۱- اشاعهی سنت به طریق کثرت روایت
حضرت ((علی)) سدر اوایل خلافت خویش مانند خلفای قبل از خودش، از تکثیر روایت منع میفرمود و در راضی ساختن مردم به کم کردن آن میکوشید. اما پس از بروز فتنههای بزرگ که میرفت تا بنیادهای عقیدتی اسلام را تغییر دهد، به محض منتقل کردن مرکز خلافت از ((مدینه)) به ((کوفه))، این شیوه را رها ساخت و برای سد کردن این طوفان، به حربهی ((تکثیر روایت)) متوسل گشت.
او میخواست، سنن را در محدودهی وسیعی در میان مسلمین انتشار دهد و آنان را با احادیث پیامبر جآشنا سازد. او که قبلاً بنابر اعمال طریقهی ((تقلیل روایت)) حاضر نبود صحیفهای را که با خود داشت، به دیگران نشان دهد، پس از کنار گذاشتن آن تدابیر و روی آوردن به ((تکثیر روایت)) در هر جا حتی بالای منبر، آن را به مردم نشان داده و به مضامین و مححوای آن با خبر میساخت.
حضرت ((علی)) سخودش احادیثی را که از پیامبر جمیدانست، تحریراً و تقریراً به دیگران میگفت.
((ابن سعد)) مینویسد:
((یک روز علی بن ابیطالب در میان خطبه خطاب به مردم گفت: چه کسی حاضر است به یک درهم علم خریداری نماید؟ از میان مردم یکی بنام ((حارث اعور)) به یک درهم تعدادی ورق خرید و نزد ((علی)) آورد. آن حضرت برای او در آن اوراق علم زیادی تحریر فرمود [۸۰]. ناگفته نماند که لفظ ((علم)) در اصطلاح آن زمان بیشتر از احادیث پیامبر جاطلاق میگشت. بنابراین، روشن است که ((علی))، تکثیر روایت را به چشم موثرترین شیوه برای حمایت از ((سنت)) میدید. درغیر این صورت چنین تسامحی را هرگز در انتشار احادیث روا نمیدانست. شاید منصفانه باشد اگر بگوییم در دورانی که ((علی)) سخلافت میکرد، بهترین تز دفاعی برای مجموعهی ((سنت)) ((تکثیر روایت)) بود و حتی در تاثیرات مثبتی که از آن عاید میشد، به پای شیوهی ((تقلیل روایت)) در زمان سه خلیفهی اول میرسید. به دلیل اینکه، اگر محدودهی روایت به همان تنگی قبل میبود و فقط عدهی معدودی برای قشر محدودی حدیث بیان میکردند، با توجه به اشاعه احادیث دروغین از ناحیهی دروغ پردازان، عموم در تشخیص احادیث صحیح از اباطیل و اکاذیب، به مشکل میافتادند و با استقبالی نسبی یی که کاذبین برای تراشیدههای خویش از مردم میدیدند، میانگین خطرات به مراتب بالاتر میرفت!.
خلیفهی باهوش، به فراست این مشکل قریب الوقوع را دریافته بود. لذا، بعد از اینکه مدتها بر همان دستورالعمل تقلیل روایت گامزن بود، به ((تکثیر روایت)) برای موفقیت در حل بحرانها، اعتقاد پیدا نمود و در اعمال آن فرصتها راغنیمت میشمرد.
[۸۰] ((طبقات))، ج: ۶، ص: ۱۱۶.