اسامی حضرت فاطمهل
نام نیکو بر فرزند گذاشتن، نشانی از ادب و فرهنگ والدین است، این اولین نیکی پدر و مادر به فرزند میباشد. در عوض اسامی مستهجن و قبیح عاملی مهم در شکست روحی و خلاء شخصیت فرزند است، زیرا همواره انسان را به نامش میخوانند و اگر نامش سبک و مستهجن باشد صاحب نام را سبک میشمارند.
پیامبر گرامی ج فرمود: «نامهایتان را نیکو برگزینید، زیرا روز قیامت با همین نامها خوانده میشوید». روش رسول خدا ج نیز بر این بود که اسامی قبیح و به دور از فرهنگ اسلامی مردان و شهرها را تغییر میداد. او خود بهترین نامها را داشت، فرزندان و نوههایش بهترین نامها را داشتند [۷۲].
حضرت فاطمهلبه نامها و صفاتی دیگر شهرت داشت که همهی آن نامها و القاب دلیل بر صفات پسندیده و مقام عالی او دارد که جهت اطلاع و استفاده به آنها اشاره میکنیم:
۱- فاطمه: فاطمه از مصدر «فَطْم» است. و فطم در لغت عرب به معنای قطع کردن، بریدن و جدا شدن آمده است. و فاطمه یعنی جدا شده از هر بدی.
۲- زهرا: هنگامی که در محراب عبادت میایستاد، چهرهاش همانند خورشید میدرخشید. امام صادق:فرموده است: هنگامی که در محراب عبادت میایستاد نورش برای فرشتگان آسمان میدرخشید آنگونه که نور ستارگان بر اهل زمین میدرخشید» [۷۳].
زهراء مؤنث ازهر به معنای روشن و درخشان است [۷۴].
۳- بتول: به واسطه فضل و دانش، ایمان و شرافتش از سایر زنان زمانه جدا شده بود [۷۵]. چون خداوند او را در زیبایی و برتری و بزرگواری غیر از زنان دیگر قرار داده و مانند او در زهد و تقوی وجود نداشت.
۴- صدیقه: بسیار راستگو، آنکه گفتار و رفتارش یکسان و همیشه نیکوکار.
۵- مُبارکه: صاحب و دارای خیر و برکت.
۶- طاهره: با عفت و پاکدامن و پاکیزه از هر نوع زشتی و پلیدی.
۷- زکیه: پاک و تزکیه شده است.
۸- راضیه: خشنود و راضی از آنچه پروردگار در دنیا و آخرت به او بخشیده است.
۹- مرضیه: کسی که مورد خوشنودی و رضای پروردگار بود.
۱۰- أم النبی: مادر پیامبر ج به خاطر دلسوزیها و حمایتهایش از پدرش.
۱۱- اُم أبیها: مادر پدرش! فاطمهل پس از رحلت مادرش برای پدر خویش چون مادری مهربان و دلسوز بود.
۱۲- اُم حَسَنین: مادر حسن و حسین [۷۶].
[۷۲] زندگانی فاطمهی زهراء، نصیرپور: ص ۱۳۲. [۷۳] زندگانی فاطمه زهراء، نصیرپور: ص ۱۳۲. [۷۴] سیدتنا فاطمة الزهراء، عقیلزاده: ص ۵۱. [۷۵] نهایه ابن الاثیر: ج ۱، ص ۷۱. لسان العرب: ج ۱۱ ص ۴۳. [۷۶] زندگانی فاطمهی زهراء، نصیرپور: ص ۱۳۴-۱۳۲، و سیدتنا فاطمة الزهراء، عقیلزاده: ص ۵۴-۵۰.