فاطمهل و حرکت به سوی مسئولیتهای بزرگ
هر چند مرگ مادر برای فاطمهی نوجوان بسیار سخت و تلخ بود، اما او در منزلی تربیت یافته بود که به خاطر مسایلی از این، دست از حرکت به سوی آیندهای پر از مسئولیت و همچنین از ادامهی حرکت دعوت و ابلاغ دین اسلام به تمامی جامعه دست نکشد، بلکه این سختیها و تلخیها را پلههای صعود و ترقی به قلههای موفقیت تلقی نماید.
فاطمهلبا خود عهد کرد که تا آخرین لحظهی حیات از پدرش محافظت و پشتیبانی نماید، و به جای مادرش، درد و رنجهای پدر را که از سوی قریشیان بر جسم و روح نازنینش وارد میشد، آلام بخشد، هر چند فاطمهل از نظر جسمی کوچک و لاغر بود، اما از نظر ایمان و یقین، بزرگ از نظر تقوی، قوی و در یاری رساندن و کمک پدرش بسیار صادق بود. او در این برهه از زمان به طور بسیار شگفتانگیزی تغییر کرد و با وجود اینکه نوجوانی بیش نبود، اما به پناهگاه معنوی و تکیهگاه روحی -بعد از خداوند- برای پدرش تبدیل شده بود، درست همانند مادرش خدیجهل. به همین علّت، فاطمه را «اُم أبیها» لقب دادند، یعنی مادر پدرش به سبب آن دلسوزیها و حمایتهای فراوانش که حاضر بود جانش را نیز فدا کند.
روزی مردی از مشرکان قریش بر سر رسول الله ج خاک ریخت، آن حضرت ج با سر و لباس خاک آلود وارد خانه شد، دخترش فاطمهی زهرالبه طرف پدر دوید و در حالی که خاکها را از سر و صورت و لباس پدر پاک میکرد، گفت: خیلی میترسم! این مشرکان شما را به قتل میرسانند!
پیامبر ج جواب داد: دختر عزیزم! گریه نکن که خداوند پشتیبان پدر توست و او را محافظت میکند [۱۴].
[۱۴] نساء حول الرسول، محمد برهان: ص ۱۸۰. سیره ابنهشام: ج۲، ص ۵۸ و...