نمونه هایی از شدت عمل ((فاروق)) در حفظ ((سنت))
((عمر)) س، برای حمایت از ((سنت)) محدودیتهای بسیاری در میان صحابه شدر امر روایت ایجاد نمود و راههایی را که ((ابوبکر)) سبا ملایمت و نرمی طی کرده بود، با سختگیری و تشدد هر چه بیشتر دنبال کرد. به نمونههایی از برخورد ((عمر)) سبا مسائلی مشابه آنچه که برای ((ابوبکر)) سپیش آمده بود، توجه کنید:
الف- ((ابوسعید)) سنقل میکند: ((ابوموسی)) سبه ((عمر)) ساز پشت دروازه سه مرتبه سلام داد. اما از داخل اجازهای برایش صادر نشد و برگشت. ((عمر)) یکی را به دنبالش فرستاد. وقتی که آمد، از او پرسید: ((برای چه برگشتی))؟ گفت: از رسول الله جشنیده ام که فرمود: ((هرگاه یک نفر از شما سه بار سلام داد و جوابی نشنید، باید برگردد)). ((عمر)) گفت: ((باید بر این گفته ات گواه بیاوری و گرنه مجازات میکنم)). ((ابوسعید)) میگوید: ما نشسته بودیم و ((ابوموسی)) با رنگ پریده نزد ما آمد. از او پرسیدم ماجرا چیست؟ او قصه را تعریف کرد و گفت: ((آیا از میان شما کسی این حدیث را شنیده است؟)) گفتم: ((همهی ما این را شنیده ایم.)) آنگاه یکی از آنها را نزد ((عمر)) فرستادند و بر آنچه که ((ابوموسی)) روایت کرده بود، گواه شد [۳٧].
می گویند، ((ابی بن کعب)) سنزد ((عمر)) رفت و چنین گلایه سر داد: ((ای پسر خطاب! (خداوند تو را امیر مسلمین قرار داده است)، بر اصحاب نبی ص، مایهی عذاب نباش!)).
((عمر)) از طرز برداشت ((ابی)) به شگفت آمد و دو بار ((سبحان الله)) بر زبان راند و گفت: ((چیزی شنیدم و دوست داشتم به پایهی ثبوت برسد)) [۳۸].
ب- یک بار با اصحاب ش، در مورد حکم اقساط جنین دیگری به طور عمد، مشاوره نمود. ((مغیره)) که در آن جلسه حضور داشت، گفت: رسول الله جدر این گونه موارد، به یک ((غره)) [۳٩]قضاوت نموده است. ((عمر)) گفت: ((اگر راست میگویی، کسی را پیدا کن تا سخنت را گواهی نماید!)) یکی از اصحاب بنام ((محمد بن مسلمه))، به گفتهی ((مغیره)) شهادت داد [۴۰].
حضرت ((عمر)) سدوست داشت، احادیث پیامبر جبه هر طریق ممکنی که باشد، موکد گردد و در آن احتمال کوچکترین خطا و اشتباهی نباشد. به همین دلیل، هر از چند گاه، از روایان گواه (و در اصطلاح علم حدیث، ((متابع))می طلبید. مسلم است، خبری که دو نفر معتمد علیه آن را روایت کرده باشند، از خبر یک نفر، به مراتب قویتر و ارجح است [۴۱]. اضافه بر این، با طلب گواه بر صحت مرویات، هیچکس جرات تراشیدن حدیث از خود را نخواهد داشت و نیز با این عمل، میزان حفظ راوی مشخص میگردد [۴۲].
ج- ((حافظ ذهبی)) در کتابش ((تذکره الحفاظ)) روایتی میآورد حاوی این مطلب که، ((عمر)) سه تن از صحابهی مکثرین را که عبارت بودند از: ((ابن مسعود)) و ((ابو درداء)) و ((ابو مسعود انصاری)) س، به خاطر روایت بیش از اندازهی حدیث، حبس نمود [۴۳].
اگر این موضوع صحت داشته باشد [۴۴]، پس درسی است از فاروق برای تمام شعبه ها، دربارهی احتیاط در اصول تشریع و بیداری و دقت کامل در روایت حدیث، (تحملاً و اداءً) [۴۵].
حضرت ((عمر)) س، با بکار بستن روشهای جدی در کم کردن نقل و روایت حدیث، موجب گردید که ((حدیث)) در محدوده مطمئنی قرار گیرد و از آزادیهای نگران کنندهای که قبل از آن در روایت وجود داشت، کاسته شده و تبدیل به پدیدهای منظم و تا اندازهای تدوین یافته گردد. و در نتیجهی آن، در دورههای بعدی صحابه شتوانستند با اطمینان خاطر بیشتری احادیث پیامبر جرا برای مردم روایت نمایند.
ناگفته نماند که زمینه برای اعمال دستورهای به ظاهر شدید ((عمر)) در امر حفاظت از ((سنت))، کاملاً فراهم بود و مسلمین بنابر اعتقاد راسخی که به ژرف بینی و دور اندیشی ((عمر)) در کارها داشتند، با جان و دل به فرامینش گوش میکردند و در صورت لزوم از همکاری با وی دریغ نمیورزیدند. بسیاری از صحابه مکثرین در زمان ((عمر)) از تکثیر روایت دست برداشته و اجازه داده بودند تا او تدابیر مخصوصش را در حمایت از ((سنت)) پیاده نماید.
((ابوهریره)) ساز میان صحابه ش، بیشترین تعداد احادیث را روایت کرده است اما در زمان ((عمر))، با افکار ((عمر)) هماهنگ شده و زیاد روایت نمیکرد. ((ابوسلمه)) از او پرسید: ((آیا در زمان عمر، مثل امروز حدیث میگفتی؟)) گفت: اگر در زمان عمر مثل حالا که به شما حدیث میگویم، روایت میکردم، مرا با تازیانهاش میزد)) [۴۶].
[۳٧] ((تذکرة الحفاظ))، ج: ۱، ص: ۶. [۳۸] ((تدوین حدیث))، ذیل صفحهی ۲٩۱. [۳٩] ((غره)) در اصطلاح به غلامی میگویند که آن را به قیمت زیاد میفروشند. یعنی اگر یکی جنین دیگری را عمداً سقط کرد، یک غلام که قیمت مناسب دارد، و یا معادل قیمت آن را به او بدهد. [۴۰] ((تذکرة الحفاظ))، ج: ۱. [۴۱] همان کتاب، ص: ۶. [۴۲] ((مزیل الغواشی))، ص: ۳۳۰. [۴۳] ((تذکرة الحفاظ))، ج: ۱، ص: ٧. [۴۴] علامه ((ابن حزم)) در کتاب ((الاحکام)) بر راویان این گونه احادیث جرح کرده و روایاتشان را مشکوک و مشتبه قرار داده است. (تدوین حدیث، ذیل صفحهی ۳۳٩). [۴۵] زرقانی، ((مناهل العرفان))، ج: ۱، ص: ۳۲۶. [۴۶] ((تذکرة الحفاظ))، ج: ۱، ص: ٧.