد المصنفين»؛

«تعداد افراد راوی در طول سلسله‌ی سند تا آخر، با تعداد افراد یکی از مصنّفان [صاحبان صحاح]، مساوی و یکسان باشد.» [یعنی چنانچه تعداد راویان حدیثی که شیخ حدیث از پیامبر نقل کند، با تعداد راویانی که یکی از صاحبانِ کتبِ صحاح، همان حدیث را توسط آنان از پیامبر جنقل کرده، مساوی و یکسان باشد، آن را «مساوات» گویند].

مثال: همانند آنچه که ابن حجر گفته است: «كأن يروي النسائي مثلاً حديثاً يقع بينه وبين النبي جفيه أحد عشر نفساً، فيقع لنا ذلك الحديث بعينه بإسناد آخر، بيننا وبين النبي جفيه أحد عشر نفساً، فنساوي النسائي من حيث العدد».

«مثل اینکه نسایی به روایت حدیثی بپردازد که در آن تعداد راویان بین او و پیامبر جبه یازده نفر برسد، و ما نیز عین همان حدیث را با اسنادی دیگر به گونه‌ای روایت کنیم که تعداد راویان در آن - میان ما و پیامبر ج- به یازده نفر برسد، و در این صورت، عدد افراد ما مساوی با عدد افراد نسایی خواهد بود».

۴- «مصافحه»: عبارت است از: «استواء عدد الإسناد من الراوي إلى آخره مع إسناد تلميذ أحدِ المصنفين»؛

«تعداد افراد راوی در طول سلسله‌ی سند تا آخر، با تعداد افراد شاگرد یکی از مصنفان، مساوی و یکسان باشد».

و این نوع بدین خاطر به «مصافحه» نامگذاری شده است، چرا که غالباً عرف و عادت بدین منوال است که دو نفر که همدیگر را ملاقات کرده‌اند، قهراً با هم مصافحه نموده‌اند.

د) علوّ به سبب تقدّم وفات راوی [از شیخ بر وفات راوی دیگر از همان شیخ]:

مثال این قسم همانند آن چیزی است که نووی بدان اشاره کرده و گفته است: «فما أرويه عن ثلاثة عن البيهقي عن الحاكم، أعلى من أن أرويه عن ثلاثة عن أبي بكر بن خلف عن الحاكم، لتقدم وفاة البيهقي عن ابن خلف» [۳۲۱].

«آنچه را که من از ثلاثة، از بیهقی، از حاکم روایت نموده‌ام، نسبت به آنچه که از ثلاثة، از ابوبکر بن خلف، از حاکم، نقل کرده‌ام، برتر و والاتر است؛ به دلیل اینکه بیهقی قبل از ابن خلف فوت کرده است» [۳۲۲].

هـ) علوّ به سبب تقدّم در سماع [از شیخ، از سماع راوی دیگر از همان شیخ]:

یعنی کسی که سماعش از شیخ، قدیمی‌تر باشد به نسبت کسی که سماعش جدید بوده است، علوّ نسبی دارد، و از او برتر و عالیتر است. مانند اینکه دو نفر از شیخ سماع حدیث کرده باشند، و یکی از آن دو - مثلاً - در شصت سال پیش، و دیگری در چهل سال قبل سماع کرده باشند، و تعداد راویانِ هریک از آن دو [در طول سلسله‌ی سند] با تعداد راویان دیگری، مساوی و یکسان باشد، در این صورت، اوّلی به نسبت دوّمی علوّ دارد و از او برتر و عالیتر است. و این موضوع در حق کسی که شیخش دچار اختلاط و حواس‌پرتی یا خرفتی و کورذهنی (ناشی از پیر شدن) شده، بیشتر مورد تأکید و توجه قرار می‌گیرد.

۴- اقسام نزول:

اقسام نزول، پنج قسمت است که از ضد پنج قسمت علوّ شناخته می‌شود؛ بنابراین در مقابل هر قسمی از اقسام «علوّ»، قسمی از اقسام «نزول» وجود دارد.

۵- فضیلت و برتری کدام یک بیشتر است: «علوّ» یا «نزول»؟:

الف) طبق قول صحیح - که جمهور نیز بدان معتقدند - فضیلت و برتری «علو» از «نزول» بیشتر است. زیرا که «علوّ» باعث می‌شود تا از ساحتِ حدیث، کثرت احتمال خلل و نقص را دور سازد، و «نزول»، امری «مرغوب‌عنه» (نامطلوب و نخواستنی) به شمار می‌آید، [به همین خاطر] ابن مدینی گفته است: «النزول شؤم»؛ «نزول، شوم و نامبارک است».

[ناگفته نماند که این موضوع زمانی قابل طرح است که] اسناد [عالی و نازل] در قوّت و صحّت، یکسان و مساوی باشند.

ب) و هرگاه «اسناد نازل» با دارا بودن فایده‌ای [۳۲۳]، از «اسناد عالی» جدا شود، در این صورت «نزول» از «علوّ»، تفوّق و برتری بیشتری خواهد داشت.

۶- مشهورترین کتاب‌هایی که در زمینه‌ی تدوین و نگارش «اسناد عالی و نازل» به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند:

به طور کلّی در عرصه‌ی «اسانید عالی و نازل»، کتاب‌هایی ویژه و خاص، که به تدوین و نگارش «اسناد عالی و نازل» پرداخته باشند، وجود ندارد، بلکه علماء و صاحب نظران اسلامی، فقط اجزایی از آن را برای نگارش و تحریر در نظر گرفته‌اند و به تألیف و تصنیف آن اجزاء پرداخته‌اند و بر آن‌ها عنوان «ثلاثیات» اطلاق نموده‌اند؛ و مرادشان نیز از «ثلاثیات»: احادیث و روایاتی است که تعداد راویان آن در بین مصنّف و رسول خدا جفقط سه نفر باشد؛ و این موضوع بیانگر و روشنگر توجه و اهتمام علماء به «اسانید عالی» است؛ و برخی از این «ثلاثیات» عبارتند از:

الف) «ثلاثيات البخاري»، تألیف ابن حجر.

ب) «ثلاثيات أحمد بن حنبل»، تألیف سفّارینی.

[۳۱۷] مثال اسناد نازل: شافعی از مالک از عبدالله بن دینار از ابوهریرهساز عایشهلاز پیامبر ج. مثال اسناد عالي: شافعی از مالک از عبدالله بن دینار از عایشهلاز پیامبر ج. که در سلسله‌ی اول، تعداد راویان پنج نفر، و در دومی چهار نفر است. و دلیل اینکه اولی نازل، و دومی عالی است، این است که کوتاهترین فاصله، خط مستقیم است و هرچه راوی کمتر باشد، سلسله مستقیم‌تر است. [مترجم] [۳۱۸] شرح النخبة، ص ۶۱. [۳۱۹] یکی از اساتید بخاری. [۳۲۰] قعنبی، استادِ استاد بخاری است. [۳۲۱] التقریب، شرح التدریب، ج ۲، ص ۱۶۸. ناگفته نماند که بیهقی به سال ۴۵۸ ه‍ . ق، و ابن خلف به سال ۴۸۷ ه‍ . ق فوت کرده‌اند و چهره در نقاب خاک کشیده‌اند. [۳۲۲] به هر حال، یکی از انواع علو نسبی، «تقدم وفات راوی» است، هر چند که تعداد راویان یکی باشد. یعنی اگر کسی «مسند احمد» را از «حلاوی» از «ابن عباس» از «نجیب» شنیده باشد، بر کسی که آن را از «جمال کتانی» از «قرضی» از «زینب دختر مکی» شنیده باشد، علو نسبی دارد، به دلیل اینکه سه نفر اول، قبل از سه نفر دوم فوت کرده‌اند. علوم الحدیث، دکتر صبحی صالح، صص ۲۵۴-۲۵۳. [مترجم] [۳۲۳] مثل اینکه رجال اسناد نازل، معتبرتر و مؤثقتر، یا حافظ‌تر و مُتقن‌تر، و یا فقیه‌تر و عالمتر، نسبت به رجال «اسناد عالی» باشد.