درآمدی بر علوم حدیث

فهرست کتاب

۱۳- معرفة الألقاب [شناخت القاب راویان]

۱۳- معرفة الألقاب [شناخت القاب راویان]

۱- تعریف لغوی «القاب»:

«القاب» جمع «لقب» است. و لقب عبارت است از: «كل وصفٍ أشعر برفعةٍ أو ضعةٍ»؛ هر توصیفی که بیانگر رفعت و بزرگداشت، یا پستی و فرومایگی باشد.

و یا «لقب» عبارت است از: «ما دلّ على مدح أو ذمٍ»؛ هر آنچه که دلالت بر مدح یا ذم کند. [۳۶۷]

۲- هدف از «شناخت القاب راویان»:

هدف از شناخت «القاب راویان»، همان جستجو و تحقیق و کند و کاو در مورد القاب محدثین و راویان حدیث است، تا بدین ذریعه، راویان و محدثین، بهتر بازشناخته و ضبط گردند؛ [چرا که اگر از راه شناسایی مشخصات و القاب، هویت یک راوی معین نگردد، جرح و تعدیل و اظهار نظر درباره‌ی او به هیچ وجه ممکن نیست؛ بنابراین راویانی که دارای القاب مشترک، یا شهرت مشترک، و یا اسم مشترک، و یا کنیه‌ی مشترک می‌باشند و ممکن است یکی از آن‌ها مورد جرح و دیگری مورد تعدیل قرار گیرد، تعیین مشخصات و القاب آن‌ها کاملاً ضروری و حیاتی به نظر می‌رسد، و برای رفع هرگونه اشتباهی لازم است وجه تمایز راویان را بیان نمود].

۳- فایده‌ی شناخت «القاب راویان»:

فایده‌ی شناخت القاب، در دو امر تبلور و تجلّی می‌یابد که عبارتند از:

الف) تا چنین گمان نشود که «القاب»، اسامی راویان است. اینطور که اگر شخصی در جایی با نامش ذکر شد، و در جایی دیگر با لقبش ذکر گردید، چنین تصور نشود که این اسم و لقب، از آنِ دو نفر است. [از این رو شناسایی القاب راویان، از این جهت ضروری است که اگر شناخته نشوند، گمان می‌رود که چند نفر هستند، حال آنکه هردو، نام و لقب یک نفر هستند].

ب) شناخت اسباب و عللی که راوی به خاطر آن‌ها، ملقّب بدان «لقب» شده است؛ و در آن هنگام [که سبب لقب‌گذاری مشخص و معین گردد]، مقصود حقیقی «لقب [محدث یا راوی]» نیز شناسایی می‌شود؛ لقبی که در بیشتر اوقات با معنای ظاهری‌اش، مخالف و متفاوت است [و از این جهت راویان از حیث لقب غیرعادی به نظر می‌رسند و پس از تحقیقِ دلیلِ این لقب‌ها، هویت واقعی راویان معلوم می‌گردد و موجب جرح آن‌ها نمی‌شود].

۴- اقسام «القاب»:

«القاب» بر دو قسم است که عبارتند از:

الف) القابی که تعریف و توصیف [راوی] بدان درست نیست؛ و فرد راوی نیز از ملقّب شدن به چنین القابی، متنفّر و بیزار است.

ب) القابی که تعریف و توصیف [راوی] بدان جایز و روا است، و فرد راوی نیز از ملقب شدن به چنین القابی، خوشش می‌آید و موجبات تنفر و انزجار و بیزاری و کراهت وی را فراهم نمی‌آورد.

۵- مثال‌هایی برای «القاب»:

الف) «ضالّ»: که لقب «معاوية بن عبدالكريم» است؛ و فقط به این علت این لقب را به او داده‌اند چرا که یک بار راه خود را در مسیر مکه گم کرد و سرگردان شد [از این جهت وی را به «ضالّ» - راه گم کننده - لقب داده‌اند. و وی عالمی پرهیزگار و فاضلی وارسته و عابدی نستوه بوده است].

ب) «ضعیف»: لقب «عبدالله بن محمد»؛ و به این علت این لقب بدو داده شده چرا که از لحاظ فیزیکی و جسمانی، فردی ضعیف و نحیف و لاغر و باریک اندام بود؛ اما در حدیث، فردی ضعیف نبوده است. عبدالغنی بن سعید گفته است: «رجلان جليلان لزمهما لقبان قبيحان: الضال والضعيف»؛ «دو مرد بزرگوار و ارجمند هستند که دو لقب زشت و قبیح، ملازم آن‌ها شده است: [آن دو مرد بزرگوار و ارجمند: معاویة بن عبدالكریم و عبدالله بن محمد؛ و آن دو لقب زشت و قبیح] «ضالّ» و «ضعیف» است.»

ج) «غُندَر»: غُندَر، در لغت اهل حجاز به معنای «آشوبگر، فتنه‌انگیز، شورش‌گر، داد و فریادکننده» می‌باشد. و این واژه، لقب «محمد بن جعفر بصری» دوست و همراه «شعبه» است. و علت ملقب شدن وی به این لقب [غندر] این است که «ابن جُریج» به بصره آمده [و برای اهالی بصره] به نقل حدیثی از «حسن بصری» پرداخت، [ولی مردم بصره] روایت او را مورد انتقاد قرار دادند و در این زمینه آشوب و بلوا و داد و فریاد به راه انداختند، و در این گیر و دار، محمد بن جعفر بیشتر از دیگران سروصدا به پا کرد؛ از این رو ابن جُریج بدو گفت: «اُسكت يا غندر»؛ «ای آشوبگر و فتنه‌انگیز! خاموش باش».

د) «غُنجار»: لقب «عیسی بن موسی تیمی» می‌باشد؛ و به علّت «سرخ بودن دو گونه‌اش» وی را به «غنجار» ملقب نموده‌اند.

هـ) «صاعقة»: لقب «محمد بن ابراهیم حافظ» می‌باشد، و امام بخاری نیز به نقل حدیث از وی پرداخته است؛ و به علّت حفظِ [خوبش] و بسیار بودن مذاکره و مباحثه‌اش، به «صاعقه» لقب داده شده است.

و) «مُشکدانه»: لقب «عبدالله بن عمر اموی» می‌باشد. و این واژه در زبان فارسی به معنای «هسته‌ی مشک» یا «ظرف مُشک» [مشک‌دان] می‌باشد.

ز) «مُطَیَنْ»: لقب «ابوجعفر حضرمی» است؛ و علت ملقب شدن وی به «مُطین» این است که وی در کوچکی همراه با بچه‌ها در آب، به بازی می‌پرداخت و بچه‌ها نیز پشتش را گِل‌اندود می‌کردند؛ به همین خاطر ابونعیم بدو گفت: «يا مُطيَّن! لم لا تحضر مجلس العلم؟»؛ «ای مُطین! [گِل‌اندود شده] چرا در مجالس و محافل علمی، حضور پیدا نمی‌کنی؟»

۶- مشهورترین کتاب‌هایی که در زمینه‌ی «القاب» به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند:

جماعتی از علماء و صاحب نظرانِ پیشین و متأخر، در این زمینه قلم‌فرسایی کرده‌اند و کتاب‌هایی را به رشته‌ی تحریر و تألیف درآورده‌اند که از میان آن‌ها، بهترین و مختصرترین کتاب، کتاب «نزهة الألباب»، تألیف حافظ ابن‌حجر می‌باشد.

[۳۶۷] به تعبیری دیگر، «لقب»: اسمی است غیر از نام اول شخص که شخص به وسیله‌ی آن نامیده می‌شود و بدان شهرت دارد. و مقصود از آن، تعریف و تشریف و رفعت و بزرگداشت، و یا تحقیر و لئامت و پستی و فرومایگی است. [مترجم]