فراخوانی حضرت عیسی مسیح
حضرت عیسی در جامعهی یهودی که انحرافات فراوان در آن رواج کرده بود مردم را به توحید و دین خدا فراخواند و به سبب تمرد آنها از شریعت موسوی خرافات و اباطیل فراوان در میان آنها رواج یافته بود. به بیماری قساوت قلب مبتلا شده بودند، در نتیجه شریعت خدا را تحریف کرده، نصوص تورات را به بازی میگرفتند و از راه راست کاملاً منحرف گشته بودند. حضرت عیسی در میان ایشان مبعوث گردید تا آنها را به صراط مستقیم بازگرداند و تحریف و تبدیل راه یافته به شریعت را تصحیح کند. حضرت عیسی÷به طرز خستگیناپذیر اوامر خدا را به آنها تبلیغ میکرد و احکام شریعت جدید را تعلیم میداد که در آن بعضی از محرمات که به علت سرکشی و طغیان در شریعت موسی÷بر آنان حرام گشته بود حلال گردید. خداوند به زبان سید مسیح در این زمینه میفرماید: ﴿وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعۡضَ ٱلَّذِي حُرِّمَ عَلَيۡكُمۡۚ وَجِئۡتُكُم بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ ٥٠﴾[آل عمران: ۵۰]. [۵۰۷]
خداوند بر دستان عیسی معجزات خیره کننده و عجیبی (جهت تأیید و تصدیق رسالت او) به جاری ساخت که در بحث معجزاتش به آنها اشاره خواهیم کرد.
یهودیان به جای تصدیق و تکریم عیسی÷علیه او راه عناد و جفا در پیش گرفتند. او در اثنای دعوت از کاهنان و رؤسای یهود بیمهری و شداید فراوان دید و دربارهی مسائل دینی و اصول شریعت حضرت موسی÷که آنها آن را تحریف کرده بودند با ایشان به جدال شدید پرداخت با فریسیون [۵۰۸]و کتبه [۵۰۹]و کهنه [۵۱۰]به جدال و مناظره پرداخت و با دلایل قوی و حجج دامغه آراء ایشان را باطل کرد.
حضرت عیسی آشکارا به دعوت پرداخت و با منحرفین به مجادله برخاست و آنها را به سوی خدا و استقامت در دین فرا میخواند و فساد روش و اعمال ریاکارانهی آنها را برملا و آشکار میکرد، تا کار به جایی رسید که توان تحمل او را نیافتند و خواستند هر طور شده از دست او خلاص شوند.
بزرگان و احبار یهود گرد آمدند و در مورد مسیح به مشاوره پرداختنند و گفتند: میترسیم دین ما را به فساد بکشاند و مردم از او تبعیت کنند. رئیس کاهنان گفت: اگر یک نفر کشته شود بهتر است از اینکه ملتی به کلی نابود گردد. لذا بر قتل او به توافق رسیدند. نزد بیلاطس بنطی که از طرف حاکم روم به نام قیصر بر یهودیان حکمرانی میکرد علیه او شکایت کردند و برای تحریک او گفتند: عیسی میخواهد حکومت کنونی را سرنگون کند و خود پادشاه یهود شود. او را تشویق و تحریک نمودند تا راضی شد جهت رهایی از او، او را بوسیلهی صلیب اعدام کند. حضرت عیسی متوجه نقشهی آنان شد در نتیجه خود را مخفی کرد.
گفتهاند: سوار بر الاغی راهی اورشلیم گردید. یارانش با نیاتی خالص از او را استقبال کردند. گفت: گروهی از شما که با من میخورند و میآشامند مرا تسلیم خواهند کرد. سپس به توصیه و نصیحت یارانش پرداخت و گفت: «زمان اینکه انسان به سوی پدرش بازگردد فرارسیده من به جایی میروم که شما توان آمدن به آنجا را ندارید وصیت مرا در گوش بدارید و فراموش نکنید بعد از من «فاراقلیط» [۵۱۱]او بعنوان پیغمبر در میان شما خواهد بود هرگاه «فاراقلیط» با روح حقگویی و راستگویی پیش شما آمد، او بر من گواهی میدهد و بخاطر این مطلب را به شما یادآور میکنم؛ اگر زمان ظهورش فرا رسید او را به یاد بیاورید. من او را برای شما تعریف کردم. من به سوی کسی که مرا فرستاده باز میگردم. هرگاه روح حق به نزد شما آمد شما را به سوی حق هدایت میکند و شما را به امور بسیار خبر میدهد و مرا ستایش مینماید و بدین زودیها من از شما پنهان خواهم شد. سپس مسیح÷چشمش را به آسمان دوخت و گفت: ساعت موعود فرا رسید، (خدایا!) من در روی زمین تو را تمجید کردم و کاری را که به من سپرده بودی، به اتمام رساندم.
حضرت عیسی بعد از این کلمات با شاگردانش به مکانی برگشت که در آنجا اجتماع میکردند. در میان شاگردانش فردی خائن به نام (یهوذا اسخریوطی) وجود داشت. او یکی از حواریون منافق بود که حضرت مسیح در کلام پیشین به او اشاره کرد (بعضی از شما با من روی یک سفره میخورند و میآشامند سپس مرا تسلیم دشمن میکنند) این مرد به مکان اختفای مسیح آشنا بود. چون مأموران را دید که در جستجوی عیسی هستند، تا او را بکشند، در مقابل پولی ناچیز (سی درهم) محل اختفای عیسی و یارانش را به آنها نشان داد. چون به آنجا رسیدند، خداوند آن مرد خائن را به شکل عیسی درآورد او را گرفتند و اعدام کردند و حضرت عیسی به آسمانها رفعت داده شد. ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧﴾[النساء: ۱۵۷]. [۵۱۲]عمر عیسی به هنگامی که خداوند او را به سوی خود رفعت داد، ۳۳ سال بود در نتیجه زمان دعوت او در میان بنی اسرائیل سه سال بوده است، چون در عمر سی سالگی مبعوث گردید.
[۵۰۷] و (من پیغمبرم که) تصدیق کننده آن چیزی هستم که پیش از من از تورات بوده است و (آمدهام) تا پارهای از چیزهایی را که بر شما حرام شده است برایتان حلال کنم و نشآنهای را برایتان آوردهام بنابراین از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. [۵۰۸] فریسیون: زاهدان بودند که خود را برای عبادت اختصاص داده بودند. [۵۰۹] کتبه: نویسندگان شریعت و تورات بودند. [۵۱۰] کهنه: خادمان هیکل و معبد بودند. [۵۱۱] فاراقلیط: همان پیغمبری است که مسیح به آن بشارت داده است ﴿وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ﴾. [۵۱۲] نه او را کشتند نه بدار آویختند و لیکن بر آنان مشتبه شد و کسانی که درباره او اختلاف پیدا کردند راجع بدو در شک و گمانند و آگاهی بدان ندارند و آنها به گمان سخن میگویند و یقیناً او را نشکتهاند.