اولین کسی که به فکر نوشتن تمام احادیث افتاد
حضرت ((عمر فاروق)) س، اولین کسی میباشد که به فکر تالیف یک کتاب بزرگ، مشتمل بر تمام احادیث صحیح منقول از رسول اکرم جافتاد و تا مدتها در این باره تفکر نمود و ارادهی بیسابقهاش را از تمام جوانب مورد بررسی قرار داد. موضوع را با صحابه شدر میان گذاشت و نظرشان را در مورد تصمیمش جویا شد.
کاری بس مهم و مفید بود. اگر تمام احادیث پیامبر جیکجا جمع میشدند و رفته رفته، نسخههای متعددی از نسخهی اولی، املاء شده و به گوشههای مملکت اسلامی فرستاده میشد، از بسیاری کارشکنیها که دشمنان ((سنت)) در پی اجرای آن بودند، برای همیشه جلوگیری به عمل میآمد و درست مانند ((قرآن)) حصاری مستحکم دور تا دور آن کشیده میشد.
اصحاب سبا نظر به این فایدهی بزرگ، نه تنها رای موافق نشان دادند، بلکه ((عمر)) سرا در عملی کردن هر چه زودتر تصمیم سرنوشت سازش، تشویق نمودند.
اما، با وجود هموار شدن زمینه و اعلام همکاری صحابه ش، ((عمر)) فوراً دست به این کار نزد. یک چیز وی را میآزرد و مانع از پیاده کردن ارادهی خطیرش میشد. چیزی که خطرش رسول اکرم جرا نیز در اوایل از کتابت حدیث باز داشته بود.
یک ماه پس از تدبر پیرامون قضیه و استخاره کردن، بالاخره به نتیجه رسید و نزد صحابه شآمد و گفت که از تصمیمش بازگشته است. او دلیل انصراف خود را چنین توضیح داد:
((می خواستم سنتها را یکجا گرد آورم و بنویسم. اما قومی را که قبل از شما میزیستند، به خاطر آوردم. آنها بدست خویش کتابهایی نوشتند و چنان در آنها مستغرق شدند که، کتاب خداوند را رها ساختند. سوگند به خدا، من هرگز چیزی دیگر به کتاب خدا نخواهم آمیخت)) [۶۳].
خطر اختلاط ((سنت)) با ((قرآن)) تنها عاملی بود که ((عمر)) را مردد گذاشته و در آخر باعث شد که او از خیر سنن بگذرد. عیناً همان مانعی که در راه کتابت حدیث در زمان رسول اکرم جسبز شده بود.
لازمست بدانیم، تا زمان ((فاروق اعظم))، جریان تدوین ((قرآن)) و جمع آوری آن از مصاحف متعدد و پراکنده، به آخر نرسیده بود و تازه داشت مراحل مقدماتی خودش را طی میکرد.
تا آن موقع فقط یک نسخهی کامل از ((قرآن)) که در دایرهی نظارت حکومت در زمان ((ابوبکر صدیق)) ستهیه شده بود، وجود داشت و به جز آن، در هیچ جایی ((قرآن)) کامل و مستند وجود نداشت. ((عمر)) میترسید، اگر احادیث را نیز مدون نماید، به تدریج برای عموم، خصوصاً تازه مسلمانان، قداست و رتبهای هم طراز با ((قرآن)) پیدا کند و مانند آن قطعی تلقی گردد [۶۴]. از گفتهاش _ ((... سوگند به خدا، من هرگز چیزی دیگر به کتاب خدا بخواهم آمیخت)) _ بوی همین ترس بر میخیزد. چنین شد که ارادهاش را فسخ نمود و این کار را به آیندگان سپرد.
[۶۳] ((جامع بیان العلم))، ج: ۲، ص: ۶۴. [۶۴] ن، ک: ((کتابت حدیث))، ص: ۱۲۶ و ۱۲٧.