موسی و ساحران در نزد فرعون
حضرت موسی به تبلیغ و تبیین رسالت برای فرعون ادامه داد. فرعون شروع به تهدید کرد، موسی را از زندان شکنجه و تبعید بیم داد. موسی فرمود: اگر معجزه آشکاری به شما نشان دهم چه میگویی؟ فرعون گفت: چه معجزهای همراه داری؟ عصای خود را بیانداخت تبدیل به اژدها شد. بعد دست خود را در بغل فرو برد و آن را بیرون آورد همچو خورشید عالمتاب میدرخشید. فرعون ترسید مشاوران خود را خواند با آنها به مشاوره و تبادل نظر پرداخت. گفتند: ساحران را جمع کنید تا سحر او را ابطال کنند آنها به گمان خود پنداشتند کار او سحر است. ساحران نزد فرعون گرد آمدند فرعون از آنها خواست تمامی توان خود را به خرج دهند و همگی یک هدف برای ابطال سحر موسی دست به کار شوند و مقام و اموال فراوانی را در صورت پیروزی به آنها وعده داد. اما بعداز اینکه ساحران از موسی خواستند آنچه همراه دارد نشان دهد و به میدان اندازد موسی÷از سر اطمینان و اعتماد تمام به پیروزی خود گفت: شما آنچه را همراه دارید بیندازید ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِينَ ١١٥ قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِيمٖ ١١٦ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَۖ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ ١١٧﴾[الأعراف: ۱۱۵- ۱۱۹]. [۴۶۰]ساحران ریسمانها و چوب دستیهای خود را بر زمین انداختند و فخرفروشانه گفتند: ﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِيَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤﴾[الشعراء:۴۴]. [۴۶۱]چون موسی این همه ریسمان و چوب دستی را در شکل مار و اژدها مشاهده کرد در درون نوعی خوف بر او مستولی شد. اما خداوند در مقابل آن همه جمعیت به او استقامت و ثبات بخشید و به او وحی کرد: نترس که غلبه و پیروزی از آن توست، به او دستور داد عصای خود را به میان آنها اندازد عصای خود را بیانداخت و تمامی این ریسمانها و چوبدستیها را بلعید ﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ ٦٩﴾[طه: ۶۷- ۶۹]. [۴۶۲]مؤرخین میگویند: چون موسی عصای خود را انداخت به اژدهای بزرگ و وحشتآوری تبدیل شد تا آنجا که مردم از ترس آن فرار کردند. این اژدهای بزرگ به ریسمان و چوب دستیهای ساحران حملهور شد و به سرعت همهی آنها را بلعید. ترس و اضطراب بر حاضران چیره شد. اولین کسانی که تسلیم حق شدند و ایمان آوردند ساحران بودند، ساحرانی که فرعون برای غلبه بر موسی آنها را از اطراف و اکناف جمعآوری کرده بود.
ساحران ایمان آوردند و برای خداوند به سجده افتادند و به وحدانیت او اقرار کردند. چون یقین حاصل کردند کار موسی سحر و جادو و دروغ و بهتان نیست، بلکه نشآنهای از نشانههای خداوند متعال میباشد که بر دستان حضرت موسی به منصّهی ظهور پیوسته تا حجت و برهانی بر صدق ادعای او باشد و فهمیدند این کار از توان انسان خارج است و تنها برازندهی قدرت خدا است که این امور عجایب را بیافریند لذا گفتند: ﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٤٨﴾[الشعراء: ۴۷- ۴۸]. [۴۶۳]فرعون فهمید که در مقابل موسی توانایی مقابله ندارد، اما میخواست شکست خود را مخفی نموده هیبت و قدرت خود را نشان دهد. لذا باب مکر و حیله وارد گردید و گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ ٤٩﴾[الشعراء: ۱۹]. [۴۶۴] فرعون، سحر بازان را به قتل و اعدام و قطع دست و پا تهدید کرد. آنها را متهم به همکاری مخفی با موسی نمود؛ هرچند به یقین میدانست که موسی هیچ رابطه و شناختی با آنها ندارد. چون موسی مقیم مدین بود، آنها مقیم مصر و امکان اجتماع و تعلیم سحر اصلاً وجود نداشت. اما مشهود است که شکست خورده برای توجیه شکستهای خود همیشه متوسل به دامن عذر میشود هرچند عذر در نزد خدا هیچ فایدهای ندارد.
اما علیرغم تهدیدهای فرعون ساحران بر ایمان خود ثابت قدم استوار ماندند و توجهی به تهدیدهای او نکردند بلکه قهرمانانه در مقابلش ایستادند و گفتند: ﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلَّذِي فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ ٧٢ إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ٧٣﴾[طه: ۷۲- ۷۳]. [۴۶۵]
سعید بن جبیر/گوید: «ساحران چون به سجده رفتند منازل و قصرهای خود را در بهشت مشاهده کردند که آمادهی پذیرایی به هنگام تشریففرمایی آنان شده است. این بود که کمترین وقعی به تهدیدهای فرعون ننهادند بلکه غریو حق را در مقابل وحی، سردادند». فرعون نیز تهدید خود را عملی کرد آنها را بر درختان آویزان و دست و پایشان را قطع کرد و آنها را به دار آویخت و دستها و پاهایشان را قطع کرد و به طرز وحشتناکی آنها را به قتل رساند. اما هر لحظه بر استقامتشان افزون میگردید و همگی مردانه شربت شهادت را در راه خدا و جلب رضای او نوشیدند. رضوان الله عليهم أجمعين.
ابن عباسبگوید: «در ابتدای روز کافر و ساحر بودند، اما در آخر آن به شهدای ابرار تبدیل گشتند».
[۴۶۰] گفتند: ای موسی یا تو بیانداز یا ما (میاندازیم) موسی گفت: شما بیاندازید، هنگامی که بیانداختند مردم را چشمبندی کردند و آنان را به هراس افکندند و جادوی بزرگی از خود نشان دادند* به موسی وحی کردیم که عصای خود را بیانداز ناگهان (به صورت اژدها درآمد) به سرعت آنچه را به هم بیافتند بلعید* پس حق ثابت و ظاهر گردید و آنچه آنان میکردند باطل شد* در آنجا (فرعون و فرعونیان) شکست خوردند و خوار و رسوا گشتند. [۴۶۱] گفتند: به عزت فرعون سوگند که ما قطعاً چیره و پیروزیم. [۴۶۲] در این هنگام موسی در درون خود احساس اندکی هراس کرد* گفتیم: مترس حتماً تو برتری* و چیزی را که در دست راست داری بیافکن تا همه ساختههای ایشان را به سرعت ببلعد چرا که کارهایی را کردهاند نیرنگ جادوگرانست و جادوگر هر کجا برود پیروز نمیشود. [۴۶۳] به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم* پروردگار موسی و هارون. [۴۶۴] او بیگمان بزرگ و استاد شما است به شما جادوگری آموخته است پس خواهید دانست حتماً دستها و پاهایتان را عکس یکدیگر قطع میگردانم و همگی شما را به دار میآویزم. [۴۶۵] (جادوگران) گفتند: ما هرگز تو را بر دلایل و براهین روشنی که برایمان آمده است و به پروردگاری که ما را آفریده است برنمیگزینیم و مقدم نمیداریم پس هر فرمانی که میخواهی صادر کنی صادر کن تو تنها میتوانی در زندگی این جهان فرمان بدهی* ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا ببخشاید گناهان ما را و جادوگرهایی را که بدان وادارمان میکردی خدا بهتر و پایدارتر (از هر قدرتی) است.