و نوع دوم: صبرکردن بر تقوی و طاعات خدا:
انسان در زندگی باید منتظر همۀ انواع امور زندگی اعم از خیر و شر باشد و باید منتظر تحولات و چرخخوردن امور دنیا باشد. مسلمان که هنگام شنیدن اذان فجر در شبهای زمستان از فراش گرم و نرم خود برمیخیزد و روی به مسجد میآورد صبر بر طاعت خدا است. همسر مؤمنهای که در نبودن شوهرش با وجود تنگدستی و فقر و ناراحتیهای بیشمار صبر کند و فراق زوج خود را متحمل گردد و فرزندانش را پرورش نماید صبر بر طاعت خدا است. کارمندی که وظائف خود را به درستی به انجام برساند و با قدرتداشتن بر تغلب و هدیه و رشوهگرفتن. اما از گرفتن اینها صرف نظر مینماید و وظایف خویش را مخلصانه انجام میدهد صبر بر طاعت خدا است. و بالآخره جوان مجردی که توانا یا ناتوان بر تقدیم مهر و نکاح باشد و خود را از محرمات نگهدارد. این هم نوعی از صبرکردن بر طاعت خدا است. کسی که در ماه مبارک رمضان با این همه تشنگی و گرسنگی از خوردن و آشامیدن میپرهیزد، در حقیقت صابر بر طاعت خداوند است، در حقیقت فرمودۀ پیغمبر اسلام جکه فرمودهاند: «يأتي على أمتي زمان يكون القابض على دينه كالقابض على الجمر»حالا رسیده است و معنی آن چنین است: «زمانی بر امتم خواهد آمد که دین اسلام به حد ضعف و سستی میرسد و در آن زمانه کسی که دین خود را بگیرد مانند کسی است که اخگری از آتش را به دست گرفته باشد». یعنی همانطور که مردم از اخگرهای سرخ آتش فرار میکنند و خودشان از آنها دور نگه میدارند مردم آن زمان همانطور از دین اسلام دوری میجویند، و در واقع همان زمانه که مقصود پیغمبر اسلام بوده فعلاً رسیده است. و این مسئله به حدی واضح و روشن میباشد که لازم به توضیح و بیان نیست، مثلاً: در این روزها هر کسی که بیایمان و بیدیانت باشد و خدا و پیغمبر و قرآنی را نشناسند بیشتر مورد احترام و پذیرایی مردم میباشد.
اینگونه افراد در همه جا و در همۀ دل جا دارند و بیاندازه برای ایشان احترام قائلاند. اما کسانی که خداترس و خداشناس باشند و از اهل علم و دانش و ادب و عرفان هستند. در هیچ جا و در هیچ قلبی جایی ندارند و از نظر و دل همه کس بیارزشاند. اگر مشاهده کرده باشید در این روزهایی که از اسلام به جز شمس نمانده و از قرآن به جز رسمش باقی نمانده، کسانی که با تقوی و پرهیزگارند یا به اصطلاح ملا یا آخوند یا طالب العلم هستند و راه عبادت و طاعت خدا را پیش گرفتهاند، اینگونه اشخاص در این روزها مورد مسخرۀ مردم قرار میگیرند و با چشم حقارت به ایشان مینگرند و حکام و رؤساء نیز ایشان را بیارزش میپندارند و حقوق و رواتب ماهیانۀ ایشان از همه کس کمتر میباشد و بیشتر عمر خود را در خاک غربت و در کشور خارجی و بیگانه و دور از اهل و فرزند و وطن و خویشاوندان خود میگذرانند، در حقیقت چنین کسانی مؤمنان واقعی خدا میباشند و از مسلمانان حقیقی خداوند متعال محسوب میگردند، و ایشانند که شامل معنی این آیه هستند:
﴿ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٤٢﴾[النحل: ۴۲].
«مسلمانان واقعی خدا کسانی هستند که بر همۀ ناراحتیها صبر میکنند و بر خدای خود توکل مینمایند».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَيۡنِ بِمَا صَبَرُواْ﴾[القصص: ۵۴].
«ایشان کسانی هستند که اجر و پاداششان را به سبب صبرکردنشان دو بار به ایشان داده میشود».
﴿وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ ٣٥﴾[فصلت: ۳۵].
«و به مقام عالی و ثواب عظیم نمیرسند، مگر کسانی که در طاعت خدا صابر باشند و به مقام عالی و ثواب بزرگ نمیرسند، مگر کسانی که دارای بخشی خوب و عظیم باشند».