فلسفهی استخلاف آدم در روی زمین
در استخلاف آدم بر زمین حکمت آشکاری وجود دارد که آیات قرآن کریم (در داستان آفرینش آدم) به آن اشاره کردهاند... و این حکمت اشاره به علم واسع خداوند و اراده ازلی حکیمانه او در تعمیر و آبادانی زمین بوسیله ذریه و نسل آدم دارد. اگر خداوند این مخلوقات را نمیآفرید، زمین آباد نمیشد و در آنجا، ملتها پا به عرصه وجود نمینهادند و این چیزی بود که از علم ملائک پاک سیرت، پوشیده بود و این حکمت دقیق را (تا وقتی که خداوند به آنها اطلاع داد) درک نکردند. خداوند به آنها اطلاع داد که فلسفه استخلاف این مخلوق عجیب چیست؟!
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَۖ قَالَ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠﴾[البقرة: ۳۰]. [۳۳۵]
شیخ عبدالوهاب نجار در کتاب قصص الأنبياء گوید:
پوشیده نماند استخلاف آدم در روی زمین شامل معنای رفیعی از حکمت الهی است که از ملائک پوشیده بود، اگر خداوند ملائک را بعنوان خلیفه در زمین تعیین میکرد این حکمتها آشکار نمیشد و علوم غریزی و ویژگیهای نهفته در آن آشکار نمیشدند. چون ملائکه به آنچه در زمین نهفته است احتیاجی ندارند زیرا آنها دارای ویژگیهایی غیر از صفات انسان هستند، کشتیها ساخته نمیشدند، زراعت و کشاورزی بوجود نمیآمد، خواص فیزیکی و شیمیایی مواد و عناصر شناخته نمیشد، علوم طبیعی و فلکی و دستآوردهای پزشکی بوجود نمیآمد، علوم روان شناسی و سایر علوم پا به عرصه وجود نمینهاد و انسان منافع آنها را دریافت نمیکرد. سبحانالله العزيز الحكيم [۳۳۶].
[۳۳۵] زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم گفتند: آیا در زمین کسی را بوجود میآوری که فساد میکند و تباهی راه میاندازد و خونها خواهد ریخت و حال آنکه ما به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم؟ گفت: من حقایقی میدانم که شما نمیدانید. [۳۳۶] رجوع کنید به قصص الأنبیاء عبدالوهاب نجار.