روایات نهی از کتابت حدیث
این گونه روایات، متعلق به دورههای اولیهی اسلام میباشند؛ مربوط به سالهایی که هنوز سرحدهای آنچنانی میان مصادر قانونی اسلام وجود نداشت. این مطلب از این ناحیه مستفاد میگردد که، سلسلهی نوشتن احادیث تا رحلت آن حضرت ادامه داشته است. بر این اساس نمیتوان گمان داشت که ممکن است عکس قضیه جریان داشته و اجازهی نوشتن حدیث در اوایل بوده و بعدها ممنوع گشته است.
دستور رسول الله جبه نوشتن نصایحش برای ((ابوشاه)) سو همچنین ارسال فرامینی مکتوب به عاملین در ولایات تحت نفوذ اسلام، که در تاریخ به ((کتاب الصدقة)) معروف است، از حالات پس از فتح ((مکه)) هستند؛ حتی هنوز کتاب موصوف به گماشتگان در بلاد نرسیده بود که آن حضرت جبه سرای باقی شتافت. از جمله، در اینکه ممنوعیت کتابت حدیث قبل از اجازهی آن بوده است، کسی حرفی ندارد.
به نمونه هايي از احاديث منع کتابت توجه کنيد:
۱- از حضرت ((ابو سعید خدری)) سروایت است، رسول الله جفرمود:
«لاتكتبوا عني إلا القرآن! فمن كتب عني غیر القرآن فليمحه! حدثوا عني ولاحرج...» [۱۰۰]. «از من چیزی دیگر جز قرآن ننویسید! و هر که از من چیزی غیر از ((قرآن)) نوشته است، محوش سازد! از من شفاهی روایت کنید و در این هیچ اشکالی نیست...».
۲- حضرت ((ابو سعید خدری)) ستعریف میکند: «كنا قعوداً نكتب ما نسمع من النبي غفخرج علينا فقال: ما هذا تكتبون؟ فقلنا: ما نسمع منك. فقال: أكتاب مع كتاب الله؟ امحضوا كتاب الله وأخلصوه! قال فجعلنا ما كتبناه في صعيد واحد ثم أحرقناه بالنار...» [۱۰۱]. «روزی نشسته بودیم و آنچه را که از پیامبر جشنیده بودیم، مینوشتیم. در این هنگام رسول خدا جبر ما وارد شد و پرسید: این چیست که مینویسید؟ گفتیم: سخنانیست که از شما میشنویم. فرمود: آیا با وجود کتاب خدا، نوشتهای دیگر مینویسد؟! کتاب خداوند را با چیزی دیگر مخلوط نکنید و آن را از اضافات پاک سازید! (راوی میگوید:) به دنبال این نهی، نوشته هایمان را یکجا جمع نمودیم و همه را آتش زدیم».
مجموع احادیثی که دال بر ممنوعیت کتابت حدیث هستند، شمارشان از تعداد انگشتان دستها هم تجاوز نمیکند. بعلاوه، دلایل و اسبابی که موجد این ممانعت بودهاند، چنان بدیهی و مسلم هستند که راه را در مقابل هر گونه انتقاد و برداشت منفی مسدود مینمایند.
[۱۰۰] ((هیثمی))، ((مجمع الزوائد))، ج: ۱، ص: ۱۵۶. [۱۰۱] ((هیثمی))، ((مجمع الزوائد))، ج: ۱، ص: ۱۵۶.