فاطمه زهرا از خود دفاع می کند

فهرست کتاب

فاطمهلو هجرت‌ به‌ مدینه‌

فاطمهلو هجرت‌ به‌ مدینه‌

پیامبر ج به‌ منطقه‌ی‌ قُبا در ۶ کیلومتری‌ مدینه‌ رسیده‌ بود، فاطمه‌لمنتظر رسیدن‌ پیکی‌ از سوی‌ پدر و باخبر شدن‌ از وضعیت‌ آن‌ عزیز و مهربانش‌. ساعت‌ها و روزها به‌ سختی‌ و به‌ درازی‌ ظلم‌ ظالمان‌ سپری‌ می‌شد، تا اینکه‌ پس‌ از سه‌ روز فرمان‌ رسید که‌ فاطمه‌ و اُم‌کلثوم‌ به‌ سوی‌ پیامبر ج بشتابند، چه‌ لحظه‌ی‌ زیبایی‌ است‌، برای‌ فاطمه‌ای‌ که‌ مدتی‌ است‌ پدر عزیزش‌ را ندیده‌ است‌، از فرط‌ خوشحالی‌ می‌خواست‌ گریه‌ کند.

حضرت‌ علی‌ ج طبق‌ دستور پیامبر ج امانت‌های‌ مردم‌ را به‌ صاحبانش‌ برگرداند، و پس‌ از سه‌ روز، فاطمه‌ی‌ زهرا، اُم‌ کلثوم‌ و مادرش‌ فاطمه‌ بنت‌ أسد را سوار بر شتر کرده‌ و به‌ سوی‌ مدینه‌ تاختند [۱۹].

فاطمه‌ی‌ زهرالاز مکه‌ی‌ محبوب‌ و زادگاهش‌ که‌ دوران‌ کودکی‌ و نوجوانی‌ را در آنجا سپری‌ نموده‌ بود، خداحافظی‌ کرد و با عشق‌ به‌ پدرش‌ و لحظه‌شماری‌ برای‌ پیوستن‌ به‌ او و دیدارش‌، هر چیز مورد علاقه‌اش‌ را پشت‌ سر می‌انداخت‌.

پس‌ از طی‌ مسیر ۵۰۰ کیلومتری‌ مکه‌ـ مدینه‌، فاطمه‌ و خواهرش‌، رُخسار نورانی‌ پدر عزیزشان‌ را مشاهده‌ کرده‌ و بر سر و صورتش‌ بوسه‌ زدند؛ پدر عزیزی‌ که‌ به‌ خاطر ظلم‌ ظالمان‌ و شرک‌ مشرکان‌، زادگاهش‌ را به‌ جای‌ گذاشته‌ و پس‌ از تحمل‌ سختی‌های‌ فراوان‌ به‌ مدینه‌ آمده‌ بود.

چه‌ لحظات‌ زیبایی‌ که‌ پیامبر ج این‌ عزیزان‌ را در آغوش‌ گرفته‌ و به‌ جای‌ مادرشان‌ نیز به‌ آنان‌ محبّت‌ می‌کند. به‌ همین‌ علت‌ رنج‌ سفر پانصد کیلومتری‌ را در زیر آفتاب‌ سوزان‌ عربستان‌، به‌ فراموشی‌ سپردند.

آری‌! آغوش‌ پدر! آن‌ هم‌ کدام‌ پدر! بوسه‌ بر سیمای‌ بابا! آن‌ هم‌ کدام‌ بابا! دست‌ گذاشتن‌ در دستان‌ محبوب‌! آن‌ هم‌ کدام‌ محبوب‌! محمد رسول‌الله ج سرور کائنات‌ آنکه‌ یک‌ نگاهش‌ درمان‌ تمام‌ دردهای‌ جسمی‌ و روحی‌ است‌، آنکه‌ نیم‌نگاهش‌ غبار قلب‌ و درون‌ را می‌زداید، آنکه‌ نَفَس‌ گرمش‌ روح‌افزاست‌، آری‌! ملاقات‌ و دست‌ گذاشتن‌ در دستان‌ چنین‌ عزیزی‌ و آرمیدن‌ در آغوش‌ چنین‌ پدر مهربانی‌، هر نوع‌ خستگی‌ را از تن‌ به‌ در می‌کند، همان‌ طور که‌ فاطمه‌ی‌ زهرا را آرام‌ کرد.

[۱۹] تاریخ‌ یعقوبی: ج‌۲، ص‌ ۴۱.