ایمانآوردن به کتب
نخستین معجزۀ محمد قرآن است و کسانی که میپنداشتند که قرآن تألیف خود محمد است، از پیغمبری او منکر بودند، و لکن او را خدا میدانستند و ما گواهی میدهیم که «أن لا إلا إله الله وأنه عبد الله ورسوله»یعنی: نیست خدا به جز خدای یکتا و محمد بندۀ خدا و پیغمبر او است. چون هیچ بشری قادر نیست که قرآن بسازد و محمد نیز بشر بوده و به جز خدا توانایی ساختن قرآن ندارد. به من نشان بدهید کسی که امی باشد (امی یعنی کسی که خواندن و نوشتن را مطلقاً نداند). و قرآنی درست کند و در مدت عمرش به مدرسه نرفته باشد، در زمانی که در آن از فلسفۀ یونان و رومان و از ادب هند و ایران خبری نبوده است. آیا چنین کسی میتواند قرآن بسازد؟ البته اینگونه افتراها و دروغها و بهتانها پرداخته، مستشرقین و مخالفین حق و حقیقت و یهودیان شیطانصفت میباشد. اما این مفتریان میخور، خود را بدنام میکنند، چون حق مخفی نمیماند. و همگان از آن آگاه خواهند شد.
قرآن که بزرگترین کتاب اسمانی است و از نظر عبارت و جملهبندی و طرز قواعد دستور زبان عربی و فصاحت لغت و پرمعنیبودن هر کلمهای از آن و از لحاظ نحو و صرف و ترکیب کلمات و اختصار جملات و دلایل قاطعه و اخبار غیب و آینده و قصههای گذشتگان و بیان احکام اسلام و وعده و وعیدهای آخرت و حرف دیگری که در آن ذکر میشود، مثل حروف مقطعۀ اوائل بعضی سورهها مانند الم، الرا، حم، کهیعص، طسم، ن، ق و غیره آنها که به جز حق تعالی هیچکس معنی آنها را درک نکرده و با وجود پیشرفت علم و تمدن کنونی تا امروز هیچیک از علماء به هدف و معنی حقیقی آنها را پی نبرده، چگونه ممکن است اینگونه قرآنی شدۀ حضرت محمد جباشد؟ قرآنی که شامل تمام امور زندگی بشر میباشد و در واقع میتوان گفت برنامۀ زندگی هر فرد مسلمان است که احکام آن برای همیشه و همۀ نقاط این کرۀ زمین مناسبت کامل دارد تا به جایی که تا امروز که یک هزار و چهار صد سال از نزول آن میگذرد، هیچ عالمی نمیتواند تمام کلمات و حروف آن دقیقاً معنی و تفسیر کند، قرآن در واقع محتوی قوانین و رموزی است که تا امروز و هر روزی علماء اسلام و عباقر دنیا قادر به آوردن مثل آنها نیستند، قرآنی که به طور مستقیم و مباشرت از جانب خدا بر حضرت محمد نازل شد.
﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ﴾[فصلت: ۴۲].
«که هیچ گونه باطلی نه از پیش روی آن و نه از پشت سر آن، به او راه نیابد».
و اگر همۀ انس و جن گرد هم آیند تونایی آوردن یک سوره بلکه یک آیه همانند آن نمیباشند، چگونه احتمال دارد که شخص محمد به تنهایی آن را تألیف نماید؟ بنابراین، در متن قرآن بسی حکمتها و رمزهایی نهضته که به جز خدا اهداف آنها را نمیداند، مثلاً: آیۀ ﴿بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ ٤﴾[القیامة: ۴].
یعنی: «آری ما میتوانیم که انشگت او را (انسان) دوباره خلقت کنیم».
ظاهراً معنی آن این است که خدا تعالی میتواند انشگت را دوباره درست فرماید، ولی هرگاه به معنی اصلی و هدف واقعی آن بیندیشیم که چرا خدا در این آیه فقط انگشت را ذکر نموده و از تمام اعضاء و اندام بشر تنها انگشت او که از همه کوچکتر است بیان نموده است؟ چنانچه سخت بنگریم و به عمق آن پی ببریم، خواهیم دید که عجیبترین عضو از اعضاء در بدن هر انسانی همانا انگشت ابهام او است که از تمام مخلوقات روی زمین و از بین میلونها نفر از مرد و زن که در این دنیا موجود هستند، هیچگاه دو نفر را نمیبینیم که اثر انگشت یا به عبارتی دیگر ضرب انگشت ابهام دست آن دو همانند یکدیگر باشند. این از مسائلی است که در زمان پیغمبر اسلام جو تا زمان صحابه و الی تقریباً یک صد سال قبل هیچکس به معنی و هدف حقیقی آن پی نبرده و هیچ احدی در این مسئله کنجکاوی نکرده است، بلکه از مسائلی است که به این نزدیکیها علم طب و روانشناسی آن را برای دنیا کشف کرده است و شکی نیست که در متن قرآن خدا صدها مسئله دیگر از همین نوع که تا امروز کسی آنها را برای بشریت کشف ننموده نهضته باشند.