تعالیم اسلام

فهرست کتاب

مقیاس‌های عدالت:

مقیاس‌های عدالت:

بعضی از دانشمندان گذشته در بارۀ مقیاس‌های عدالت به اشتباهاتی برخورد کرده‌اند و عدالت الهی را با عدالت بشری با هم قیاس گرفته و به همدیگر تشبیه کرده‌اند و من در یکی از سرگذشت‌های خودم به این حقیقت رسیده و آن را کاملاً درک نموده‌ام و اگرچه در این کتاب جای توضیح‌دادن آن نیست، ولی به عنوان روشن‌نمودن و بیان مطلب به طور مختصر در اینجا درج خواهم کرد، در سال ۱۹۳۱ م در مدرسۀ ابتدایی پسرانه در کشور شام (سوریه) مدرس بودم و روزهای اول جوانی می‌گذراندم و من با وجود این که مدرس بودم بخصوص «قدر» از علماء و دانشمندان دیگر می‌پرسیدم و چون جواب قطعی و قانع‌کننده‌ای نمی‌یافتم با ایشان به بحث و اعتراض می‌پرداختم و گاهی نیز خودم و یا آن‌ها را ناراحت و بی‌تاب می‌نمودم و یکی از شاگردانم که تا اندازه‌ای اهل بحث و جدال بود، گاهی به وسیلۀ کتک‌زدن او را تربیت و ادب می‌دادم تا این که روزی ناراحت شدم و آن شاگرد را بر اثر مسئله‌ای کتک زدم ناگهان او بی‌تاب و بی‌طاقت شده و از شدت ضرب به فریاد آمد و گفت: این ظلم است، شما ظالم هستید. باور کنید ای برادران اسلام و ای شنوندگان و خوانندگان این کتاب موقعی که من این سخن را از وی شنیدم به خود آمدم و چوب از دستم به زمین افتاد و شاگرد و مدرسه را فراموش کردم و خود را در تاریکی نفس دیدم، و بدل گفتم این شاگرد کتک‌زدن من به او آن را ظلم می‌داند در صورتی که من آن را عدل می‌دانم و عمل یکی است.

و چنانچه آن شاگرد به خانه برگردد و پیش پدر و مادرش از من شکایت کند، مسلم است که به او می‌گویند: نه، این ظلم نیست بلکه عین عدالت است، زیرا برای مصلحت خود به تو زده است. پس در صورتی که همان شاگرد مذکور جایز نمی‌داند که مقاییس ناقصۀ خود را با عدالت آموزگارش تطبیق نماید چگونه من جایز می‌دانم که عدالت خودم را با عدالت الهی مقایسه کنم؟ فرزندی که بیمار باشد با چشم خود سوزن آمپول را می‌بیند که در بدنش فرو کرده می‌شود، شکی نیست که بدل خود احساس ظلم می‌کند در حالی که پدر و مادرش یا کسی که با او به بهداری رفته یقین دارد که فرورفتن آمپول در بدنش عین عدالت می‌باشد، چون شفا و بهبودی او به سبب آن می‌دانند، و شکی نیست که هر عالم و قاضی که بخواهد بین دیگران قضاوت کند باید اول حرف دو طرف را شنیده و به اصل موضوع پی ببرد و حق را تشخیص دهد آن وقت احکام خود را صادر نماید و تکلیف داعی و مدعی را روشن کند، مثال: هرگاه دو نفر در بیابان بی‌آب و علفی گم‌شده و در آنجا مستمر بمانند و در آن موقع اتومبیلی از راه برسد و آن دو نفر را با خود حمل کند تا به مقصدشان برساند، اما یکی از آن دو هنگامی که روی صندلی نرم و چرب نشسته باشد. به طور مخفی چاقویی از جیب خود بیرون آورد و صندلی زیرپای خود را پاره کند، آیا نمی‌گویی این عمل ظلم است؟ آری، شکی نیست که چنین کاری ظلم است. ولی هرگاه در اثناء آن راه گروهی راهزن باشند و هر اتومبیلی که صندلی‌هایش پاره باشد رها می‌کنند و آن شخصی به قصد این که همان اتومبیل نجات یابد و آن را نگیرند صندلیش را پاره می‌کند در این حالت آیا چنین کاری (پاره‌کردن صندلی) هم ظلم خواهد بود؟ مسلماً نه، بلکه عدالت می‌باشد، زیرا که برای چنین اتفاقی خود راننده هم ممکن است، به خاطر نجات اتومبیلش نه تنها یک صندلی بلکه همۀ صندلی‌هایش را پاره پاره کند. آیا همان کار یعنی پاره‌کردن صندلی اتومبیل به عمد از باب ظلم به باب عدالت برنمی‌گردد؟

و در حقیقت اینچنین بوده قصۀ خضر و موسی ÷که در کشتی سوار شدند و خضر به عمد آن کشتی را سوراخ نمود الخ. و همۀ این‌ها ما را بدین مطلب فهمیده و آگاه می‌سازد که در زندگی هیچگاه به عجله و بدون رسیدگی و ادراک حقیقت مسئله‌ای حکمی صادر نکنیم.