نعمتهای خداوند بر سلیمان
خداوند سلیمان را به نعمتهای فراوان اکرام بخشید و او را به مزایایی که نشانهی عظمت و مجد به شمار میروند امتیاز داد و یکی از مظاهر پادشاهی و عظمت که به سلیمان ارزانی داده شده بود، این بود که از سیادت دنیوی و عزت اخروی برخوردار بود و اینک برخی از نعمتهای خدا بر سلیمان را برمیشماریم:
۱) خداوند او را وارث پادشاهی پدرش داود قرار داد. چنانکه نبوت را نیز به وی بخشید و هم پیغمبری بود هم پادشاه و از هر دو شرافت بهرهمند بود. خداوند میفرماید: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ﴾[النمل: ۱۶].
ابن کثیر گوید: هم نبوت و هم پادشاهی را به ارث گرفت. مقصود از وراثت این نیست که مال پدر را به طریق وراثت تصاحب کرد چون داود علاوه بر سلیمان پسران دیگری نیز داشت و در حدیث آمده است:
«نحن معاشر الأنبياء لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»یعنی ما گروه انبیاء ارثی از خود برجای نمیگذاریم و مالی که بعد از مرگ بعنوان ترکه از ما بر جا میماند صدقه است وهمهی مسلمانان در آن حق دارند.
حضرت رسول صادق و مصدق در این فرموده خبر داده است که مالی از انبیاء به ارث گرفته نمیشود و آنچه از ایشان بر جای میماند به عنوان صدقه به فقراء داده میشود [۶۹۲].
۲) خداوند زبان پرندگان و سایر حیوانات را به او یاد داده بود. آنچه را که سایر انسانها از آنها نمیفهمند او به خوبی درک میکرد و میفهمید و چه بسا با آنها به حرف زدن میپرداخت. چنانکه با هد هد و مورچه سخن میراند.
ابن عساکر روایت میکند که: روزی سلیمان بر گنجشکی گذر کرد که به دور گنجشکی میپرید و میچرخید رو به رفیقان خود گفت: آیا میدانید این گنجشک چه میگوید؟ گفتند: چه میگوید ای پیغمبر خدا؟ گفت: او را برای خود خواستگاری میکند و به او میگوید: اگر با من ازدواج کنی تو را در هر ساختمانی (اتاقی) از شام که اراده کنی اسکان خواهم داد. بعد فرمود: و خودتان میدانید که اتاقهای دمشق با سنگ بنا شدهاند و کسی در آنها سکونت ندارد و لیکن طبیعت خواستگار دروغگویی است.
خداوند میفرماید: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ ١٦﴾[النمل: ۱۶]. [۶۹۳]
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩﴾[النمل: ۱۸- ۱۹]. [۶۹۴]
۳) خداوند متعال علیرغم کم سن و سالی حکمت را به وی ارزانی داشته بود. در صفحات قبل بعضی از داستانها را که خداوند حکم او را تاکید کرد ذکر کردیم. ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ﴾[الأنبیاء: ۷۹]. [۶۹۵]و آنچه برای سلیمان پیش آمد راجع به داستان گرگی بر فرزند یکی از دو زن حملهور شد و او را ربود شرح آن قبلاً گذشت.
۴) خداوند باد را برای او مسخر کرده بود به فرمان او حرکت میکرد و او را به هر جا که دلش میخواست میبرد. سلیمان با استفاده از باد مسافتهای زیاد را در زمان ناچیز و محدود طی میکرد خداوند میفرماید: ﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهۡرٞ وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞ﴾[سبأ: ۱۲]. [۶۹۶]باد را برای سلیمان مسخر کردیم صبحگاهان تا موقع ظهر مسافت یک ماه میپیمود و بعد از ظهرها نیز مسافت یک ماه را.
یعنی از صبح تا ظهر مسیر یک ماه و از ظهر تا عصر مسیر کی ماه، در یک روز مسیر دو ماه راه میپیمود.
حسن بصری/میگوید: سلیمان صبح هنگام از دمشق حرکت میکرد در اصطخر نهار میکرد و از آنجا راهی کابل میشد. فاصلهی میان دمشق تا اصطخر یک ماه و میان اصطخر و کابل یک ماه راه بود.
ابن کثیر گوید: سلیمان گلیم یا قالیچهای داشت که ساختمان خیمه وسایل و اسبها و شترها و مردان و غیر اینها از حیوانات در آن قرار میگرفتند. چون قصد سفر مینمود باد آنرا حمل میکرد.
گویم: این امر اصلاً جای تعجب نیست و از قدرت خداوند بعید نمیباشد. چون انسان که هم اکنون بوسیلهی هواپیما دورترین مسافتها در مینوردد و در فاصله چند ساعت از کشوری به کشوری میرود. خداوند متعال باد را برای سلیمان رام و مسخر کرده بود و او را به این سو و آن سو میبرد و این یکی از معجزاتی است که به سلیمان اختصاص داشت.
شیخ عبدالوهاب نجار در کتاب قصص الأنبياء مسئلهی قالیچه را انکار کرده است. اما جایی برای این انکار وجود ندارد چون قدرت خداوند امور عجایب میسازد. ما به آنچه که قرآن اثبات کرده، باد او را تا مسافتهای بعید به این سو و آن سو میبرده ایمان داریم. اما اینکه او را چگونه حمل میکرد، قصر او را حمل میکرد یا سوار بر اسب حمل میکرد، یا نشسته روی گلیم، علم اینها را حوالهی خداوند مینماییم و به مفاد آیه ایمان و اطمینان داریم که ﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ ٨١﴾[الأنبیاء: ۸۱]. [۶۹۷]
ما هم مثل شیخ معجزات و عجایب را اقرار مینماییم اما از اسراف و تبذیر در چگونگی آنها خودداری میورزیم، شاید آنچه باعث انکار شیخ شده صورت عجیب و غریبی باشد که اهل داستان سرایی آن را آفریدهاند و بعضی از اهل تفسیر نیز در ذکر اوصاف قالیچه بر آن تکیه و اعتماد نمودهاند.
۵) خداوند متعال جن و شیاطین را برای سلیمان مسخر کرده بود، جهت استخراج جواهر و لؤلؤ در دریاها غواصی میکردند و کارهایی برای او انجام میدادند که انسانها از انجامش ناتوان بودند. مانند بنا نمودن کشکهای باشکوه و ساختمآنهای رفیع و منجلهای بزرگ و محکم و جامهایی که به حوض شباهت داشند. ﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهۡرٞ وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞۖ وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَيۡنَ ٱلۡقِطۡرِۖ وَمِنَ ٱلۡجِنِّ مَن يَعۡمَلُ بَيۡنَ يَدَيۡهِ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَمَن يَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ١٢ يَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٖ كَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِيَٰتٍۚ ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكۡرٗاۚ وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ ١٣﴾[سبأ: ۱۲- ۱۳]. [۶۹۸]
چنانکه خداوند شیاطین را برای او رام و مسخر فرموده بود که آنها را برای انجام اعمال سخت بکار میگرفت و بعضی از آنها را در زنجیر میکرد تا مردم از شر آنها خلاص و آسوده شوند.
﴿وَٱلشَّيَٰطِينَ كُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧ وَءَاخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨﴾[ص: ۳۷- ۳۸]. [۶۹۹]
این تسخیر برای هیچ یک از پیغمبران جز سلیمان وجود نداشته است و این نهایت عظمت و اقتدار و سلطنت است. هیچ یک از پیغمبران به مقام و موقعیتی که برای سلیمان فراهم شده بود دسترسی پیدا نکردهاند.
امام بخاری از رسول خداصنقل میکند که رسول خدا فرمود: «دیشب عفریتی از جن بر من وارد شد تا نماز مرا به ابطال بکشاند، خداوند مرا بر او غالب و متفوق نمود خواستم او را بر یکی از ستونهای مسجد ببندم تا همگی شما او را ببینید. بعد به یاد دعای برادرم سلیمان افتادم که از خداوند درخواست کرد: ﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥﴾[ص: ۳۵]. [۷۰۰]این بود که بعد از به ذلت کشاندن او را رها کردم.
۶) خداوند متعال مس مذاب را همچو چشمهی آب برای او جاری و روان کرد تا هر طور متمایل باشد از آن استفاده نماید. ﴿وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَيۡنَ ٱلۡقِطۡرِ﴾[سبأ: ۱۲]. [۷۰۱]این امر جزو امتیازات سلیمان بود، چنانکه آهن را برای پدرش داود نرم کرده بود. ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِيدَ ١٠﴾[سبأ: ۱۰]. آهن در دستان او چون خمیر بود آن را به هر قالبی که میخواسته در میآورد و بدون اینکه نیازی به گرم کردن و چکش داشته باشد. امام ابن عباس در تعریف «القطر» میفرماید: معدنی از مس در سرزمین یمن بود که خداوند آن را برای سلیمان به فوران در آورده بود تا هر طور که دلش بخواهد از آن استفاده بورزد و آن را به شکلهای مختلف در آورد و به اندازهی نیاز از آن بردارد. بعضی از علماء گویند: احتمال دارد این معدن مس در یک منطقه آتشفشان خیز واقع شده باشد.
۷) انسانها و جن و پرندگان جزو لشکریان او به شمار میآمدند و کار همهی آنها را به تناسب توان و شایستگی شان تنظیم کرده بود. اگر از شهر خارج میشد در یک قافلهی بزرگ او را همراهی میکردند و اطراف او را احاطه مینمودند. انسانها و جنها همگام با او به حرکت درمیآمدند و پرندگان بر سرِ او سایه میافکندند و او را از سرما مصون میداشتند و بر هر گروه از این لشکریان امیران و فرماندهانی قرار داشت و هنگامی که خارج میشد او را در یک قافلهی بزرگ شاهانه که هیچ چشمی نمونهی آن را ندیده بود او را همراهی میکردند.
قرآن کریم داستان او را بازگو میکند. آنگاه که با لشکریان از شهر خارج شد و گذرشان بر درهای افتاد که درهی مورچه نام داشت. مورچهای با رفیقان خود زبان به سخن گشود. سلیمان سخن و اعتراض او را شنید و خندهاش گرفت و زبان به شکرانهی خداوند گشود. از اینکه این نعمت را به وی ارزانی داشته است. ﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩﴾[النمل: ۱۷- ۱۹]. [۷۰۲]
ابن کثیر میگوید: «از این سیاق برمیآید که ایشان همراه لشکریانش سوار بر اسبان بر روی زمین در حرکت بودند. و آنچه برخی پنداشتهاند که در آن هنگام ایشان بر روی گلیم یا بساط در پرواز بودند نمیتواند درست باشد!
چرا که اگر ایشان در هوا میبودند هیچ گزندی از او مورچهها را تهدید نمیکرد. و در زیر پای اسبان نمیآمدند. گلیم سلیمانی یا بساط آن حضرت لشکر و اسبان و شتران و خیمهها و همهی بار و بنهی همراه را حمل میکرد. و پرندگان نیز بالای همهی آن ساز و برگ به پرواز درمیآمدند. و در صفحات آتی به این مورد بیشتر خواهیم پرداخت» [۷۰۳].
خلاصه اینکه حضرت سلیمان÷پیام آن مورچه به سایر لشکریان مورچهها؛ که آنها را به پناه بردن به خانههایشان امر میکرد تا در زیر پاها از بین نروند، را دریافت.
سپس برای حضرت سلیمان با آن اسلوب بسیار نرمی که؛ نشانگر شناخت او از شخصیت سخاوتمندانه و مهربانانهی آن حضرت و سربازان وفادار و پرهیزکار و با تقوای ایشان است، عذر خواهی نمود: ﴿...لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ١٨﴾[النمل: ۱۸]. [۷۰۴]
آیا این برهانی گویا بر ادب شیوای آن مورچه و تشخیصش بین بدکرداران و نیکوکاران نیست؟!
از سدی آوردهاند که ایشان گفتند: در زمان حضرت سلیمان÷مردم را خوشکسالی فرا گرفت. آنحضرت آنها را امر کرد تا همراه او برای ادای نماز استسقاء و طلب باران رحمت به میدانی در خارج از شهر بروند. در راه ایشان متوجه شدند که مورچهای بر دو پای خود ایستاده، دستان نیایش بسوی آسمان دراز کرده و میگوید: بارالها، ما از جمله بندگان تو هستیم، و هرگز نمیتوانیم از فضل تو بینیاز باشیم... حضرت سلیمان به مردم گفت: برگردید که خداوند از برای این مورچه شما را نیز باران خواهد داد.
[۶۹۲] البدایة والنهایة جلد ۲ ص ۱۸. [۶۹۳] سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! به ما سخن پرندگان آموخته شده است و به ما از همهی چیزها داده شده است این فضیلت و لطف آشکاری است. [۶۹۴] تا رسیدند به درهی مورچگان مورچهای گفت: ای مورچهگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش (بدون اینکه متوجه باشند) شما را پایمال نکنند* سلیمان از سخن آن مورچه تبسم کرد و خندید و گفت: پروردگارا! چنان کن که پیوسته سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای و کارهای نیکی انجام دهم که تو از آنها راضی باشی و مرا در پرتو مرحمت خود از زمرهی بندگان شایستهات گردان. [۶۹۵] قضاوت را به سلیمان فهماندیم. [۶۹۶] و باد را براى سلیمان [مسخر کردیم] که سیر بامدادىاش یک ماه و باز گشت شبانگاهىاش یک ماه بود. [۶۹۷] ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم تا به فرمان او به سوی سرزمینی حرکت کند که پر خیر و برکتش شناخته بودیم و ما بر هر چیزی آگاه و دانا بوده و هستیم. [۶۹۸] و پروردگارش گروهی از جنیان را رام او کرده و در پیش او کار میکردند و اگر یکی از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد از آتش سوزان بدو میچشاندیم* آنان هرچه سلیمان میخواست برایش درست میکردند از قبیل پرستشگاههای عظیم، مجسمهها، ظرفهای بزرگ غذاخوری همانند حوضها و دیگهای ثابت (به دودمان داود گفتیم) ای دودمان داود سپاسگزاری کنید و اندکی از بندگانم سپاسگزارند. [۶۹۹] و به زیر فرمان او در آوردیم همه بناها و غواصان دیو را* و گروه دیگری از دیوها را در غل و زنجیر به فرمان او کشیدیم. [۷۰۰] سلیمان گفت: پروردگارا مرا ببخشای و حکومتی به من عطا فرمای که بعد از من کسی را نسزد بیگمان تو بسیار بخشایشگری. [۷۰۱] چشمهی مس مذاب را برای او روان ساختیم. [۷۰۲] و براى سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند. آن گاه آنان باز داشته شدند [تا دیگران به آنان بپیوندند]* (آنگاه حرکت کردند) تا رسیدند به درهی مورچگان مورچهای گفت: ای مورچگان به لانهی خود بروید تا سلیمان و لشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند سلیمان از سخن آن مورچه تبسم کرده خندید و گفت: پروردگارا چنان کن که پیوسته سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای و کارهای نیکی را انجام دهم که تو از آنها راضی باشی و مرا در پرتو رحمت خود از زمرهی بندگان شایستهات گردان. [۷۰۳] نگا: البدایه و النهایه ج/۲، ص/۱۹. [۷۰۴] ای مورچگان؛ به لانهی خود بروید تا سلیمان و لشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند.