اجماع [۵]
اختلاف در حکمی از احکام امری محتمل است. ولی هر گاه حکمی ـ با اتکا بر نقلی ثابت ـ تثبیت گردید و احتمالات دیگری که میتوانست در برابر آن قرار گیرد از میان برداشته شد و اهل علم بر قبول آن اتفاق کردند، معنایش این است که آن حکم حق است و امت بر آن اجماع کرده و دیگر مسلمانان باید بدون توقف آن را بپذیرند. و این نوعی از اطاعت اولیالامر است، که قرآن بدان سفارش نموده و گاهی دایرهی آن وسعت مییابد و شامل اموری میگردد که به اجماع متعلق است.
شیخ محمد عبده گفته است که از مدتها پیش در این مسأله اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که: «مراد از اولیالامر جماعت اهل حل و عقد مسلماناناند و ایشان امراء، حکام، علماء، فرماندهان ارتش، و بقیه رؤسا و بزرگانیاند که در وقت حاجت و مصلحت عامه به ایشان مراجعه میشود».
هر گاه این مجموعه بر کاری یا حکمی اتفاق کردند، باید از ایشان اطاعت شود، به شرط اینکه:
- از ما باشند.
- با امر خدا و سنت متواتر پیامبرصمخالفت نورزند.
- در ارزیابی امور و اتفاق بر آن از آزادی کامل برخوردار باشند.
- آنچه بر آن اتفاق میکنند به مصالح عامه مربوط باشد، یعنی اموری که اولیالامر هم بر آن سلطه دارند و هم اطلاع.
ولی در زمینهی اعتقادات و عبادات امر اهل حل و عقد اعتباری ندارد، زیرا اینگونه امور تنها از سوی خدا و پیامبرصبه دست میاید و برای هیچ کس دیگر در آن زمینه مجال رأی و نظر نیست.
پس در اموری که به کتاب و سنت تعلق گیرد و مورد اتفاق جماعت واقع شود و نیز در آن نوع مصالح عامه که مورد اجماع باشد عامهی تابع خواصاند و فرد تابع جماعت».
علما در تعریف اجماع گفتهاند: «اتفاق مجتهدین امت محمدصدر یکی از زمانهها بر حکمی شرعی».
سخن استاد محمد عبده ضمیمهی دیگری دارد که آن را نیز ما در نظر میگیریم هر چند علماء در تعریف اجماع نیاوردهاند.
آن ضمیمه عبارت از این است که وجوب اطاعت از پیشوایان و درآمدن در شمار جماعتهای عام از قواعد اسلام است. و خداوند در چندین جا بدان فرمان دادهاست:
﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«و هر کس پس از آن که هدایت برایش آشکار شد با پیامبرصمخالفت کند و راهی جز راه مسلمانان در پیش گیرد، او را با مراد خویش وامیگذاریم و به دوزخش درمیآوریم و چه بد سرانجامی است».
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[آلعمران: ۱۰۳].
«و همگی به رشتهی الهی درآویزید و پراکنده نشوید».
و امت اسلامی در پیشگاه خداوندأمنزلتی والا دارد و از کرامتی که او برای وی قایل شده است بعید مینماید که این امت در فهم خویش به گمراهی درافتد و در حکمی دچار لغزش شود و ممکن نیست بر کاری اتفاق نماید که واجب نباشد، در حالی که علماء راسخ نیز در میانشان باشند. چگونه ممکن است در حالی که خداوندأفرموده است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آلعمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امتی هستید که برای مردمان پدید آمدهاند، که به نیکی کردن فرمان میدهید و از ناشایستی باز میدارید و به خداوند ایمان دارید».
و نیز فرموده است:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳].
«و بدینسان شما را گروهی گردانیدیم تا گواهان مردم باشید و پیامبرصبر شما گواه باشد».
یعنی خداوندأمسلمانان را برای دیگر مردم در قبول اقوال آنان حجت گردانیده است، چنان که پیامبرصبرای مسلمانان در قبول قول پیامبرصحجت است.
کاملاً واضح است که مقصود از مسلمانان کسانی نیستند که نه کار نیکویی دارند و نه سخن ستودهای. بلکه ایشان اهل علم و تقوا و فرزانگانیاند که در فقه کتاب و سنت مورد تأیید قرار گرفتهاند. تنها ایناناند که رهنمودشان گرفتنی است و اجماعشان پذیرفتنی است و خروج بر هدایاتشان لغزشگاهی است که بیم از دست دادن دین از آن میرود.
اجماع امت از سوی سنت نیز به عنوان حقی ملزم، مورد تأیید قرار گرفته است.
روایاتی که درین زمینه آمده است، از گرایشهای فردی جلوگیری میکند و از تکروی در ساحهی اندیشه و نیز در ساحهی رفتار باز میدارد و موجب میشود تا امت صف یک پارچهای شود در خدمت کتاب و سنت.
روایات متعددی از پیامبرصآمده است مبنی بر اینکه این امت از خطاء درامان و معصوم است و این روایات با الفاظ و عبارات گوناگون از زبان اشخاص معتمدی به ما رسیده است، از جمله:
«لایجتمع امتی علی خطأ».
«امتم بر خطا یکجا نمیشوند».
«لاتجتمع امتی علی الضلالة او علی ضلالة».
«امتم بر گمراهی یا بر هیچگونه گمراهی گرد نخواهند آمد».
«سألت ربی الاتجتمع امتی علی الضلالة فاعطانیه».
«از پروردگارم خواستم که امتم بر گمراهی یکجا نشوند، پروردگار این درخواستم را پذیرفت».
«یدالله علی الجماعة».
«دست خدا بر بالای جماعت است».
«علیکم بالسواد الاعظم».
«اکثریت بزرگ مسلمانان را از دست ندهید».
«من خرج من الجماعة قید شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه».
«کسی که به اندازهی یک وجب از جماعت فاصله بگیرد، بند اسلام را از گردنش بیرون آورده است».
«لاتزال طائفة من امتی علی الحق حتی یأتی امرالله».
«پیوسته گروهی از امتم بر حق میباشند تا آن که فرمان خداوند فرارسد».
«ستفترق امتی کذا وکذا فرقة کلها في النار الا فرقة واحدة، قیل ومن تلك الفرقة؟ قال : هي الجماعة».
«امتم چندین فرقه خواهند شد و همه اهل دوزخ خواهند بود مگر یکی. گفته شد آن یکی کدام است؟ فرمود: جماعت».
پارهای از مسلمانان آوردن اجماع را در ردیف ادلهی احکام نمیپذیرند، از آن جمله است «نظام» که صحت حکم را وابسته به دلیل منقول یا معقول آن دانسته و به چیزی جز آن اعتنا نشان نداده است و به همین جهت در تعریف اجماع گفته است: «هر سخنی که حجتش استوار باشد ولو سخن یک شخص».
به نظر من این دیدگاه، دلیل بودن اجماع را به خطر نمیافکند، زیرا بر موضوعی که از دلیلی سست برخوردار باشد، اجماع صورت نمیگیرد، بلکه میتواند علاوه بر احکام مورد اجماع، احکام دیگری نیز باشد که در مرتبتی پایینتر قرار میگیرد.
حقیقت این است که اجماع دلیلی راستین و استوار است و جمهور اهل علم بر آن اعتماد کردهاند.
شیخ «علی عبدالرزاق» گفته است: «از اجماع در میان اهل علم به گونهی حقیقتی تحققیافته نام گرفته میشود، و در مناسبتها و مواضع مختلف برای آن مثالهایی نیز آوردهاند، از آن جمله مثالهایی که «آمدی» زده است؛ مانند اتفاق همهی مسلمانان ـ گذشته از اهل حل و عقد که تعدادشان معین نیست ـ بر وجوب نمازهای پنجگانه، روزهی رمضان، وجوب زکات، حج و دیگر احکامی که بالضروره دانسته نمیشود.
و از آن جمله است آنچه صاحب «مسلم الثبوت» در تقدیم قطعی بر ظنی گفته است: «ایشان همهی مجتهدین از صحابه و تابعین را در هر زمان دیدهاند که قطعی را مقدم دانستهاند و هیچ یک از این نظر برنگشتهاند. بنابراین بدون تردید بر این نظر اتفاق داشتهاند. همچنان در موضوع خلافت به مشاهده دانسته شده است که هر یک از صحابهای که در مدینه حضور داشتند با ابوبکرسبیعت نمود بدون آن که از بیعتش برگردد و حتی آنان که در بیرون مدینه به سر میبردند نیز آمدند و بیعت کردند، و سپس آنان که در نواحی و اطراف بودند به ایشان پیوستند، پس دانسته شد که این قضیه مورد اجماع قرار گرفته است.
از جملهی اموری که مورد اجماع واقع شده است اتفاق ایشان بر اجرت حمام، فروشندهی آب بر سر راه، اجرت سلمانی و آرایشگر، گرفتن خراج، بطلان ازدواج زن مسلمان با مرد نامسلمان، دادن یک ششم میراث به مادربزرگ، محرومیت نوادهها از میراث با زنده بودن پدرشان و بسیاری اموری دیگر.
صاحب «التحریر» از ابیاسحاق اسفرایینی نقل نموده است که: «ما میدانیم که مسایل اجماع بیشتر هزار مسأله است و این سخن ملاحده بیپایه است که گفتهاند: در این دین اختلاف بسیار است و اگر حق میبود در آن اختلاف پیدا نمیشد. ما در پاسخشان میگوییم که شما دچار خطا شدید، مسایل مورد اجماع و اتفاق بیشتر از بیست هزار مسأله است و فروعی که بر آنها مبتنی میباشد و مورد اتفاق قرار دارد، به بیش از صد هزار مسأله میرسد. تنها نزدیک به یک هزار مسأله میماند که مدار اجتهاد و اختلاف میباشد».
واقعیت این است که پیروی از اجماع در امور مورد اتفاق، برای خردمندان سزاوارتر و به حفظ یکپارچگی نزدیکتر است. علاوه بر اینکه موجب به کار افتادن توان ذهنی مسلمانان در میادینی است که به بحث آزاد مناسبتر و در برانگیختن همت افراد و ذکاوت ایشان، مؤثرتر میباشد.
و گرنه از اختلاف ورزیدن بر سر امور عینی چه حاصل میشود؟
و از تفرقه آفریدن در زمینهی عبادات چه نتیجهای به دست میآید؟
و از تکروی در فهم یعنی که بر یک یا چند معنای آن اجماع ائمه صورت گرفته باشند، چه سودی عاید میگردد؟
این شیوه، گذشته از آن که خطاست، جز آشفتگی اذهان و کاهش توانمندیها نتیجهای در پی نخواهد داشت.
اما این که شخصی ذکاوتمند و تیزهوش به کشف عظیمی در امور طبیعی و قضایای عادی دست یازد که پشینیان بدان راه نبرده باشند، هیچ اشکالی ندارد.
بلکه مسلمانان در این زمینه کوتاهی ورزیدهاند، حال آن که مناسب بود هر یک از ایشان در هر بخش از بخشهای زندگی، سخن این شاعر را زبان حال خویش قرار میداد.
وإنّي وان کنت الاخیر زمانة
لآت بمالم تستطعه الاوائل
و من هر چند از نظر زمانی در آخر قرار گرفتهام، اما دستاوردهایی خواهم داشت که پیشینیان نداشتهاند.
کتابی از یک مهندس به دستم رسید که از حقیقت نماز تفسیری به دست میداد بیگانه با آنچه مسلمانان در طول چهارده قرن شناخته بودند.
از این حماقت متناقض با اجماع مسلمانان شگفتزده شدم و گفتم آیا در زمینهی هندسه مجال مناسبی برای این شخص وجود نداشت تا ذکاوت و هوشمندیش را در آن جا به کار اندازد، تا نه ما و نه خودش را را به چنین سخنان هرزهای مشغول سازد؟
[۵] جمهور اهل علم بر این نظرند که اجماع در میان ادله احکام پس از کتاب و سنت و پیش از قیاس قرار دارد.