مناظرهی ابراهیم و نمرود
ابراهیم÷در زمانی حساس و دشوار میزیست مردم در اوج گمراهی و شرک اعتقادی بسر میبردند. در زمان او پادشاهی جبار و متمرد، که ادعای ربوبیت میکرد ظهور کرده و یکی از چهار پادشاه مشهور جهان بود. زیرا گفتهاند: چهار نفر (دو مسلمان و دو کافر) همهی دنیا را تسخیر کرده به قبضه قدرت خود درآوردهاند مسلمانان ذوالقرنین (اسکندر مقدونی) و حضرت سلیمان پسر داوود و کافران نمرود و بختنصر بودهاند، غیر از این چهار نفر کسی همهی دنیا را فتح نکرده است، بلکه کشوری یا چند کشور را در اختیار داشتهاند مانند فرعون که فرمانروای سرزمین مصر بود.
مؤرخین میگویند: نمرود ۴۰۰ سال حکمرانی کرد طی این مدت اهل طغیان و جبروت تکبر و سرکشی بود ادعای خدایی داشت با حضرت ابراهیم به مناظره پرداخت چون ابراهیم بر او وارد شد پرسید: خدای تو کیست؟ آیا غیر از من خدایی داری؟ حضرت ابراهیم خلیل در کلامی برگرفته از ایمان و خرد به او جواب داد و گفت: ﴿رَبِّيَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾[البقرة: ۲۵۸]. [۴۲۱]او پروردگار قادری است که میتواند انسان را از عدم به وجود آورد او را میمیراند بعد او را زنده میکند پس زنده کردن و میراندن، از مظاهر قدرت خدایند. نمرود از باب تمسخر بر او خندید و گفت: ﴿أَنَا۠ أُحۡيِۦ وَأُمِيتُ﴾[البقرة: ۲۵۸]. [۴۲۲]یعنی آنچه را خدای تو میتواند انجام دهد منهم قادر بر انجام آن میباشم. ابراهیم گفت: چطور؟
فوراً به نگهبان دستور داد دو زندانی بیاوردند که هر دو محکوم به اعدام بودند دستور داد سر یکی را از تن جدا کردند و دیگری را آزاد کرد و خلعت بخشید و در منتهای حماقت میخواست با این ترفند در مقابل خدا و قدرت او ابراهیم قدرت نمایی کند و احیاء و اماته را که هر دو جزو صفات ویژه خالقند به خود نسبت دهد.
چون ابراهیم پوچی و حقارت او را دید متوجه امر دیگری شد که اصلاً نمرود را توان احتجاج و لجاجت در آن نبود گفت: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ يَأۡتِي بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ﴾[البقرة: ۲۵۸]. [۴۲۳]با این حجت دامغه که مکابره و مبادله در برابر آن بیحاصل بود او را مبهوت کرد، زیرا اگر خدا است باید توان ایجاد تغییر در نظام آفرینش را داشته باشد و مسیر طلوع و غروب خورشید را بتواند تغییر دهد: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِي حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِي رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّيَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡيِۦ وَأُمِيتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَأۡتِي بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِي كَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٢٥٨﴾[البقرة: ۲۵۸]. [۴۲۴]و این چنین حق پیروز و باطل شکست خورد.
سدیگفته: این مناظره بین ابراهیم ونمرود در روز خروجش از آتش بودهاست.
[۴۲۱] پروردگار من کسی است که زنده میگرداند و میمیراند. [۴۲۲] او گفت: من هم زنده میگردانم و میمیرانم. [۴۲۳] خداوند خورشید را از مشرق برمیآورد تو آن را از مغرب در آور. [۴۲۴] آیا آگاهی از کسی که با ابراهیم دربارهی پروردگارش راه مجادله و ستیز در پیش گرفت بدان علت که خداوند به او حکومت و شاهی داده بود هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگار من کسی است که زنده میگرداند و میمیراند، او گفت: من هم زنده میگردانم و میمیرانم. ابراهیم گفت: پروردگار من خورشید را از مشرق برمیآورد تو آن را از مغرب برآور پس آن مرد کافر واماند و مبهوت شد و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمیکند.