عصمت پیغمبر از ابتدای طفولیت
خداوند متعال پیغمبر ما حضرت محمدصرا از بدو طفولیت از افعال جاهلی مصون و در امان نگه داشته است و در اوان جوانی نیز رحمت و مراقبت خداوند حافظ او بوده و تا هنگام وفات و روز نزول ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾[المائدة: ۳]. [۱۴۹]همچنان معصوم و مصون زندگی کرده تا مسئولیت و مشکلات دعوت را به وجه احسن ایفاء و اداء نماید.
ابن هشام در کتاب «السيرة النبوية» میگوید:
«فرستاده خدا حضرت محمدصدر شرایطی پا به عنفوان جوانی نهاد که خداوند همچنان او را از تمامی ناپاکیهای جاهلیت مصون نگاه داشته و زیر چتر حمایت او در مصونیت کامل میزیست، چرا اینطور نباشد در حالی که خداوند متعال او را برای مأموریت بسیار سنگین برگزیده است او در شرایطی پا به دوران کمال و مردانگی نهاد که از نظر مروت و مردانگی برترین افراد قومش و از حیث اخلاق زیباترین و پسندیدهترین آنها بود. از نظر حسبه و شرافت در اوج قله شرف و از نظر رعایت حقوق همسایه بهترین و از نظر بردباری، بردبارترین و در کلام صادقترین و در امانتداری امینترین و از جهت دوری از فحشاء و منکرات دورترین آنها از رذایل اخلاقی بود. تا آنجا که در میان قومش به امین شهرت پیدا کرده بود، این شهرت از برکت اخلاق و خصال پسندیدهاش بود.
در یکی از حوادث مربوط به دوران بچهگی او آمده است.
«در میان بچههای قریش بازی میکردیم سنگها را در دامن حمل و برای بازی انتقال میدادیم همهی آنها دامن را پر از سنگ میکردند من هرگاه میخواستم همانند ایشان دامن خود را بالا ببرم کسی به شدت و تکان زیاد مرا میگرفت و میگفت: دامنت را پایین بینداز و بر خود بپوشان. من دامن خود را بر خود پیچیده و سنگها را روی دوش و در دامن به خود پیچیده حمل میکردم» [۱۵۰].
سهیلی در تعلیق بر این داستان گوید: این داستان در حدیث شریف مربوط به هنگام بازسازی کعبه آمده که رسول الله همراه قومش سنگ میآورد و برای اینکه سنگها اذیت شان نکنند آنها را در دامن پیچیده بر دوش حمل میکردند اما رسول خدا در آن هنگام در حالی که دامن بر خود پیچیده بود سنگها را بر دوش حمل میکرد. عمویش عباس گفت: ای برادرزاده چرا دامنت را زیر سنگهای روی دوشت قرار نمیدهی؟ این کار را کرد اما فوراٌ بیهوش گردید.
بعد از به هوش آمدن گفت: دامنم، دامنم، دامن را بر خود پیچید آنگاه شروع به آوردن سنگ نمود. اگر این حدیث ابن اسحاق صحیح باشد بر این امر دلالت دارد که تعمیر بنای کعبه در دو نوبت (دوران بچگی و دوران جوانی او) صورت گرفته است.
[۱۴۹] امروز دین شما را برایتان کامل کردم. [۱۵۰] سیرهی ابن هشام جلد اول ص ۱۹۴.