تعالیم اسلام

فهرست کتاب

محبت خدا و ترس از خدا:

محبت خدا و ترس از خدا:

انسان چیزهایی را در زندگی دوست می‌دارد و از چیزهای دیگری نیز متنفر است. وی خوراک لذیذ و خوش‌طعم و خوش‌مزه را دوست می‌دارد. مناظره زیبا را دوست دارد. معمولاً مردان با زنان محبت دارند، در جایی که بعضی از مردان زنان را به درجۀ عشق دوست دارند و با ایشان اظهار محبت می‌کنند و لکن همانطور که قبلاً گفته‌ایم در این دنیا دوست‌داشتن محبتی خواهد بود محدود که پایانی خواهد داشت.

ما معمولاً هرگونه سود و منافع را دوست داریم، خوراک لذیذ و بامزه پسند می‌کنیم، اما هرگاه گندیده شود به ضرر تبدیل گردد، بدون شک ما آن را نمی‌پسندیم، اما محبت و مودت و خاطرخواهی که انسان در برابر حق تعالی در دل دارد محدود نیست، بلکه آن محبت دائمی و ناگسستنی است که پایانی ندارد. همچنین ترس حقیقی باید فقط از خدا باشد و از هیچکس و هیچ چیز بدون او ترسیدن جائز نمی‌باشد. انسان در زندگی خود از بسیاری از مخلوقات می‌ترسد. از آتش سوزان می‌ترسد، از درندگان می‌ترسد، از سم و مواد خطرناک بیم دارد، از ظالم و ستمگر می‌ترسد، فرزند از پدر خود می‌ترسد، شاگرد از آموزگارش ترس دارد و لکن همۀ ترس‌ها محدود است و حتماً پایانی خواهد داشت. هرگاه آتش خاموش شود و دیگر از آن نمی‌ترسد، هرگاه از درندگان نجات یابد از آن‌ها نمی‌ترسد، هرگاه ستمگری بمیرد دیگر ترس از او ندارد، مواد سمی هرگاه کناره انداخته شود از آن ترس نداردند. هرگاه پدر مهربان شود از او نمی‌ترسد، در صورتی که آموزگار عوض شود دیگر از او هیچگونه ترس ندارد. پس ترسیدن بشر از بشر مانند خودش و حیوانات و اشیاء محدود است که پایان می‌یابد. اما خوف از خداوند متعال برای هیچکس و هیچ چیز محدود نیست، مسلمان واقعی باید در تمام مدت عمر خود از خدا بترسد و در هر مکان و زمان باید خدا را در نظر داشته و از مخالفت با او بپرهیزد، در شب، در روز، در حضر، در سفر، در بیماری، در تندرستی، در کودکی، در پیری خلاصه در همۀ اوقات و لحظات عمر خود باید از خدا بترسد و در ابتداء هر کار خلاف بایستی اول خدا را به یاد آورد و هیچ لحظه‌ای از او غفلت نکند، زیرا که ذکر خدا را در نظر داشتن انسان را بسیاری از کارهای حرام و ناروا بازمی‌دارد و از کار حرام اجتناب می‌نماید، مثلاً: کسی که می‌خواهد روزۀ ماه رمضان را بخورد و با خوردن قطعه نانی و یا قطره آبی روزه را باطل کند، اگر در موقع دست‌بردن به نان یا به آب خدا را به یاد آورد و یقین داشته که در این هنگام خدا او را می‌بیند، یقیناً از این کار یعنی از خوردن و آشامیدن اجتناب می‌کند، دزد در موقع دزدی هرگاه خدا را در نظر بیاورد و بداند که او از نظر خدا پنهان و غائب نمی‌شود بدون شک از دزدی اجتناب می‌کند. زناکار در موقع زناکاری اگر خدا را به نظر خود آورد و یقین داشته باشد که خدا لازماً او را می‌بیند بدون شک از ارتکاب زنا پرهیز می‌کند. فرض کنید یکی از جوانان بخواهد در جای پنهانی استمناء کند و هنگام شروع به آن پدر خود یا یکی از دوستانش او را ببینند و آن جوان از پنجره‌ای پدرش و یا یکی از دوستانش که او را در نظر دارند مشاهده کند. آیا آن جوان از کارش پشیمان نمی‌شود و از پدر و دوستش خجالت نمی‌کشد؟ شکی نیست که پشیمان می‌شود و در مقابل ایشان همیشه خجالت‌زده است و تا مادام العمر هرگاه پدر و یا همان دوستش را ببیند حیثیت و شخصیتی در جلو آن‌ها ندارد و هنگام ملاقات با آن‌ها سر خود را به پایین می‌افکند، و همان کار غیر مشروع خویش را به یاد می‌آورد.

پس وقتی خلافکاری در برابر بشری مانند خودش این همه خجالت دارد، چرا در برابر خدا دانای آگاه که هیچ چیزی بر وی پوشیده نیست، خجالتی نمی‌کشد، با وجود این که خدا او را می‌بیند چرا دست از کارهای خلاف اسلام برندارد؟

چرا از بشری همانند خود می‌ترسد، اما از خداوند متعال که تمام دنیا را در کف قدرت خود دارد شرم و حیاء و ترس نمی‌کند؟

چون در واقع ترس از خدا در قلب انسان باید اثر بگذارد و او را از انجام کارهای ناروا بازدارد و از اوامر او اهمال و کسالت ننماید، هرکس خدا را دوست دارد و از خدا بیم دارد باید مطیع او و پیغمبر او و قرآن او باشد. تابع شهوات و هواهای نفسانی نگردد.

زیرا هر کسی که دیگری را دوست می‌دارد باید همیشه در فرمان او و در اطاعت او باشد:

﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي[آل عمران: ۳۱].

«(ای پیغمبر اسلام!) به مردم ابلاغ کن که اگر شما خدا را از روی حقیقت و اخلاص دوست دارید. پس تابع من باشید».

و باید دانست که خوف از خدا بر هر فرد مسلمان واجب و لازم است و ترس از خدا غیر محدود می‌باشد. اطاعت غیر از خدا هم محدود است. اما اطاعت از خدا محدود نیست، ما مطیع بعضی از بشر هستیم، مطیع علماء هستیم مطیع والدین خود می‌باشیم در اطاعت آموزگاران خود هستیم. اما همۀ این اطاعت‌ها محدود می‌باشند. مثلاً: ما از دانشمندان برای کسب علم اطاعت می‌کنیم. از پدر و مادر خود پیروی می‌کنیم، مطیع معلم خود هستیم. همسران مطیع شوهران خود هستند، سربازان مطیع فرماندۀ خود می‌باشند. اما تمام این اطاعت‌ها محدود‌اند، اطاعت از بشر یا برای تحصیل دانش و کسب علم و معرفت است. و یا به طمع مال و ثروت او است و یا به خاطر محبت با او است و یا این که به سبب ترس از او است که تمام این پیروی و اطاعت‌ها مطلق نمی‌باشند و بدون شک و ریب پایانی برای اینگونه اطاعت‌ها است. اما اطاعت از خدا نامحدود است که هر انسان با انصافی باید در خیر و شر و حلال و حرام و در خوشی و ناخوشی مطیع خدا باشد.

و آنچه قابل اهمیت است که باید فهمید: اطاعت بر دو نوع است. اطاعت مطلق و اطاعت غیر مطلق. اطاعت مطلق اطاعت‌کردن از خداوند متعال است که به هرچه خدا دستور فرموده بدون چون و چرا و بدون اظهار نظر در باره آن باید اطاعت و استجابت کنیم. خدا نمازهای پنجگانه بر مسلمانان واجب نموده، بدون تردید باید آن‌ها را انجام دهیم. دیگر نگوییم که چرا نماز بر ما فرض نموده؟ چرا در پنج اوقات مقرر کرده؟ چرا نماز صبح دو رکعت و نماز مغرب سه رکعت و نماز عشاء چهار رکعت باشد؟ چرا رکوع یکبار و سجود دو بار باشد؟ چرا نمازهای روز اخفاء و نمازهای شب جهر خوانده شوند؟ چرا نماز بر جمیع مسلمانان جهان فرض عین باشد؟ چرا و چرا؟ در حقیقت اینگونه سؤال‌ها و پرسش‌ها بیهوده دلیل ضعف ایمان است. و هیچکس نباید در اینگونه امور دخالت و انتقاد کند، زیرا که نماز یکی از مهم‌ترین عبادت الهی و از اطاعت مطلق محسوب شده که چون و چرا در آن لازم و صحیح نیست. زکات هم یکی از ارکان اسلام و یک نوع از اطاعت مطلق است. أغنیاء باید اول هر سال مالی اموال خود را حساب کنند، و چون به حد نصاب برسد باید مطابق دستور خدا به فقیران و مستحقان بپردازند، دیگر نباید بگوییم: زکات چرا فرض شده؟ چرا باید به فقیران و مستحقان داد؟ در یک هزار تومان چرا باید بیست و پنج تومان پرداخت؟ چرا و چرا در این موضوع بی‌ارزش است. روزه چهارمین ارکان اسلام که بر هر شخص مسلمانی که باغ و عاقل باشد و قدرت بر روزه‌گرفتن داشته باشد باید ماه مبارک رمضان را از سحرگاه تا غروب خورشید از جمیع مفطرات اعم از خوردن و آشامیدن و جماع و دشنام و دروغ‌گفتن و غیره خودداری کند و بر مرد و زن و غنی و فقیری که به سن بلوغ رسیده باشد فرض عین می‌باشد. حالا اگر پرسنده‌ای سؤال کند چرا روزه فرض شده است؟ چرا روزه فقط در ماه رمضان فرض شده؟ چرا بر همه کس فرض گردیده است؟ در حقیقت این سؤال‌ها بیهوده و دلیل کم‌عقلی است. زیرا که روزه هم یکی از اطاعت‌های مطلق است چون و چرا در آن جائز نمی‌باشد. حج پنجمین ارکان اسلام است: و در مدت عمر فقط یک بار واجب می‌باشد، البته به شروط آن: داشتن توشۀ راه و مصرف آن و امن‌بودن طریق که از مشرق زمین و مغرب زمین در یک موسم و در یک ماه ذی الحجه و در یک لباس و در یکجا جمع می‌شوند، برای انجام فریضۀ حج بیت الله الحرام. حال اگر منافقی بپرسد چرا حج فرض است؟ مقصود از حج چیست؟ طواف خانه برای چیست؟ ایستادن در زمین عرفه برای چیست؟ اینگونه سؤال‌ها بیخودی است. زیرا که نماز و روزه و زکات و حج و غیره آن‌ها از فرائض عبادت مطلقه است که به مجرد دستور خدا به آن‌ها بی‌درنگ و بدون چون و چرا باید انجام گیرد. به همین منوال محرمات هم از امور مطلقه است. زنا و ربا و خمر و گواهی به زور و دروغ و دشنام و قتل و قمار و غش در فروش و دزدی و ظلم به بندگان خدا از امور مطلقه هستند که اظهار رأی و ابراز نظر نمودن در آن‌ها درست نیست. و هرچه خدا امر فرموده به آن عمل نماییم و از هرچه بازداشته امتناع کنیم. اگر ضعیف الإیمانی بگوید: چرا زنا و ربا و خمر حرام باشد؟ چرا قتل و غش و ظلم روا نباشد؟ بنابراین، همۀ این اطاعت‌ها از محللات و محرمات اطاعت مطلق می‌باشند که احدی حق تعرض و دخالت در آن‌ها ندارد. فقط به آن‌ها عمل کند. زیرا که خداوند متعال چیزی بر بندگان خود فرض نفرموده، مگر برای سعادت و نیک بختی بشر می‌باشد و چیزی بر بندگان خود حرام ننموده مگر این که برای مصلحت بشر خواهد بود. و خدا به نفع و ضرر و خوب و بد بندگان خود از همه کس داناتر و آگاه‌تر می‌باشد، ولی بشر نمی‌داند.