فاطمه زهرا از خود دفاع می کند

فهرست کتاب

اشکال‌ دوم‌: عدم‌ قبول‌ شهادت‌ علی س ‌ و...

اشکال‌ دوم‌: عدم‌ قبول‌ شهادت‌ علی س ‌ و...

* اشکال‌ دیگری‌ که‌ برادران‌ اهل‌ تشیع‌ مطرح‌ می‌کنند اینکه‌ فاطمه‌ لبرای‌ بازگرداندن‌ فدک‌ نزد ابوبکر س رفت‌ و با او به‌ گفتگو پرداخت‌ و به‌ ابوبکر گفت‌:

«رسول‌ خدا ج فدک‌ را در زمان‌ حیاتش‌ به‌ من‌ عطا نموده‌، پس‌ آن‌ را به‌ من‌ بازگردان». علی‌ س نیز بر راستی‌ گفتار فاطمه‌لشهادت‌ داد ولی‌ ابوبکر نپذیرفت‌ و شاهدی‌ دیگر خواست. «اُم‌ ایمن» خدمتکار پیامبر ج نیز به‌ شهادت‌ برخاست‌ ولی‌ خلیفه‌ پاسخ‌ داد که‌:

«ای دختر پیامبر ج ! شهادت‌ جز با دو مرد و یا یک‌ مرد و دو زن‌ روا نیست» و بدین‌ شکل‌ ادعای‌ فاطمه‌ را رد کرد [۱۲۲]. فاطمه‌ از شدّت‌ ناراحتی‌ ترک‌ صحبت‌ با ابوبکر را نمود در حالی‌ که‌ پیامبر ج فرموده‌ بود:

«فاطمة بضعة مني فمن‌ أغضبها أغضبني»فاطمه‌ پاره‌ی تن‌ من‌ است‌، هر کس‌ او را به‌ خشم‌ آورد مرا خشمگین‌ کرده‌ است‌.

* جواب‌: ادعای‌ فاطمه‌ی‌ زهرالدر مورد هبه‌ی‌ فدک‌ و شهادت‌ حضرت‌ علی‌ س و ام‌ ایمن‌ یا حسنین‌، علی‌ اختلاف‌ الرویات‌ در کتب‌ اهل‌ سنت‌ اصلاً موجود نیست‌، اینها فقط‌ در منابع‌ اهل‌ تشیع‌ یافت‌ می‌شود. با این‌ حال‌ اهل‌ سنت‌ را به‌ جواب‌ دادن‌ ملزم‌ نمودن‌، کمال‌ سفاهت‌ است‌، بلکه‌ در کتب‌ اهل‌ سنت‌ خلاف‌ آن‌ موجود است‌.

در مشکاة المصابیح‌ از روایت‌ ابوداود از مغیره‌ آورده‌ که‌ چون‌ عمربن‌ عبدالعزیز پسر عبدالعزیز بن‌ مروان‌، به‌ خلافت‌ رسید، آل‌ مروان‌ را جمع‌ نمود و گفت‌: «... فاطمه‌ فدک‌ را از پیامبر ج درخواست‌ کرد، اما پیامبر نپذیرفت‌...» (این‌ حدیث‌ به‌ طور کامل‌ پیش‌تر ذکر شده‌ است‌).

پس‌ چون‌ هبه‌ای‌ صورت‌ نگرفته‌، صدور دعوی‌ و وقوع‌ شهادت‌ از این‌ اشخاص‌ که‌ نزد شیعه «معصوم»اند، امکان‌ و گنجایش‌ ندارد.

جواب‌ دیگر: آمدیم‌ و طبق‌ گفته‌ی‌ اهل‌ تشیع‌ این‌ حدیث‌ صحیح‌ باشد و فاطمه‌ ادعا کرده‌... اما این‌ مسئله‌ را که‌ همه‌ی‌ شیعه‌ و سنی‌ می‌دانند که «موهوب» تحت‌ ملکیت «موهوب‌له» در نمی‌آید تا زمانی‌ که‌ آن‌ را قبض‌ نکرده‌ باشد.

فدک‌ بالاجماع‌ در حیات‌ پیامبر ج در تصرّف‌ فاطمه‌ی‌ زهرا ـلنبوده‌ است‌، بلکه‌ در تصرف‌ خود پیامبر ج بود که‌ تصرّف‌ مالکانه‌ می‌کرد. پس‌ ابوبکر س فاطمهل‌ را در ادعای‌ هبه‌ رد ننمود، بلکه‌ تصدیق‌ کرد، اما مسئله‌ی‌ فقهی‌ را بیان‌ کرد که‌ هبه‌ تا زمانی‌ قبض‌ نگردد در ملکیت «موهوب‌له» در نمی‌آید و در این‌ صورت‌ نیازی‌ به‌ گواه‌ و شاهد طلبیدن‌ نبود.

و اگر چنانچه‌ حضرت‌ علی‌ س و أم‌ ایمن‌ از طریق‌ اخبار محض‌ این‌ هبه‌ را اظهار کرده‌ باشند، این‌ را ردّ شهادت‌ گفتن‌، جهل‌ بزرگی‌ است‌. در اینجا حکم‌ نکردن‌ به‌ شهادت‌ یک‌ مرد و یک‌ زن‌ به‌ معنای‌ ردّ شهادت‌ آنها نیست‌. ردَّ شهادت‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ شاهد تهمت‌ دروغ‌ بزنند و او را دروغگو تصور کنند، تصدیق‌ شاهد چیز دیگر است‌ و موافق‌ شهادت‌ حکم‌ دادن‌، چیز دیگر. اگر کسی‌ بین‌ این‌ دو مسئله‌ فرق‌ نیندازد و عدم‌ حکم‌ را تکذیب‌ شاهد یا مدعی‌ پندارد، او جاهل‌ کامل‌ است‌ و جای‌ بحث‌ کردن‌ با او باقی‌ نمی‌ماند. دو شاهد طلبیدن‌ و یا شهادت‌ یک‌ مرد و دو زن‌ را قبول‌ کردن‌ دستور صریح‌ قرآن‌ است‌. ابوبکر س اگر حکمی‌ صادر نکرده‌، به‌ قرآن‌ عمل‌ نموده‌ است‌. شما باید از قرآن‌ اشکال‌ بگیرید [۱۲۳].

و اما آنچه‌ در مورد عصبانی‌ شدن‌ فاطمهل‌ می‌گویند و آوردن‌ حدیث‌ پیامبر ج که‌ «من‌ أغضبها أغضبني».

باید این‌ را دانست «اغضاب» آن‌ است‌ که‌ شخصی‌ با قول‌ و یا با فعل‌ قصد به‌ خشم‌ آوردن‌ دیگری‌ را داشته‌ باشد. پر واضح‌ است‌ که‌ ابوبکر صدیق‌ س هرگز قصد اذیت‌ فاطمه‌لرا نداشت‌ و بارها خطاب‌ به‌ فاطمهل‌ می‌گفت‌:

«والله یا بنت‌ رسول‌ الله ج ! إن‌ قرابة رسول‌ الله ج أحب‌ إلی أن‌ أصل‌ من‌ قرابتی» [۱۲۴]: به‌ خدا سوگند ای دختر پیامبر ج ! قرابت‌ و خویشاوندی پیامبر ج بسیار محبوب‌تر است‌ که‌ آن‌ را برقرار کنم‌ و نگه‌ دارم‌ تا قرابت‌ و خویشاوندی خودم‌.

پس‌ وقتی‌ از جانب‌ او اغضابی‌ صورت‌ نگرفته‌، چه‌ جای‌ وعید دادن‌ به‌ او! حضرت‌ زهرالبارها بنابر طبع‌ بشری‌ عصبانی‌ شده‌ است‌، اما چون‌ وعید برای «اغضاب» است‌ نه «غضب»، پس‌ ابوبکر س مورد ملامت‌ قرار نمی‌گیرد، اگر حدیث‌ با این‌ الفاظ‌ می‌بود که «من‌ غضبت‌ عليه‌ غضبت‌ عليه». آری‌! بر ابوبکر س خوف‌ وعید وجود داشت‌ و نه‌ تنها ابوبکر بر علی‌ مرتضی‌ س چرا که‌ بارها در مسایل‌ خانوادگی‌ حضرت‌ زهرالاز او عصبانی‌ شده‌ است‌. پس‌ این‌ حدیث‌ را به‌ ابوبکر ربط‌ دادن‌ و او را ترساندن‌ از آزار پیامبر ج صحیح‌ نمی‌باشد.

اگر هم‌ واقعاً فاطمه‌لبه‌ خاطر این‌ مسئله‌ از ابوبکر س رنجیده‌ خاطر باشد، اما بعد از آن‌ ابوبکر صدیق‌ س برای‌ اطمینان‌ قلبی‌ نزد او رفت‌ و رضایت‌ ایشان‌ را به‌ دست‌ آورد. این‌ مسئله‌ در کتاب‌های‌ اهل‌ سنت‌ و شیعه‌ موجود است‌.

شیخ‌ دهلوی‌ در شرح‌ مشکاة می‌گوید:

«ابوبکر صدیق‌ س بعد از این‌ قضیه‌ به‌ خانه‌ فاطمه‌ی زهرالرفت‌ و در گرمای آفتاب‌ بر در خانه‌ ایستاد و عذرخواهی کرد و حضرت‌ زهرا از او راضی شد».

در ریاض‌ النضرة نیز این‌ قضیه‌ با تفصیل‌ آمده‌ است‌. در فصل‌ الخطاب‌ به‌ روایت‌ بیهقی‌ از شعبی‌ نیز همین‌ قصه‌ مروی‌ است‌. ابن‌ السمان‌ در کتاب «المؤفقه» از اوزاعی‌ روایت‌ کرده‌ که‌: «ابوبکر در روز گرم‌ زیر آفتاب‌ سوزان‌ بر در خانه‌ی فاطمه‌ آمد و گفت‌: از اینجا نمیروم‌ تا از من‌ راضی گردد دختر رسول‌ الله ج . حضرت‌ علی س نزد فاطمهل‌ رفت‌ و او را سوگند داد که‌ از ابوبکر س ناراحت‌ نباش‌! پس‌ فاطمه‌لنیز خشنود شده‌ و اعلام‌ رضایت‌ نمود».

و اما در کتب‌ اهل‌ تشیع‌ نیز این‌ روایات‌ دیده‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ نمونه‌ یک‌ روایت‌ را از آنان‌ می‌آوریم‌: در محجاج‌ السالکین‌ روایت‌ شده‌:

«هنگامی‌ که‌ ابوبکر دریافت‌ فاطمه‌ از او ناراحت‌ شده‌ و او را ترک‌ کرده‌ است‌، و دیگر در مورد فدک‌ سخن‌ نمی‌گوید، این‌ امر بر ابوبکر سنگین‌ آمد و برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ رضایت‌ فاطمه‌ تلاش‌ کرد، از این‌ رو نزد فاطمه‌ آمده‌ و گفت‌: «شما در ادعایت‌ راست‌ گفتی، ای دختر پیامبر! ج اما من‌ پیامبر ج را دیدم‌ که‌ پس‌ از آنکه‌ سهمی را به‌ شماها می‌داد، بقیه‌ را بین‌ فقرا و مستمندان‌ تقسیم‌ می‌نمود».

فاطمه‌ گفت‌: «پس‌ تو نیز همان‌ کاری را انجام‌ بده‌ که‌ پدرم‌ می‌کرد».

ابوبکر گفت‌: خداوند می‌داند که‌ همان‌ کار را انجام‌ می‌دهم‌.

پس‌ فاطمه‌ گفت‌: پروردگارا تو شاهد باش‌ که‌ به‌ این‌ راضی شدم‌.

و ابوبکر س سهمشان‌ را می‌داد و بقیه‌ را بین‌ فقرا و مساکین‌ و ابن‌سبیل‌ تقسیم‌ می‌نمود [۱۲۵].

نکته‌ی‌ جالب‌ از این‌ روایت‌ اینکه‌ در اینجا صریحاً ثابت‌ شد که‌ ابوبکر س دعوای‌ زهرالرا تصدیق‌ نموده‌ است‌. پس‌ دیگر چه‌ نیازی‌ به‌ شهادت‌ علی‌ و ام‌ ایمن‌؟!

[۱۲۲] زندگانی‌ فاطمه‌ زهرا، نصیرپور: ص‌ ۸۳. [۱۲۳] تحفه‌: ج‌۲، ص‌ ۵۶۳-۵۶۲. [۱۲۴] أشعة اللمعات‌: ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۹. [۱۲۵] تحفه‌: ج‌ ۲، ص‌ ۵۶۵ به‌ نقل‌ از محجاح‌ السالکین‌.