«اثر واقع در تقریر و تنزیل احکام»
در مباحث گذشته، اشاره کردیم که فقه از واقع، تأثیر میپذیرد همانگونه که در واقع تأثیرمیگُذارد و از واقع، مسائلی را أخذ میکند همانطور که چیزهایی به واقع میبخشد. و به همراه واقع، شکل میگیرد همانطور که واقع نیز از فقه، شکل میپذیرد و به سوی آن جهتگیری میکند و این بدان معنا نیست که من به تبعیَّت فقه از واقع و خضوع آن در برابر واقع و حرکتش در پشت سر واقع، فرا میخوانم، (همانطور که کسانیکه درک و فهم ندارند اینگونه قضاوت میکنند)، بلکه مقصود من، این است که فقه حقیقی باید واقعی باشد یعنی واقع را بشناسد و از آن ناآگاه نباشد، به واقع توجّه کند و از آن غفلت نورزد، واقع را در نظر بگیرد و نسبت به آن إِهمال ننماید، بنا را بر واقع بگذارد و در جای خالی بنا نگذارد و این امر به چند صورت، مُحقَّق میشود: