فاطمه و محبّت شديد پدر و مادر
فاطمهی زهرالاز جانب پدر و مادرش از محبّت فراوان و ویژهای برخوردار بود، همچنین محبّت خواهرانش به خصوص زینبلکه او را راهنمایی مینمود، به او لطف و محبّت میکرد و با او به بازی مشغول میشد.
هنگامی که «زینب» به سن ازدواج رسید و به خانهی شوهر رفت، همچنین خواهر دیگرش یعنی «رقیه» به خانهی بخت رفت، فاطمه بسیار گریه کرد، مادرش علت آن را جویا شد، و گفت: چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟!
فاطمه گفت: خواهش میکنم اجازه ندهید هیچ کس مرا از شما پدر و مادر جدا کند، من طاقت دوری شماها را ندارم! خدیجه، این مادر مهربان و فداکار، تبسّمی که نشان مهربانی و محبّت بود، بر لبانش نقش بست و گفت: ما هرگز تو را ترک نمیکنیم تا وقتی خودت بخواهی [۷].
و این گونه فاطمهل نیز علاقهمند و مُحب پدر و مادرش بود، که تصوّر دوری از آنان برایش بسیار سخت مینمود. این علاقه و دل بستگی سبب شده بود که پیامبر ج هنگام رفتن به اطراف مکه او را با خود ببرد.
[۷] همان ۴۲۱.