امتیاز اول: ربانی بودن دعوت انبیاء
مقصود از این جمله اینکه منشاء و مصدر این دعوت وحی خداوند عزوجل میباشد، بنابراین، این دعوت برخاسته و نشأت گرفته از وجود پیغمبران نیست، و نتیجهی شرایط و عوامل اجتماعی زمان آنان نیز، از قبیل وجود ظلم طغیان، جور و استبداد، ضلالت و انحراف و... نیست کما اینکه تراوش افکار عمیق پیامبران، یا تألم آنان بر وضعیت اسفبار حاکم بر جامعه نیز نمیباشد. هیچکدام از این عوامل مصدر و منشأ دعوت آنان به حساب نمیآیند بلکه یگانه عامل و باعث آن وحی و تکلیف خدایی است و بس، و تمامی آنچه که آنها آوردهاند ریشه در وحی دارد به همین خاطر است که همگی خطاب به اقوام خود گفتهاند: ﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ﴾[الأنعام: ۵۰]. [۷۵]بنابراین آنها سهمی (جز تبلیغ) در وحی خدا ندارند.
شیخ ابوالحسن ندوی/، در کتاب «النبوة والأنبياء» میگوید: «اولین و مهمترین چیزی که پیامبر جماعت را از سایر (انسانهای دیگر) متمایز میسازد اینست: علمی که آنان بین مردم و جوامع نشر و پخش میکنند و عقیدهای که دیگران را بدان میخوانند و دعوتی که بدان برمیخیزند، جوشیده و برخاسته از ذکاوت و حمیت آنها نمیباشد و ناشی از تألم آنان نسبت به وضعیت اسف بار جامعهای که در آن زندگی کردهاند نیست، و ناشی از شعور دقیق و حساس و قلب رقیق و فیاض و تجارب وسیع و حکیمانه آنها نمیباشد خیرا هیچ یک از این امور مصدر دعوت انبیاء تلقی نمیشوند، بلکه مصدر آن، وحی و رسالتی است که بخاطر آن برگزیده شدهاند. بنابراین هرگز با حکماء، پادشاهان و مصلحین و باقی رهبرانی که تاریخ بشریت آنها را به خود دیده و تجربه کرده قابل مقایسه نمیباشند، زیرا آنها پرورش یافته و محصول محیط خود بوده و ریشه در حکمت و ژرف اندیشی خود داشتهاند و عملکردشان عکسالعملی در مقابل فساد و بیبند و باری جامعه میباشد... قول فصل در این زمینه کلام خداوند حکیم (قرآن مجید) است که بر زبان خاتم رسولان حضرت محمدصجاری شده و میفرماید: ﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٦﴾[یونس: ۱۶]. [۷۶]﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢﴾[الشوری: ۵۲]. [۷۷]
قرآن کریم در رابطه با طبیعت و سرشت و مبدأ و مصدر دعوت و رسالتی که خداوند برای رسلان برمیگزیند میفرماید: ﴿يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ ٢﴾[النحل: ۲]. [۷۸]
بنابراین پیامبران به هیچ عنوان تسلیم عوامل نفسی و درونی، یا حوادث موقت و خارجی، نمیشوند و رسالت خویش را با اوضاع و احوال و خواست جوامع تطبیق نمیدهند. خداوند متعال در رابطه با رسول بزرگوار حضرت محمدصمیفرماید: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾[النجم: ۳- ۴]. [۷۹]پس پیغمبر به هیچ عنوان نمیتواند کمترین تبدیل و تحریف و تعدیلی در رسالت و احکام خدا بوجود آورد خداوند خطاب به رسولش میفرماید: ﴿قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٥﴾[یونس: ۱۵]. [۸۰]این ویژگی ممیز (دعوت) انبیاء‡از حرکت رهبران و مصلحان سیاسی و اجتماعی است چون رسالت و مبارزه آنان زاده وحی محیط فرهنگ و مشاعر آنها میباشد، لذا همواره وضعیت محیط و جامعه ظروف و احوال را در نظر میگیرند و مصلحت و سیاست را رعایت مینمایند در موارد بسیاری تسلیم اینها میشوند و از مواضع خود صرفنظر میکنند و با احزاب به مساومه و مصالحه روی میآورند و به تبادل منافع مشترک میپردازند مبدئی که بسیاری از آنها بدان متوسل میشوند و از آن بهره میبرند این است: به موازات چرخش زمانه به چرخش و گردش درآی» (النبوة والأنبياء للندوي ص ۳۶- ۳۵).
با دقت در سیره انبیاء‡فرق نبوت و پادشاهی به وضوح روشن میگردد چون انبیاء حاضر به مساومه و معامله بر کوچکترین چیز از امور دعوت خود نمیباشند هر چند بهایی که در مقابل آن میپردازند بس فراوان باشد، اما دعوت رهبران و مصلحین سیاسی و اجتماعی هرگز چنین نیست... زمانی که مشرکین قریش سخاوتمندانه به پیغمبر پیشنهاد دادند که ملک و ثروت فراوانی به او بدهند یا زیباترین و شریفترین زنان را به عقد ازدواج و نکاح او درآورند و پادشاهی و رهبری شبه جزیره را به او واگذار کنند اما در مقابل از دعوت دست بردارد و از ذم خدایان و تمسخر بتان خودداری کند، جواب و موضع رسول خداصدر مقابل پیشنهاد آنان چه بود؟ این سخن جاودانه و مشهوری را بر زبان راند که تا ابد در گذر زمان تکرار خواهد شد.
«والله لو وضعوا الشمس في يميني، والقمر في يساري، على أن أترك هذا الأمر حتى يظهره الله أو أهلك فيه ما تركته» [۸۱].
[۷۵] پیروی تبعیت نمیکنم جز از آنچه به سوی من وحی شده است. [۷۶] بگو: اگر خدای میخواست آن را بر شما نمیخواندم شما را از آن آگاه نمیکرد. عمری پیش از این با شما بودهام آیا تعقل نمیورزید؟ [۷۷] همانگونه که به پیغمبران پیشین وحی کردهایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کردهایم تو که نمیدانستی کتاب چیست و ایمان کدام و لیکن ما قرآن را در نور عظیمی نمودهایم که در پرتو آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میبخشیم. تو قطعاً به راه راست رهنمود میسازی. [۷۸] خداوند به دستور خود فرشتگان را همراه با وحی بر هرکس از بندگانش که خود میخواهد نازل میکند که جز من خدایی نیست؛ پس از من بپرهیزید. [۷۹] و از روی هوا و هوس سخن نمیگوید * آن جز وحی و پیامی است که وحی و القا میگردد. [۸۰] بگو: مرا نرسد که خود سرانه و به میل خود آن را تغییر دهم. من جز به دنبال چیزی نمیروم و جز چیزی را نمیگویم که بر من وحی گردد. اگر از فرمان پروردگارم تخطی کنم، از عذاب روز بزرگ میترسم. [۸۱] قسم به خدا اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند در مقابل اینکه از این دعوت صرف نظر کنم آنرا تا زمانی که خداوند آن را ظاهر مینماید و عزت میبخشد یا در راه آن شهید میشوم آن را رها نخواهم کرد.