دوم امانت
امانت بدین معنی است که پیغمبران امین وحی بوده، اوامر و نواهی خداوند را بدون هیچ گونه کمی و زیادی طبق فرمان الهی، به بندگان او ابلاغ نموده و کمترین تبدیل و تحریف بدان راه ندادهاند، خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا ٣٩﴾[الأحزاب: ۳۹]. [۱۱۹]انبیاء همگی امین وحی بوده، و امر خدا را آنطور که بر آنها فرود آمده ابلاغ نمودهاند. امکان ندارد که آلوده به خیانت شوند یا امری را که خداوند به آن مأمورشان کرده مخفی بدارند... چون خیانت با امانت منافات دارد و آیا شایسته مقام پیغمبر است که خیانت ورزد و در نصیحت امتش کوتاهی و از ابلاغ رسالت خدایی سر باز زند؟
تمامی انبیای کرام امانت خود را به وجه اکمل ادا کردهاند هر پیغمبری به قومش میگفت: ﴿وَأَنَا۠ لَكُمۡ نَاصِحٌ أَمِينٌ ٦٨﴾[الأعراف: ۶۸]. [۱۲۰]
و خداوند در این باره فرماید: ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ بِضَنِينٖ ٢٤﴾[التکویر: ۲۴]. [۱۲۱]یعنی (پیغمبر) در مسئله غیب و وحی متهم نمیباشد، اگر همهی انبیاء امین نمیبودند یقیناً مظاهر و نشانههای رسالت تغییر کرده دستخوش تبدیل و تحریف میشد و انسان نسبت به وحی نازله اطمینان و اعتماد کامل نمیداشت و به همین دلیل است که حضرت عایشه اُم المؤمنینلدر این زمینه میفرماید: «اگر محمدصچیزی را از آنچه بر او فرود آمده کتمان میکرد بر او بود این آیه را کتمان کند». ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ﴾[الأحزاب: ۳۷]. [۱۲۲]و میبایست این آیه را که در آن او مورد عتاب قرار گرفته مکتوم بدارد ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢﴾[عبس: ۱- ۲]. [۱۲۳]و این آیه را ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧﴾[الأنفال: ۶۷]. [۱۲۴]
از توضیحات فوق معلوم گردید که صفت امانت برای هر پیامبر و رسولی لازم و ضروری است. تا انسانها همواره نسبت به سالم بودن وحی اطمینان کامل داشته باشند، و مطمئن باشد که هر چه میگوید و هرچه با خود آورده منشأش وحی خدایی است ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾[النجم: ۳- ۴]. [۱۲۵]
[۱۱۹] کسانی که رسالتهای خدا را میرساندند و از او میترسیدند و از کسی جز خدا نمیترسیدند و همین بس که خدا حسابگر باشد. [۱۲۰] من برای شما نصیحتکنندهی امینی هستم [۱۲۱] نسبت به شما دربارهی غیب بخل نشان نمیدهد. [۱۲۲] تو چیزی را در دل پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میسازد و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی. [۱۲۳] چهره در هم کشید و روی بر تافت! از اینکه نابینایی به پیش او آمد. [۱۲۴] هیچ پیغمبری حق ندارد که اسیران جنگی داشته باشد، مگر آنگاه که کاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه سیطره و قدرت یابد شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید در صورتی که خداوند سرای آخرت را میخواهد و خداوند عزیز و حکیم است. [۱۲۵] و از روی هوا و هوس سخن نمیگوید* جز وحی و پیامی نیست که از سوی خدا بوی وحی میشود.