فاطمهی زهرا و نسل سادات
اگر خوانندگان محترم به یاد داشته باشند پیامبر ج در هنگام عقد و خواندن خطبه و نیز بعد از قبول آن توسط حضرت علی س و همچنین برای بار سوم در وقت خداحافظی از فاطمه در خانهی علی (یعنی سه مرتبه جداگانه) در مورد «نسل» فاطمه و علیل دعای خصوصی کردند: «جمعالله شملکما، وأسعد جدّکما، وبارک علیکما، وأخرج منکما کثیراً طیباً»و قطعاً صحابهای که آن را شنیدهاند، آمین گفتهاند و براساس سخن حضرت انس س «فو الله قد أخرج الله منهما الکثیر الطیب»خداوند نسل پاک و کثیری را به این زوج عنایت فرمود و آن نسل، همین ساداتی هستند که امروزه در جای جای این کرهی خاکی پراکنده شدهاند و هر کدام به شکلی به حضرت حسن و حسینب منتسب میشوند و از طریق آنان نیز به رسولاکرم ج وصل خواهند شد. اما متأسفانه بعضی از علما و روشنفکران امروزی، این پیوند مبارک را قبول نداشته و آن را با پیامبر ج بیارتباط میدانند، به همین علّت در اینجا رشتهی سخن را به خطیب سابق بندرعباس، مرحوم سید عبدالرحیم خطیب:میسپاریم که در این باب توضیحات خوبی را در کتاب ارزشمند «صهرین» نگاشته است:
فضیلت دومی که خداوندأبه حضرت علی س عنایت فرموده این است که او را در کودکی در خانه پیامبر ج یعنی خانهایی که براساس مشیت ازلی خدا بیتالنبوت و خانه خاتمالنبیین بود، سکونت داد و او را تحت عنایت خدیجه همسر رسولالله ج و مستقیماً زیر نظر خود رسولالله ج قرار داد تا سهم وافری از اخلاق و سجایا و کرامت انسانی در این خانهی مبارک کسب نماید تا منشأ وجود و تسلسل ذریه رسولالله ج بشود.
آری! ذریه و نسل رسولالله ج یعنی سادات و سیدات حسنی و حسینی همه از حسن و حسین پسران طیب سیدتنا فاطمة بنت رسولالله ج هستند و این دو نفر سلاله طاهره علی بن ابیطالب میباشند. پس اصل و منشأ ذریه رسول الله ج ، علی بن ابیطالب همسر فاطمه است.
پس درباره چنین شخصی که رسولالله ج حُب و بغض او را محک و علامت ایمان و نفاق مردم قرار داده و به وسیله حُب و بغض او مؤمن و منافق از هم جدا و شناخته میشوند، چه صفتی بهتر از این میشود یافت؟
در شأن شریف کسی که خدا -جل وعلا- ذریه و نسل بهترین مخلوق خدا سیدنا محمد بن عبدالله خاتم الانبیاء را از پشت او به وجود آورد و تسلسل داد و حفظ کرد، چه وصفی برتر از این کرامت میتوان گفت؟
خیلی عجیب است که علامه شیخ محمد مردوخ عالم کردستان [۵۴]در صفحه ۳۳ رساله خود به نام «حل الاختلاف» درباره سادات مینویسد:
«به اضافه خود را سید و اولاد رسول هم میگویند، در صورتی که ملاک نسب نطفه است نه رحم؛ یعنی ممیز نژاد تخم است نه مزرعه».
سپس اضافه کرده میگوید:
«بدیهی است که فرزند پسر منتسب به جد است و فرزندان دختر منتسب به غیر، پیغمبر که بدون پسر رحلت فرمود، این همه اولاد از کجا پیدا شدهاند؟ اینها در صورت صحت انتساب باید خود را از نسل علی بخوانند نه از اولاد رسول».
مقصود شیخ محمد مردوخ از این تقریر ناصواب این است که نه تنها سلاله و اولاد حسن و حسینب که از شکم فاطمه لهستند ذریه رسولالله ج محسوب نمیشوند، بلکه خود حَسَنَین هم ذریه رسولالله ج نیستند؛ زیرا پسر و اولاد پسر ذریهی انسان هستند نه فرزندان دخترش، و چون حَسَنَین پسران فاطمه دختر رسولالله ج هستند، ذریهی آنحضرت ج محسوب نمیشوند. پس اولاد حَسَنَین به طریق اولی ذریه و نسل آنحضرت نخواهند بود، بنابراین حَسَنَین و اولاد آنها ذریهی علی بن ابیطالباند نه ذریه رسول الله! این است آنچه شیخ میگوید.
ما هرگز انتظار نداشتیم که شخص عالمی مانند شیخ محمّد مردوخ که در وسعت علمش شک نداریم پا روی حق واضحی بگذارد و حقیقتی را انکار نماید که در طول تاریخ اسلام مورد اتفاق جمهور علمای محقّق اسلام و مورد قبول عموم مسلمین بوده و میباشد. قرآن مجید هم طبق آیهی ۸۴ و ۸۵ سوره انعام بر خلاف رأی او و مؤید نظر جمهور علما بوده اولاد دختر را ذریهی انسان میداند که میفرماید:
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ كُلًّا هَدَيۡنَاۚ وَنُوحًا هَدَيۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَمِن ذُرِّيَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٤ وَزَكَرِيَّا وَيَحۡيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلۡيَاسَۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٥﴾[الأنعام: ۸۴-۸۵].
و از ذریهی ابراهیماند، داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون - چون قبل از این آیه نام نوح و ابراهیم -علیهما السلام- هر دو ذکر شده احتمال دارد که ضمیر «ومن ذریته» راجع به نوح ÷ باشد یا ابراهیم ÷ و هر دو صحیح است، زیرا این انبیای بزرگ که در این آیه ذکر شدهاند هم ذریه ابراهیم ÷میباشند و هم ذریه نوح ÷زیرا جدَّ اول آنها نوح ÷و جد بعدی آنها ابراهیم ÷ میباشد که ملقب به ابوالانبیاء (پدر انبیاء) میباشد.
«و ما این چنین پاداش میدهیم به نیکوکاران و نیز از ذریهی ابراهیم میباشد زکریا، یحیی، عیسی و الیاس و همهی اینها از صلحا و رستگارانند».
چنان که ملاحظه میشود قرآن کریم، این کتاب وحی الهی حضرت عیسی ÷ را صریحاً در زمرّهی ذریهی ابراهیم ÷ شمرده است و حال آنکه نسب آنحضرت از طرف مادرش مریم -علیها السلام- به ابراهیم ÷میرسد نه از پدر، زیرا عیسی ÷پدر ندارد.
در صفحهی ۳۲ جزء دوم مختصر تفسیر ابنکثیر نیز این مطلب تأیید شده که مینویسد:
«وفی ذکر «عیسى»، علیه السلام، فی ذریة «إبراهیم» أو «نوح»، على القول الآخر دلالة على دخول ولد البنات فی ذریة الرجال؛ لأن «عیسى»، علیه السلام، إنما ینسب إلى «إبراهیم»، علیه السلام، بأمه «مریم» علیها السلام، فإنه لا أب له».
در اینکه قرآن حضرت عیسی را (در آیه فوق) در جمع ذریه ابراهیم ذکر کرده است دلیل بر این است که اولاد دختران انسان داخل در ذریه انسان میشوند، زیرا عیسی ÷از طرف مادرش مریم -علیها السلام- به ابراهیم ÷میرسد چه او پدر ندارد.
سید محمد رشید رضا در صفحهی ۵۸۹ جزء هفتم تفسیرالمنار، ج۷، ص ۵۸۹ به ذکر این مطلب پرداخته در پیرامون این آیه میگوید:
«وقد استدل بعضهم بذکر عیسى فی ذریة إبراهیم أو نوح على أن لفظ الذریة یشمل أولاد البنات».
یعنی: بعضی از علمای تفسیر از اینکه عیسی (در آیهی مذکوره) در عدد ذریهی ابراهیم یا نوح ذکر شده است استدلال کردهاند که لفظ ذریه شامل اولاد دختران هم میشود.
امام فخرالدین رازی نیز در تفسیر خود به این آیه استدلال کرده میگوید:
«این آیه دلیل بر این است که حسن و حسین از ذریه رسول الله ج میباشند».
سید محمد رشید رضا در همان صفحه و از همان جلد تفسیر المنار میگوید:
«وحدیث عمر فی کتاب معرفة الأنساب لأبینعیم مرفوعاً: «وکل ولد آدم فإن عصبتهم لأبیهم، خلا ولد فاطمة، فإنی أنا أبوهم».
ابونعیم در کتابش به نام معرفة الأنساب از روایت عمر بن الخطاب س نقل میکند که رسول الله ج فرمود:
«همه فرزندان آدم نسبشان از طریق پدرشان ثابت میشود، جز فرزندان فاطمه که من پدرشان هستم».
در صفحهی ۷۱ جزء نهم صحیح بخاری به روایت صحیح آمده است که رسول الله ج دربارهی حسن بن علیب فرمود:
«ابني هذا سيّد [۵۵] ولعل الله أن يصلح به بين فئتين من المسلمين».
رسول الله (اشاره به حسن کرده) فرمود: این پسرم سرور بزرگی است و امید است که خدا به وسیلهی او، بین دو گروه از مسلمین صلح و آشتی دهد».
و چنین هم شد، زیرا در اثر صلحی که سیدنا حسن بن علی با معاویه کرد مسلمین دست از جنگ و خونریزی در بین خود کشیدند و شمشیرها را در نیام بردند و آسوده شدند.
چنان که ملاحظه میشود، رسولالله ج حسن را در این حدیث با توصیف به وصف «سید» و به عنوان پسر به خودش نسبت میدهد و چه دلیلی بهتر و قویتر از اینکه خود حضرت رسول او را که پسر دخترش فاطمهلمیباشد، صریحاً پسر خود بداند.
پس با توجه به مدلول آیهی قرآن کریم که ذکر کردیم و با تصریح حدیث نبوی که نقل کردیم، مسلَّم است که حَسَنَین ذریه و نسل رسولالله ج میباشند و همچنین سادات و سیدات حسنی و حسینی هم تبعاً اولاد رسولالله ج محسوب میشوند.
در خاتمهی این بحث باید بگویم که علاّمه شیخ محمد مردوخ به خوبی متوجهی آیهی مورد استدلال علما بوده، ولی او آن را دلیل بر این امر نمیداند و در صفحهی ۳۵ رسالهی حل اختلاف خود میگوید:
«قیاس حَسَنَین بر عیسی هم که به وسیلهی مادر به نوح انتساب دارد، قیاس مع الفارق است؛ زیرا عیسی پدر ندارد تا به وسیلهی او انتساب پیدا کند؛ اما حَسَنَین دارای پدرند و مجوّزی برای عدول از قانون انتساب وجود ندارد».
خلاصه کلام شیخ این است که چون حَسَنَین پدر دارند، نمیشود نسب آنها قیاس بر نسب عیسی ÷ گرفت، تا آنها را از ناحیهی مادرشان فاطمهل به رسولالله ج نسبت داد، ولی عیسی ÷چون پدر ندارد، از ناحیهی مادرش مریم منتسب به نوح شده است.
یعنی: اگر فرضاً عیسی ÷پدری داشت که از ذریهی نوح یا ابراهیم -علیهما السلام- نبود، با آنکه نسب مریم -علیها السلام- به آنها میرسد (نعوذبالله) خدا او را از ذریهی آنها نمیدانست و او را از زمرّهی صلحا و رستگاران محسوب نمیفرمود! نعوذ بالله من هفوة اللسان وهجوة القلم، چه خطای عظیمی از چه عالم بزرگی [۵۶].
[۵۴] مشهور به آیتالله مردوخ. [۵۵] کلمهی سید که به اصطلاح علمای نحو و در اصطلاح علم بدیع نکره ذکر شده تنکیر تعظیم میباشد. یعنی حسن سید و سرور بزرگی است. [۵۶] صهرین: ص ۱۶۰-۱۵۵.