ایمان روح زندگی است
ایمان در اولین قدم عبارت است از تصدیق به حقیقت بزرگتر و اعتراف به وجود برتر و پی بردن به منزلت شخصی انسان در برابر پروردگاری توانا که ملکوت همه چیز در اختیار اوست، و پناهدهنده اوست، و بر ضد وی کسی پناه داده نمیشود.
سپس در کنار این، ایمان وظیفهای جداییناپذیر دارد، و آن عبارت است از نیرویی که انگیزهی عمل صالح است. نیرویی که انسان را در هر کاری که میکند و هر چه که فرومیگذارد و در تمامی شئون زندگیاش او را به سوی پروردگارش به پیش میراند.
همانگونه که معده افرازاتی دارد و هضم طعام و گزینش مواد مفید آن برای جسم، به آن مربوط است، به عین شکل عقیدهی الهی نیز خواصی همانند دارد که با آن اعمال عام عباداتی قابل قبول میشود و از ویژگیهای خاص برخوردارش میسازد که با آنها به سوی خدا بالا میرود.
تهی شدن قلب از این عقیده به معنای سقوط اعمالی است که از انسان صادر میشود و در مرتبتی قرار میگیرد پایینتر از آن که سزاوار ثواب الهی باشد. ایمان به خدا شرط درستی عمل و قبول تلاش است:
﴿يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا مَتَٰعٞ وَإِنَّ ٱلۡأٓخِرَةَ هِيَ دَارُ ٱلۡقَرَارِ ٣٩ مَنۡ عَمِلَ سَيِّئَةٗ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَاۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ يُرۡزَقُونَ فِيهَا بِغَيۡرِ حِسَابٖ ٤٠﴾[غافر: ۳۹-۴۰].
«ای قوم من، همانا این زندگانی دنیا، بهرهای اندک است، و آخرت سرای اقامت است. هر کس کار ناپسندی مرتکب شود، جز به مانند آن جزا نیابد، و هر کس کاری شایسته انجام دهد، اعم از مرد یا زن، در صورتی که مؤمن باشد، ایناناند که وارد بهشت میشوند، و در آنجا بیحساب روزی مییابند».
اما باید در نظر داشت که صحنهی زندگی ـ در تمام روز و قسمتی از شب ـ آکنده است از تلاش بشر، و ایمان مجرد بر آن حکم نمیراند. بیشتر افراد در حالی به کار میپردازند که از پروردگارشان غافلاند و به خویشتن مشغول.
اسلام در زمینهی ارزشدهی به کارها احکام قاطعی دارد، زیرا نیتی را که در ورای آنها نهفته است اعتبار میدهد، و به همان لحاظ آنچه را که صرفاً به جهت رضای خدا شده باشد میپذیرد، و آنچه به هدفی دیگر باشد هر چند به ظاهر نیکو به نظر آید مردودش میشمارد. اما مردم موازین دیگری برای داوری پرداختهاند که اصل شرعی ندارد و بر همان اساس کسانی را به نیکی و کسانی دیگر را به بدی متصف میگردانند. و محل بحث این موازین و نقد آنها اینجا نیست، زیرا برخی از آنها را علم اخلاق و برخی دیگر را طبیعت زندگی دنیا مورد نقد و تحلیل قرار داده است. چنان که ارز پولی در روزگار ما عبارت است از کاغذهایی که مردم بر گرانقیمت نشان دادنشان اتفاق دارند و خود در اصل دارای هیچگونه ارزشی نیست، بسیاری از موازینی که در بالا بردن و پایین آوردن مردم به کار گرفته میشود، از همین قبیل است.
امروزه تلاشهایی در جریان است که کنشهای قومی و ملی در زمینههای سیاسی و اجتماعی و حتی از نظر روانی و تربیتی جانشین عقیدهی دینی گردد. و هر گاه این تلاشها به قصد دور ساختن اسلام از جایگاه رهبری عمومی باشد، قوت بیشتری میگیرد.
راست است که علاقه و محبت به وطن غریزهای انکارناپذیر و دفاع از آن واجبی حتمی است. اما نباید آن غریزه و این واجب، شکلی را به خود بگیرد که رابطهی شخص را با پروردگارش سست ساخته و وفاداریش را به پروردگارش کاهش دهد.
نمیدانم چرا عدهای اصرار دارند دلها را از ایمان به خدا تهی سازند تا چیزی دیگر به عوض آن انباشته گردد که عبارت است از ایمان آوردن به قطعهای از زمین خدا که او بر آن زندگی میکند.