چرا انبیاء از جنس بشر بودهاند؟
از آنجا که هدف از برانگیختن و بعثت انبیای کرام‡این بوده که بعنوان سفیر و رابط بین خدا و بندگانش کار کنند و اوامر و نواهی خدا را به آنها ابلاغ نمایند و مردم را به سوی چیزی ارشاد کنند که خداوند دوست دارد و از چیزی باز دارند که او را به خشم وا میدارد، و برای اینکه در میان بشریت به عنوان الگوی رفتار و اخلاق و عملکرد مطرح باشند.
و از آنجا که لازمه سفیر این است که بتوان با او نشست و برخاست و گفتگو داشت... خداوند پیغمبران را از جنس بشر برانگیخته تا اوامر خدا را به بندگان ابلاغ و آنها را به سعادت دنیا و آخرت راهنمایی کنند.
اگر پیغمبران از جنس «ملائک» میبودند دسترسی به آنها امکان نداشت و انسانها نمیتوانستند وحی را از ایشان دریافت و در کنار آنان گرد آیند آنگاه انسانها برای عدم اتباع از رسولان بهانه و حجت در اختیار میداشتند و آن اینکه میگفتند: کسانی را که خداوند به سوی ما روانه کرده و ما را ملزم به اطاعت از ایشان نموده از جنس ما نیستند بلکه ملائکه هستند و سرشت و طبیعت ما با ایشان همسویی و سازگاری ندارد. چرا که آنها از حیث خلقت از ما بهتر و از نظر عمل نیز از ما نیکوترند و مقام برتری از ما دارند چون ملائکه اطهار چنانکه خداوند از ایشان فرموده: ﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾[التحریم: ۶]. [۵۳]و دائماً بلا انقطاع در عبادت هستند: ﴿يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠﴾[الأنبیاء: ۲۰]. [۵۴]علاوه بر این ملائکه اهل خوردن و آشامیدن، شهوت و گرایش به عصیان، خواب و استراحت نمیباشند بندگان مطیع و محترم خداوند هستند. از سوی دیگر، اگر فرستاده مبعوث به سوی خلق «ملائکه» میبود امکان اجتماع با او دریافت از او نبود چون اگر در شکل ملکی جلوه میکردند مردم از ترس و خوف آنان پا به فرار مینهادند چون همچو شکل و صورتی را هرگز ندیده با آن آشنا نمیباشند.
در روایت است که رسول خداصدر یکی از روزها به هنگام بازگشت از غار حرا صدایی شنید به جلو خود نظر افکند جبرئیل امین را مشاهده کرد که بر یک کرسی نشسته و فضای میان زمین و آسمان را پر کرده، از ترس و هراس لرزه بر اندامش مستولی شد و شروع به داد و فزع کرد. به خانهاش برگشت در حالی که میفرمود: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید.
چنانچه بار دیگر او را طوری بدید که بالهایش را گسترانیده، میان فضای شرق و غرب زمین را پوشانیده بود و اگر بصورت انسان بر آنها جلوه میکرد در امرش مشکوک میگشتند و به این اشتباه در میافتادند که آیا واقعاً ملائکه است یا بشری همچون آنها؟
قرآن کریم در مقام رد بر مشرکین، آنگاه که خواستند رسول و فرستاده از جنس ملائکه باشد، نه از انسان، میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ مَلَكٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَكٗا لَّقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ ٨ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَكٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَيۡهِم مَّا يَلۡبِسُونَ ٩﴾[الأنعام: ۸- ۹]. [۵۵]
علامه قرطبی در تفسیر «الجامع لأحكام القرآن» گوید: قول خداوند ﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَكٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا﴾بدین معنی است که انسانها توان و استطاعت رؤیت ملائکه را در صورت و شکل حقیقی شان ندارند مگر اینکه از صورت خود خارج و به قالب اجسام متراکم درآیند.
زیرا هر جنسی با همجنس خود الفت دارد و از غیر خود متنفر میباشد پس اگر خداوند فرستاده مبعوث به سوی بشر را از جنس «ملائکه» قرار میداد از مقابله با او تنفر پیدا کرده و به او الفت نمیگرفتند و از نغمه و کلام او لرزه بر اندامشان مستولی میشد لذا نمیتوانستند با او سخن گویند و در موارد متعدد از او سؤال کنند، در نتیجه مصلحت مورد نظر از ارسال آنها تحقق پیدا نمیکرد و اگر آنها را از صورت ملائکه خارج و به صورت آنها در میآورد با او انس میگرفتند، اما در نبوت او به شک افتاده میگفتند: تو هم مثل ما انسانی و ملائکه نیستی و ما به تو ایمان نداریم... و به حالت اولیه خود برمیگشتند. چنانچه در رابطه با حضرت محمدصمیگفتند: او هم مانند ما انسان است و فرقی بین او و شما وجود ندارد. بدین گونه برای مردم ایجاد شک و شبهه میکردند، این بود که خداوند به ایشان باوراند که اگر ملائکهای در شکل و صورت انسان میفرستاد در امر او به شک میافتادند همچنانکه هم اکنون در رابطه با تو شک میکنند [۵۶].
خداوند متعال در آیه دیگری هدف از انسان بودن انبیاء را بیان میکند چون بایستی فرستاده از جنس کسانی که بر آنها فرستاده شدهاند باشد. لذا اگر ساکنان زمین ملائکه میبودند خداوند پیغمبر ملائکهای بر آنها ارسال میکرد چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤ قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا ٩٥﴾[الإسراء: ۹۴- ۹۵]. [۵۷]
[۵۳] نافرمانی نمیکند و همان چیزی از انجام میدهند که بدان مأمور شدهاند. [۵۴] و شب و روز سرگرم تسبیح و تقدیسند و خسته و سست نمیشوند. [۵۵] و گفتند: چرا فرشتهاى بر او فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهاى مىفرستادیم، کار یکسره مىشد. آن گاه مهلت نمىیابند. و اگر آن [فرستاده] را فرشتهاى قرار مىدادیم بىشک آن را [به شکل] انسانى در مىآوردیم. و قطعا آنچه را [هم اکنون] اشتباه مىکنند بر آنان مشتبه مىکردیم. [۵۶] تفسیر قرطبی ج ۲ صفحه ۳۹۴. [۵۷] تنها چیزی که مانع ایمان آوردن مردمان بعد از نزول هدایت برای ایشان شد، این است که میگویند: آیا خداوند انسان را بعنوان پیغمبر فرستاده است؟! بگو: اگر در زمین فرشتگانی مستعد و در آن راه میرفتند ما از آسمان فرشتهای را بعنوان پیغمبر به سویشان میفرستادیم.