هلاک قوم ثمود
حضرت ثمود آنها را از دست درازی به شتر بر حذر داشت و آنها را در صورت تعرض به آن از عذاب خدا بیم داد. ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٧٣﴾[الأعراف: ۷۳]. [۵۶۹]
اما نفس سرکش و درون خبیث آنها موعظه پذیر نبود و نصیحت قبول نمیکرد. چرا که بر اثر طغیان و تمرد کور گشته و گوشهایشان از شنیدن حق کر گشته بود. این بود که اقدام به پی کردن شتر نمودند: ﴿فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٧٧﴾[الأعراف: ۷۷]. [۵۷۰]
در سوره الشمس داستان این چنین تعریف شده است: ﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِطَغۡوَىٰهَآ ١١ إِذِ ٱنۢبَعَثَ أَشۡقَىٰهَا ١٢ فَقَالَ لَهُمۡ رَسُولُ ٱللَّهِ نَاقَةَ ٱللَّهِ وَسُقۡيَٰهَا ١٣ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمۡدَمَ عَلَيۡهِمۡ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمۡ فَسَوَّىٰهَا ١٤ وَلَا يَخَافُ عُقۡبَٰهَا ١٥﴾[الشمس: ۱۱- ۱۵]. [۵۷۱]
اولین کسی که بر شتر حمله ور شد بدبخت لعین (قُدار پسر سالف) بود شتر را پی کرد آنگاه نعش بر زمین شد بقیه مردان که ۹ نفر بودند با شمشیرهای خود بر آن حمله ور شدند. خداوند میفرماید: ﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. [۵۷۲]
بعد از کشتن شتر خواستند، حضرت صالح، را نیز بکشند بویژه بعد از اینکه آنها را از خشم و عذاب خدا سه روز پس از قتل شتر بیم داد.
﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ ٦٥﴾[هود:۶۵]. [۵۷۳]
خداوند سنگهایی از آسمان بر این ۹ نفر حواله کرد همگی آنها قبل از قومشان هلاک شدند.
ابن کثیر میگوید: در روز اول بعد از تهدید خدا برای قوم ثمود، رنگ آنها به زردی گرایید. در روز دوم سرخ گردید و در روز سوم رنگشان سیاه گردید، چون سه روز سپری شد هنگام با طلوع خورشید صیحه (صدای) شدید از آسمان بر آنها فرود آمد و زمین زیر پاهایشان به غرش و لرزش درآمد و همگی هلاک و نابود شدند و جثههای بیجان و لاشههای پوسیده و گندیدهشان نقش بر زمین شد: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمۡدَمَ عَلَيۡهِمۡ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمۡ فَسَوَّىٰهَا ١٤ وَلَا يَخَافُ عُقۡبَٰهَا ١٥﴾[الشمس: ۱۴- ۱۵]. [۵۷۴]خداوند برای هلاک آنها از انواع عذاب «رعد و برق»، «صیحه»، «صدای دلخراش» و «زمین لرزه» استفاده کرد و همگی نابود شدند، حتی یک نفر هم جان سالم بدر نبرد.
خداوند از این عذابها این چنین یاد کرده است:
۱- ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٧﴾ [۵۷۵][فصلت: ۱۷].
۲- ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَكَانُواْ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ ٣١﴾ [۵۷۶][القمر: ۳۱].
۳- ﴿فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٧٧ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٧٨﴾ [۵۷۷][الأعراف:۷۷- ۷۸].
[۵۶۹] و بدان آزاری مرسانید که به عذاب دردناکی دچارتان میگرداند. [۵۷۰] پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرکشی نمودند و گفتند: ای صالح اگر از زمره پیغمبرانی آنچه که به ما وعده میدهی بر سر ما بیاور. [۵۷۱] قوم ثمود با ضعیفان و سرکشی خود (پیغمبرشان صالح را) تکذیب کردند. آنگاه که بدبختترین ایشان برخاست و رفت (تا شتر را پی بکند) فرستاده خدا (صالح) بدیشان گفت: کاری به شتر خدا نداشته باشید و او را از نوبت آبش باز ندارید. او را دروغگو نامیدند و شتر را پی کردند و پس خدا به سبب گناهشان بر آنان خشم گرفت و ایشان را با خاک یکسان کرد و خدا از عاقبت ایشان نمیترسد. [۵۷۲] در آن شهر (که حجر نام داشت) نُه گروهک بودند که در سرزمین تباهی میکردند و به اصلاح نمیپرداختند. [۵۷۳] پس آن را پى کردند. آن گاه [صالح] گفت: سه روز در سرایتان بهرهمند گردید. این وعدهاى است که دروغى در آن نیست. [۵۷۴] پس خدا به سبب گناهشان بر آنان خشم گرفت و ایشان را هلاک کرد و خدا از عاقبت کارشان نمیترسد. [۵۷۵] و اما قوم ثمود، ما ایشان را رهنمود کردیم و آنان کور دلی را بر هدایت ترجیح دادند و لذا به سبب کارهایی که میکردند، صاعقه عذاب خوار کنندهای ایشان را فرو گرفت. [۵۷۶] بى گمان ما بانگ مرگبارى بر آنان فرستادیم، در نتیجه مانند خاشاکى شدند که از سایهبان ساز بازماند. [۵۷۷] پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرکشی نمودند و گفتند: ای صالح! اگر از زمرهی پیغمبرانی، آنچه را که به ما وعده میدهی بر سر ما بیاور! زلزلهای ایشان را در برگرفت و در شهر و دیار خود خشکیدند و مردند.