فواید تقلیل روایت
ممانعت از تکثیر روایت حدیث، با توجه به تاثیرات مثبتی که در حفظ ((سنت)) به دنبال داشت، بسیار مورد توجه صحابه شو بالاخص حضرت ((عمر)) سبود و در اجرای آن کوششهای بلیغ نمودند. حضرت ((عمر)) توانست با عمومی ساختن این فرمان، ((سنت)) را در یک مسیر آرام قرار دهد و آن را کاملاً تحت نظارت خویش و دانشمندان صحابه شدر آورد.
فوایدی که ((تقلیل روایت)) مرتب ساخت، به قرار زیر بود:
۱- یکی دیگر از موانع بزرگ سر راه منافقین بود و نگذاشت، آنان احادیث دروغین را شامل احادیث صحیحه گردانند.
۲- طبیعی است آنکه زیاد روایت میکند، در گفتارش احتمال وجود خطا باقیست. بر خلاف او، آن که کم روایت میکند، در امر محفوظ نگهداشتن عین حدیث، موفقتر است. بر این مبنا، قلت روایت، صحت احادیث را به ارمغان آورد.
۳- کسانی وجود داشتند که قادر نبودند ((قرآن)) را به نحو احسن تلاوت نمایند و اندیشه میرفت که مشغول شدن آنها به چیزی دیگر، مثلاً حدیث، عاملی برای باز آمدنشان از قرائت ((قرآن)) گردد. ((تقلیل روایت)) این اندیشه را برطرف ساخت.
این اقدام مهم که اساس آن را ((ابوبکر)) سنهاده بود و ((عمر)) سبه آن نظم و رونقی خاص بخشید، آن قدر مورد توجه و قبول صحابه شواقع شد که عده بسیاری از آنان تا زنده بودند، جز در موارد معدودی روایت نکردند.
به همین خاطر است که اصحاب جلیل القدری چون ((عبدالله بن عباس))، ((ابوعبیده))، ((عبدالله بن زبیر))، ((عمران بن حصین)) و... با وجود کثرت سماع، بسیار کم روایت نمودهاند. یکی از دلایل قلت روایت ((ابوبکر)) سرا نیز، همین نکته گفتهاند. ((سعید بن زید)) س_ یکی از مبشرین دهگانه به بهشت (عشره مبشره) _ نیز قلیل الروایت بود.
هنگامی که ((عبدالله)) از پدر خویش، ((زبیر)) س، علت کمی روایتش را پرسید، چنین فرمود: هر که بر من افترا نماید، خانهاش را در دوزخ بنا سازد)) [۴٧].
به همین صورت، هرگاه از ((زید بن ارقم)) سدرخواست بیان حدیث میشد، میگفت: ((ما دیگر پیر شده ایم و احادیث از یادمان رفته است. بیان حدیث پیامبر جکاری سهل و معمولی نیست)) [۴۸].
امام ((شعبی)) میگوید: ((یک سال تمام هم نشین ((عبدالله بن عمر))سبودم، اما از او حدیثی نشنیدم)) [۴٩].
((اسامه بن زید)) میگوید: ((با سعید بن مالک ستا مدینه همسفر بودم. در طول این سفر یک حدیث هم برایم روایت نکرد)) [۵۰].
اینها و دهها نمونهی دیگر از این قبیل احتیاط و حزم، ناشی از ترس خطا در روایت حدیث بود که، زیاده گویی میتوانست در پی داشته باشد.
[۴٧] ابو زهره، ((الحدیث و المحدثون)). [۴۸] همان کتاب. [۴٩] همان کتاب. [۵۰] همان کتاب.