فاطمهلو وفات مادر مهربان
فشار و سختیهای شعب ابیطالب به حدی بود که بسیاری از افراد آنجا را دچار مریضیهای سخت و لاعلاج نمود، اولین قربانی شعب، عموی پیامبر و حامی واقعیاش «ابوطالب» بود، ایشان به خاطر مشکلات شعب و به خاطر کهولت و پیری وفات نمود و پیامبر ج را تنها گذاشت. قربانی دوم این محاصره، خدیجهی کبریل مادر عزیز فاطمهی زهرالبود.
بعد از آن سختیهای سه سال محاصرهی شعب، اینک شادکامی نمودار شد، اما دریغا و دردا که روزهای شادی فاطمهلدوامی نداشت، تازه میخواست عطر دلانگیز آزادی و شادی را استشمام کند، که مادر عزیزش، خدیجهل به خاطر سختیهایی که در شعب کشیده بود از دنیا رفت.
این حادثه قبل از فاطمه ل، برای رسولالله ج بسیار تلخ و دردناک بود؛ چراکه خدیجه همسری وفادار و پشتیبانی بزرگ بود که در منزل و خارج از منزل پیامبر ج را تقویت میکرد و از ناراحتی و فشارهای قریشیان بر او میکاست، اما دیگر خدیجهل نیست، دیگر آن همسر وفادار که با سخنان شیرینش پیامبر ج را دلداری میداد، آن زن وفاداری که با مالش پیامبر ج را تقویت میکرد، آن بانوی بزرگواری که مدیریت منزل رسول الله ج و تربیت فرزندانش را به عهده داشت و... خدیجهل رفت و پیامبر ج را با دنیایی از غم و غصّه به جای گذاشت.
به قدری این واقعه برای رسولالله ج تلخ بود که همیشه در بین اصحاب از خوبیهای خدیجهل یاد میکرد و بعد از او برایش راحت نبود که با زنی دیگر ازدواج کند، و این سال، «عام الحُزن» رسولالله ج سال درد و رنج، سال سختی و مشکلات، سال حزن و اندوه، رحلت ابوطالب و خدیجهل، شکنجه و آزار یاران نزدیکش، جلای وطن جمع زیادی از همرزمانش و...
مرگ خدیجهلتنها برای پیامبر ج تلخ نبود، بلکه برای دختران دلبسته به مادر، دخترانی که هنوز میبایست خیلی چیزها را از خدیجهل یاد میگرفتند، مخصوصاً برای فاطمهل که از همه کوچکتر و عزیزتر بود، بسیار تلخ و جانکاه بود. برای او باورکردنی نبود که به این زودی شادی آزادی از شعب، پایان پذیرد و باز هم قلب او محزون شود، اما چه باید کرد؟ مگر میتوان با تقدیر الهی مبارزه کرد؟!