شکر خدا:
انسان باید همیشه از خدا راضی و خشنود باشد در خیر و شر و خوشی و ناراحتی مطیح خدا و از خدا کاملاً رضایت داشته باشد. هر غنی و فقیر و تندرست و مریض در هرحال باید از خدا راضی باشد. اگر خدا او را غنی و توانگر یا فقیر و ضعیف الحال بگرداند باید از خداوند متعال راضی باشد. و شکر خداوند به أحسن الحال به جا آورد. خداوند میفرماید:
﴿وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ﴾[النمل: ۴۰].
«هرکسی که شکر خدا را به جا آورد در حقیقت شکر خود را به جا آورده»، زیرا که پاداش و اجر شکرکردنش برای خود او است.
﴿وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤﴾[آل عمران: ۱۴۴].
«و خدا شکرکنندهگان را پاداش خواهد داد».
مقصود این که هر کسی که به درگاه خدا شکر نماید و شکر او را به جا آورد خدا ثواب و پاداش او را ضائع نمیفرماید و یقیناً در مقابل شکرگذاردنش اجر و ثواب به او عطا خواهد نمود. و شکر از ثمرهای ایمان است. هرگاه در دنیا یکی از رفقاء و دوستانت در بارۀ تو ای مسلمان خوبی کند، مثلاً: تو را به خانهاش و یا به قهوهخانهای دعوت نماید و یک لیوان چای و یا یک شیشه نوشابه برای تو تقدیم دارد. اگر تو قدرت داشته باشی که خوبی او مثلاً لیوان چای و یا نوشابهای که به تو داده جبران کنی. ولی به عمد جبران نکنی و در عوض چیزی به او ندهی در حقیقت مقصر میباشی و شایسته است که هرگاه تو او را ببینی به خانه و یا به قهوهخانهای ببری و نیکی او جبران نمایی. بنابراین، احسان و خوبیکردن باید در عوض آن خوبی و احسان به جا آورد. پس چرا خوبیها و نعمتهای خداوندی که بیشمار است جبران نمیکنی، نعمت اسلام نعمت تندرستی نعمت قدرت نعمت فرزند، نعمت مال، نعمت عقل و نعمتهای دیدن و شنیدن و غیره اینها همه نعمتهای الهی است که تو از آنها بهرهمند شدهای. پس چرا مطیع او نیستی و در مدت کوتاه عمر خود او مخالفت میکنی، ولی انسان تا به مرضی دچار نشود قدر تندرستی را نمیداند و تا فقیر نشود، قدر غنا و توانگری را نمیشناسد. و تا سیم برق کهرباء بر او قطع نشود قدر نعمت روشنی را نخواهد دانست.
و از قدیم گفتهاند: سواره قدر پیاده را نمیداند و سیر قدر گرسنه هم نمیداند، در اینجا به جا است پرسیده شود، به جا آوردن شکر خدا چگونه است؟ هرگاه فردی از مسلمانان غنی و توانگر باشد و زکات و صدقه ندهد و روزی هزار بار بگوید: الشکر لله شکر خدا، شکی نیست که او شکری به جا نیاورده و گنهکار خواهد بود. چون مقصود از شکر خدا کردن نه تلفظکردن کلمۀ شکر به زبان است. بلکه مقصود خدا از به جا آوردن شکر او ادانمودن تمام فرایض و واجبات و اجتنابنمودن از تمام محرمات است. و منظور از شکر فی الواقع اعترافنمودن به نعمتهای الهی و اقرارکردن به منت و کرم و فضل الهی است. خدا میفرماید:
﴿ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكۡرٗاۚ﴾[سبأ: ۱۳].
«ای قوم پیغمبر داود به شکر خدا عمل کنید».
از این آیه روشن است که مقصود خدا از شکر نه به گفتن و تکرارکردن کلمۀ شکر است، بلکه عملنمودن به آن میباشد. هرگاه شخصی پنج نوعی از خوراکهای لذیذ و خوش طعم در سفرهاش باشد و همسایهای فقیر و گرسنه داشته باشد. چگونه ممکن است او شکر خدا به جا آورده باشد؟ پس شکرکردن به عمل است نه به زبان، و هر کسی که بخواهد واقعاً شکرگذار خدا باشد باید جمیع واجبات را أدا نماید و از جمیع گناهان بپرهیزد. و کمککردن او به فقیران و مستضعفین فقط لوجه الله و به قصد به دستآوردن رضایت خدا باشد. به این که قصدش افتخار و تکبر و منتنهادن بر مسلمانان و بندگان خدا باشد. باید طوری با دست راست صدقه بدهد که حتی دست چپش از آن بیخبر باشد. و شاکر حقیقی باید همیشه خدای خود را در نظر داشته و تمام اعمال و اقوالش مخلصانه برای خدا باشد.