داستان ذبح اسماعیل
ابراهیم خوابی دید و خواب انبیاء هم راست و واقعی [۴۳۰]است. در خواب دید که خداوند به او دستور میدهد فرزند نونهال خود، اسماعیل را ذبح کند در حالی که جز او فرزند دیگری نداشت و خداوند در زمان پیری و ناتوانی او را به او بخشیده بود، بعد از بیدار شدن از خواب، بدون هیچ تعلل یا تردیدی، فوراً به دنبال تنفیذ و اجرای امر خدا به راه افتاد اما خواست فرزند خود را آزمایش کرده مقدار پاسخگوی و فرمانپذیری او از خداوند را دریابد گفت: ﴿يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ﴾[الصافات: ۱۰۲]. [۴۳۱]این پیشنهاد را بدین جهت به او کرد تا برای قلبش خوشایندتر باشد و کار به زور نکشد. اما فرزند هوشمند جوابی بداد که دل پدر از آن به وجد آمد. ﴿يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٠٢﴾[الصافات:۱۰۲]. [۴۳۲]براستی این توفیق بزرگ خدایی و ایمانی است که کوهها در مقابل آن تاب نمیآورند ایمانی که «عبودیت» خداوند از ناحیهپدر و پسر بر کاملترین صورتها، در آن متجلی است به پدر دستور داده میشود فوراً اقدام میکند فرزند مورد مشاوره قرار میگیرد، فوراً و داوطلبانه جواب لبیک میگوید؛ تو گویی این کار، برایش مثل آب خوردن است!
فرزند میخواهد آلام از دست دادن پارهی تن را بر پدر سهل نماید و او را به نزدیکترین راهها ارشاد کرد، میگوید: ای پدر، ریسمانی بیاور، دست و پاهایم را تند ببند و تنم را با ریسمان بپیچ تا پریشان نشوم چاقویت را تیز کن و به سرعت بر گردنم بمال تا مرگ بر من آسان شود؛ چون مرگ شدید است. ابراهیم گفت: «فرزندم تو در اجرای فرمان خدا، بهترین یاری رسان من هستی». سپس او را بر سینهی خود بچسباند و برای آخرین بار او را میبوسید و با او وداع میکرد.
بعد او را تند ببست و آماده سربریدن نمود و چاقوی تیز را بر گردنش مالید اما چاقو آن را قطع نکرد اسماعیل گفت: پدرجان مرا بر رو بخوابان تا صورت مرا به وقت سر بریدن نبینی چون به وقت نگاهت بر من عاطفه و ترحم پدریت مانع از قوت و نیرویت میشود آنگاه احتمال دارد نتوانی امر و فرمان خدا را بجای آوری، ابراهیم چنین کرد و چاقو را بر گردنش از پشت مالید باز هم خداوند خاصیت برندگی را از او سلب کرد و ندای الهی فرود آمد: ﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٠٥ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ ١٠٦ وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ ١٠٧﴾[الصافات: ۱۰۴- ۱۰۷]. [۴۳۳]
[۴۳۰] در حدیثی از ابن عباس به نقل از رسول ص آمده است: (خواب پیامبران وحی است). [۴۳۱] ای فرزندم من در خواب دیدم که تو را قربانی کنم حالا خود بگو نظرت در رابطه با این کار چیست؟ [۴۳۲] گفت: ای پدر کاری که به تو دستور داده میشود بکن به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت. [۴۳۳] و ندایش زدیم که ای ابراهیم* تو خواب را راست دیدی ما اینگونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم* این مسلماً آزمایشی است که بیانگر (ایمان و یقین صادق به خداوند) است* ما قربانی بزرگی و ارزشمندی را فدا و بلاگردان او کردیم.