«مقّدمه مترجم»
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
سپاس و درود فراوان بر ذات لایزال حضرت احدیّت که تحفة عقلانیّت را بر بشر ارزانی داشت و به مدد مشعل فروزان شریعت، او را از تیه گمراهی و جمود به جنّات خلود رهنمون گردید.
درود مُتواتر بر قاطبة رهروان طریقت حقّ و آزادی که در مسیر اصلاح بشریّت و رهانیدنِ او از أغلال جور و استبداد از هیچگونه کوششی دریغ نمیورزند.
از دیرباز جریان روشنفکری سایة ایدئولوژیکِ خود را بر عرصة تاریخ تفکّرات بشری گسترانیده است و شاید فرآیند اصلاحات در آئین مسیحیّت پس از دورانِ سلطة کلیسا را بتوان سرآغاز پیدایش این حرکت دانست. بر محقّقان و دین پژوهان مُعاصر، پوشیده نیست که روشنفکری دینی به ویژه در دهة هفتاد در مقایسه با دوران قبل از آن، شاهد تحوّلی بس شگرف بوده است که آن را میتوان نوعی تحوّل پارادایمی دانست. این تحوُّل در قالب تغییر نگرش از رویکرد دین دنیوی یا دنیویّت عالم به دین اخروی یا آخرت اندیشی جلوهگر میشود. در رویکرد دنیویّت عالم، دین در جامة یک ایدئولوژی یا مکتب پویا و مولّد که عناصر آن در خدمت ایجاد دنیایی برتر است، عرضه میشود بر این أساس، اسلام از کاپیتالیسم و کمونیسم و سایر مکاتب سرمایهداری، گوی سبقت را میرباید و بر کُلّیة مشکلات دنیوی بشر، فائق میآید. در این نگرش جامعیّت دین در پاسخگوئی آن به مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، نهفته است.
چنین نگرشی در تفکّرات اندیشمندان اصلاح طلبی نظیر امام محمّد عبده و امام أبو اسحاق شاطبی، موج میزند. این عدّه از متفکّران، بیش از دیگران، حولِ محور مقصد و مصلحت به منظور ارتقاء فرآیند دنیوی شدن عالم یا به تعبیری به کارگیری عناصر دین در جهت آبادانی دنیا، متمرکز گردیدهاند. گرچه عدّهای نظیر امام الحرمین جُوینی و امام محمّد غزالی در این زمینه تلاش نمودهاند، امّا ایجاد علم مقاصد بعنوان سبک اصولی جدید که اصلاحاتی أساسی را در بر داشت توسط إمام شاطبی صورت گرفت. نظریة مقاصد شاطبی عیناً همان چیزی را مطرح میکند که نظریة جدید منفعت در عصر لیبرال، بیان نموده است.
نقطة مقابل، تفکُّر دین اُخروی است که بر این أساس، دین در قلمرو امور دنیوی وارد نمیشود و صرفاً در حیطة سعادت اُخروی بشر و مسائلی که عقلانیّت بشری قادر به پاسخگوئی در برابر آنها نبوده است به بحث و اظهارنظر میپردازد.
طبعاً پذیرش هر یک از مبانی مزبور در أساس نگرش ما به آموزههای درون دینی در تقابل با واقعیتهای اجتماعی، نقشی تعیینکننده خواهد داشت.
بدیهی بنظر میرسد که علم اصول فقه بعنوان دانشی که أساس و شالودة اجتهادات اسلامی را تشکیل میدهد با عنایت به چالشهایی که فراروی خود داشته است در برههای از زمان، وضعیّت جُمود و انفعال و زمانی نه چندان دور، پویائی و تحرّک را تجربه نموده باشد.
مقایسة سبک اصولی امام شافعی و امام شاطبی و طوفی و سایر اصولیین متأخّر، واقعیتهای قابل توجّهی را به دست میدهد که در تحلیل و ارزیابی تحوّلات اصلاحگرایانه اسلامی، مؤثر خواهد بود. مسألة نسبت میان اجتهاد و نصّ و واقع و مصلحت و پرسشهای روششناسانه و معرفتشناسانهای که به دنبال آن مطرح میشود، تبیین جایگاه مصلحت در شریعت اسلام از این زاویه که آیا منبعی مستقل و علیحده در کنار سایر أدلّه بوده یا اینکه داخل در أدّلة دیگر باشد، فرضیة تعارض میان نص و مصلحت که ظاهراً برای نخستین بار نجمالدّین طوفی آن را مطرح نموده است، تعارض مصالح با همدیگر و ملاکهای ترجیح آنها، بررسی نسبت فقه با واقع و کیفیّت تأثیرپذیری آنها از همدیگر، از مباحثی است که بازنگری أساسی در بنیادهای أصولی را میطلبد.
در گفتمان حاضر که میان دو اندیشمند معاصر جهان اسلام، دکتر احمد الرّیسونی و استاد محمّد جمال باروت صورت گرفته است، ضمن بیان بسیاری از اندیشههای روشنفکری معاصر، از ابعاد و زوایای مختلف به تجزیه و تحلیل مسائل مزبور، پرداخته شده است. از این رو، راقم این سطور با توجّه به ضرورت بحث و نکات ظریف و قابل توجّهی که این دو بزرگوار در خلال مناقشات خود به آن اشاره نمودهاند، قضاوت و ارزیابی نهایی را بر عهدة خوانندگان محترم واگذار مینماید. در خاتمة عرایض بر خود فرض میدانم از زحمات بیشائبة کلّیة عزیزان و دست اندرکاران محترم به ویژه واحد انتشارات حرمین که به نوعی در تهیّه و تنظیم این اثر، همکاری و تشریک مساعی نمودهاند، کمال قدردانی را بنمایم. توفیق روز افزون این بزرگواران را از درگاه ایزد منّان خواستارم.
ومن الله التّوفیق وعلیه التّکلان
سعید ابراهیمی
آبان ۱۳۸۳