توکل بر خدا:
خداوند میفرماید:
﴿إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ﴾[یونس: ۸۴].
«اگر شما ایمان به خدا آوردهاید، پس بر او توکل نمایید».
و باز هم فرموده:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ ١٥٩﴾[آل عمران: ۱۵۹].
«به راستی که خدا توکلکنندهگان را دوست میدارد».
توکل یعنی چه؟ و حقیقت آن چیست؟
قبلاً گفتهایم که نفعرساننده و ضرررسانندۀ اصلاً خدا است. خدا عقل و هوش به بشر عطا فرموده تا به وسیلۀ آن راه خیر و شر را از همدیگر جدا سازند، طرق خیر را بگیرند و از راههای شر و زیانرساننده پرهیز کنند.
پس آیا توکل بر خدا یعنی ترک اسباب نیک بختی و عدم تفکر و اندیشیدن در امور زندگی است؟
بعضی از متصوفین عقیده دارند که معنی اصلی توکل ترک هرگونه اسباب و عدم تفکر در زندگی است. برای امرار معاش و به دستآوردن روزی زحمت و کوشش نکند و بنشیند به انتظار این که بدون عمل و کار خدا روزیش را از آسمان بر او بیندازد و هرگاه انسانی مریض شود، هیچگونه دواء و دارویی نخورد و خود را به قصد و معاینه به خدمت طبیب نرساند و امیدش بر این باشد که بدون تشخیص طبیب و استفادهنمودن از دوا، خدا او را شفا دهد و هرگاه عزم سفر کند هیچگونه زاد و توشهای با خودش نبرد که خدا او را بدون حساب روزی میدهد و برای کسب علم و دانش به خدمت هیچ عالمی نرود به امید این که بدون تعب و دقت و کوشش و کسب فیض از علماء کاسۀ سر او از همه نوع علم و دانش پر میشود. در حقیقت تمام این امید و آرزوها باطل و از نظر شریعت محمد مصطفی جکاملاً غلط است. چونکه خداوند عزوجل میفرماید:
﴿فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾[الجمعة: ۱۰].
«پس شما ای مسلمانان! پخش و منتشر شوید در زمین و بجویید و طلب کنید از فضل و نعمتهای خدا».
مقصود خدا از این آیۀ قرآن این نیست که شما در خانه بنشینید و پا روی پا بگذارید و یا این که روی پشت بخوابید و دست به هیچگونه کار و کسبی نزنید که خدا روزی شما را در دستمالی بسته و بر سر شما نازل مینماید، خیر بلکه مقصد خدا أاین است که شما در کرۀ زمین پخش گردید و به همۀ اطراف و نواحی زمین خدا سفر کنید تا روزیتان به دست آورید و از خدا طلب کمک و موفقیت و یاری و خیر و برکت نمایید و به انتظار دستمال آماده و غذای مهیا از خدا ننشینید که خدا بدون سعی و کوشش به هیچکس غذای نمیدهد. بنابراین، در زندگی هر فردی موظف است که به کاری مشغول گردد و برای امرار معاش و به دستآوردن رزق و روزی دست به عملی که در شرع اسلام مباح و جائز است بزند و بیکار و بدون عمل در خانه نشیند، کارهایی که در اسلام روا و جائز است بسیاراند مانند: تدریس علوم دینیه و تعلیم قرآن و نجاری و حدادی و پارچهفروشی و دکانداری و قصابی و رانندگی و بنایی و صنعتکاری و غیر اینها، اما کارهایی که در اسلام حرام است هر مسلمان باید از آنها اجتناب کند مانند: خمر و شرابفروشی و قماربازی و رباخواری و رشوهگیری و دلالینمودن بر فاحشه و غیر اینها. و فروختن کتابهای ضد دین و تبلیغات ضد مذاهب و برخلاف دین مبین اسلام. پس از هر فردی از ما باید به نوعی از کارهای مجاز اشتغال یابد و کمک و یاری از خدا بخواهد، «مَنْ جَدَّ وَجَدَ»«جوینده یابنده است».
و همچنین خداوند میفرماید: ﴿وَتَزَوَّدُواْ﴾[البقرة: ۱۹۷] «برای خودتان توشهای بیندوزید»، و پیامبر جمیفرماید: «يا عباد الله! تداووا» «ای بندگان خدا هرگاه مریض شدید دواء استعمال نمایید». و و باز هم فرموده است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ» «طلب دانش فرض است». بنابراین، هر کسی که در خانه به انتظار سفره بنشیند و دست به هیچ نوع عملی نزند، و هر کسی که مریض شود به پزشک نرود و به امید رسیدن دواء و شفاء در خانه پا دراز کند. و هر کسی که در سفر توشه با خود حمل نکند و به امید روزی بدون کوشش از خانه حرکت کند. هر کسی که برای تحصیل علم و ادب به خدمت دانشمندان نرود و به انتظار علم و ادب در خانه جای بگیرد، در حقیقت چنین کسانی مخالف شرع اسلاماند و از احکام قرآن و اوامر اسلام هیچگونه نتیجهای نگرفتهاند. و میتوان گفت که ایشان نادانند و دست به خودسری و بیباکی و بیپروایی زدهاند و باید یقین داشت که نه واگذارنمودن کارها به سوی خدا سبب توفیق و پیروزی است و نه هم سبب بتنهایی و بدون کمک از خدا توفیقدهندۀ بشر میباشد، بلکه هر کسی که امید توفیق و آرزوی رسیدن به مراد و مقاصد خود داشته باشد باید از هردو یعنی هم از خدا و هم از عملکردن کمک بطلبد تا موفق گردد. چون قصد سفر کند باید توشه همراه داشته باشد و وسائل سفر برای خودش مجهز کند تا به کمک توشه و وسائل سفر و به یاری خدا به مقصدش برسد. و چون قصد تحصیل علم و دانش نماید. لابد خود را به دانشمندی برساند و کتب لازمه برای خود فراهم آورد و آنها را مطالعه نماید و برای درک مطالب و معانی آنها ذهن خود را روشن کند و از خدا هم کمک یاری بخواهد تا علم و دانش بیاموزد. و چون گرسنه شود و بخواهد سیر گردد باید گندم کاشته شود. سپس آبیاری و درو و خرمن جمعآوری شود آنگاه به آسیا برده و به آرد تبدیل شود. سپس خمیر کرده و در تنوری نان پخته شود و بالآخر با دست لقمه کند و بخورد.
و در ضمن کسانی هم هستند که به خدا هیچگونه اعتقادی ندارند وقدرت و ارادۀ الهی را در کار مریض دخالت نمیدهند. و میگویند که هرگاه خدا مریضی را شفا دهد، پس چرا آن مریض باید به دکتوری متوسل شود و از او دواء و سوزن طلب کند و کمک از آن دکتور بخواهد؟ و میگویند که فقط همان دکتور و دواء و سوزن است که مریض نامبرده شفا میبخشد نه ارادۀ خدا، چون اگر شفای بیمار به ارادۀ خدا باشد، لازم به استعمال دواء نیست. اما من در جواب این کسان میگویم: برای روشننمودن پاسختان سؤالی دارم: فرض کنید سعد و سعید هردو مریض باشند و به یک نوع مرض مبتلا شده باشند و در یک بیمارستان بستری و زیر نظر یک دکتور متخصص قرار گرفته باشند. دکتور نامبرده هم یک نوع دواء و یک نوع سوزن و آمپول به آن دو تزریق کند، سعد شفا یابد و سعید چشم از جهان ببندد؟ چرا؟ سؤال دوم: نجیب و حبیب برادراند و در یک مساحه زمینی که کنار هم واقع شده و از هم جدا گردیده میخواهند گندم بکارند، هردو با هم با یک نوع وسائل شخم، شخم میکنند و با یک وسائل آبیاری مینمایند، مثلاً: هردو از آب چاه یا چشمه و یا از باران آبیاری مینمایند و با هم میخواهند خرمن و درو کنند و چون گندمهایشان به خوشه میرسد و موسم درو فرا میرسد (ملاحظه: باید روشن کرد که گندمهایشان از یک بذر بوده) یک روز یا دو روز قبل از شروع به دروکردن باد عظیمی و یا سیل خروشانی میآید و به گندمهای نجیب هیچگونه آسیبی و اذیتی نمیرسد، و گویا که از آن باد یا سیل خبری ندارد و زحمات و خستگیهای نجیب بینتیجه نمیماند و در عوض ده کیلو هزار کیلو گندم پاک و درست به دست میآورد. اما گندمهای آقای حبیب چنان از آن باد یا سیل زیان میبیند که صبح که حبیب به دیدن گندمهایش برود به جای آنها خاکستر گرم و نرم و سیاه مشاهده کند و همۀ زحمات و خستگیهایش به همراه آن بار یا سیل بردد. در صورتی که قدرت و ارادۀ خداوند متعال در کارهای نجیب و حبیب دخالت نداشته باشد، در حالی که بذر یکی، زمین شخم یکی وسائل شخم یکی و آب هم یکی باشد، چرا اینطور به سر حبیب دربیایید که تا مادامی که نفس زندگی میکشد دیگر هیچگاه دست به تخم و شخم نبرد و با دست خالی و پای خسته در کنج خانهاش زمینگیر شود؟
و نجیب در عوض ده کیلو گندم هزار کیلو گندم جمعآوری نموده و آنها را در کنج یکی از خانههایش صف دهد تا سقف خانهاش هم پیدا نباشد؟ چرا؟
بنابراین، ثابت و روشن است که ارادۀ حق تعالی در همۀ امور و کردار بشر دخالت دارد و بدون اراده و خواست خدا هیچ چیز انجام نمیگیرد. پس هر کسی که بخواهد بر خدا توکل کند نه این که بگوید: توکلت علی الله یا بر خدا توکل نمودم. بلکه مقصود از توکل فراهمآوردن وسائل لوازم کار مورد نظر و سعی و کوششنمودن به حد الامکان و واگذارکردن عاقبت به خدا و کمکخواستن از او است. زیرا که لفظ توکل بدون عمل نتیجهبخش نخواهد بود. و باید به علاوه توکلت علی الله با أمل و عمل همراه باشد.