خداوند متعال خود را در قرآن بر سه نوع وصف نموده است:
۱- مثل آیۀ قبلی:
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥﴾[طه: ۵].
استواء به معنی بالا نشستن است. اگر ما بگوییم این آیه دورغ است و خدا بالا ننشسته، خلاف گفتهایم زیرا به چیزی که خدا بیان فرموده و آن را تصدیق نموده تکذیب کردهایم، و اگر بگوییم خدا مانند معلمی که بر صندلی منیشیند بر عرش نشسته است هم خلاف است، زیرا که خدا به بشری تشبیه کردهایم و این خود گناه است. و لکن باید آن را تصدیق کنیم و به آن اقرار داشته باشیم که حتماً صحیح است.
۲- جملۀ دیگری از نوع المشاکلة، مانند این جملات که شاعر میگوید:
قالوا: اقترح شيئا نجد لك طبخه
قلت اطبخــوا لي جبّة وقميصا
و مانند شعر أبی تمام که در رد ستارهشناسان میگوید:
تسعون ألفاً کاساد الشری نضبحت
جلودهم قبل نضبح التین والعنب
و جملۀ قرآنی:
﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ﴾[الحشر: ۱۹].
«کافران خدا را فراموش کردند، خدا هم ایشان را فراموش کرد». کافران در اثر بیاعتنایی و مخالفت، خدا را اطاعت نکردند و مثل این که او را فراموش کردند، ولی خدا چطور آنها را فراموش فرمود؟ به این که آنها را از بهشت بهرهای نداد و ایشان را وارد دوزخ نمود. و گرنه خدا که چی فراموش نماید،
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا ٦٤﴾[مریم: ۶۴].
«(ای محمد!) خدای تو هیچگاه چیزی را فراموش نمیکند».
و مثل آیۀ:
﴿وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّهُۖ﴾[آل عمران: ۵۴].
«مردم مکر (پلانگذاری) کردند و خدا هم پلانگذاری کرد»، خدا چطور پلانگذاری میکند؟
﴿يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ﴾[النساء: ۱۴۲].
«به خدا فریب میزنند، ولی در حقیقت خدا گولزنندۀ آنها است». خدا چگونه گول میزند؟
۳- آیۀ: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُۚ﴾[المائدة: ۶۴].
«یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دستهای ایشان بسته شود، و لعنت و نفرین شدند به سبب گفتار ایشان، بلکه دو دست خدا همیشه باز است و هرگونه که بخواهد انفاق میکند».
آیۀ: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ﴾[الإسراء: ۲۹].
«دست خود را به سوی گردنت نبند و بیحد آن را باز نکن».
«بين يدي رحمته وبين يدي عذاب أليم، والقرآن لا يأتيه الباطل من بين يديه»در صورتی که ما یقین داریم: رحمت و عذاب و قرآن دست ندارند. اینها اموریاند که انسان بدون چونهزدن باید تصدیق و تأیید کند و بحث و مجادله در اینها ننماید، چون اینها از انواع اطاعت مطلق هستند که بدون تفکر باید آنها را بپذیریم.