حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

بدعت چیست؟

بدعت چیست؟

علما بدعت را عبارت دانسته‌اند از : «طریقه‌ای اختراع شده در دین که مشابه طریقه‌ی شرعی باشد و هدف از آن همان باشد که در طریقه‌ی شرعی در نظر است، یا از آن مبالغه در عبادت خداوندأمقصود باشد».

اختراع یعنی آوردن امر جدیدی که مردم با آن آشنایی نداشته باشند.

دانشمندان غرب با ساختن هواپیما، قطار و رادیو مخترع می‌باشند، زیرا آنچه ساخته‌اند در نزد پیشینیان معروف و آشنا نبوده و اختراعشان در این زمینه قابل ستایش است.

اما کسانی که اعمال و اقوالی را از نزد خود اختراع نموده و برای مردم می‌آرایند تا در شمار دین قرار گیرد، آنان بدعت‌گزارانی‌اند که از نزد خود دست به نوآوری می‌زنند و بر تأیید آن نه خداوندأچیزی فرود آورده است و نه پیامبرش چیزی آموخته است.

اصل ابتداع به معنای آفریدن چیزی است که مثالی پیشین نداشته و دلیلی بر آن قائم نباشد، و به همین جهت به خداوندأبدیع گفته شده است زیرا او این جهان بزرگ و گسترده را بدون نمونه‌ی پیشین و همانند آفریده است،

﴿بَدِيعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ١١٧[البقرة: ۱۱۷].

«نو پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین است و چون به کاری اراده کند فقط به آن می‌گوید موجود شود و بی‌درنگ موجود می‌شود».

کسی که در امور دین دست به اختراع می‌زند ناچار است ظاهرش را با زینتی بیاراید تا بینندگان باطنش را حق پندارند. از همین رو وی کوشش دارد کارش را ظاهر مشابه شریعت باشد هر چند در جوهر و ماهیت مخالف آن.

ازین نظر مشابهت فراوانی است میان بدعت‌گزاران و سازندگان پول‌های تقلبی. باندهای جعل اسکناس می‌کوشند کاغذهایشان را به رنگ‌ها و نشانه‌هایی بیارایند که شبیه اصل باشد، تا جایی که بر ساده‌لوحان پنهان می‌ماند. همچنان در جعل طلا و نقره چاره‌ای ندارند جز آن که مقداری از اصل آن را با مقداری از جنس تقلبی بیامیزند سپس از نظر شکل و قالب آن را همانند ارز معتبر بگرداند تا اجناس تقلبی به فروش رسد.

پیشوایان نخستین اسلام حرص فراوانی بر پیگیری و جستجوی بدعت‌ها و سرکوب آنها داشتند، عین تلاشی که حکومت‌های امروزه برای کشف پول‌های تقلبی نشان می‌دهند و عقوبت مجرمانی که به این‌گونه اعمال دست می‌زنند.

دلیلشان در این باره این سخن پیامبرصبود که: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هذا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ». «کسی که در کارمان چیزی را نو کند که از آن نیست، عملش مردود است».

هر دو حدیث اعلام خصومت بر علیه بدعت‌هاست، حدیث اول بر علیه اختراع آنها و حدیث دوم بر علیه تأیید و پیروی آنها.

اگر بدعت‌ها با یک دهم مقاومتی روبرو می‌شد که پول‌های تقلبی با آن روبروست. جوهر اسلام پاک و بی‌آلایش می‌ماند و مورد علاقه و تمسک قرار می‌گرفت.

ولی متأسفانه برای مردم معیشت دنیویشان اهمیت داشته است و بیشترین تلاششان را صرف رسیدگی به آن کردند، اما دین کمتر از آن که سزاوارش بود بدان توجه شد، در نتیجه بدعت‌ها گسترش یافت و حق در معرض ذوب و فروپاشی قرار گرفت.

دشمنان اسلام هم کوشیده‌اند بدعت‌‌ها را ریشه‌دارتر سازند و آنها را در نظر بی‌خبران همه‌ی دین معرفی کنند، تا اینکه فطرت‌های خالص و سلیقه‌های پاک از آن گریزان و متنفر شوند.

می‌توان توطئه خطرناکی را در این مقاله روزنامه‌ی تایمز مشاهده کرد که اخیراً تحت عنوان «استعمار و اسلام» به نشر رسانده است:

«اسلام در غرب آفریقا با گام‌های سریع به پیش می‌رود، تا جایی که گروه‌های تبشیر و اروپائیان همزمان پریشانیشان را از نتایج گسترش اسلام در منطقه اظهار داشته‌اند.

ما از قدیم بر این نظر بودیم که اسلام دین ملت‌های صحرانشین است، ولی اکنون به سوی نقاط متمدن گام برمی‌دارد و روند امور دلالت بر این دارد که دائره‌ی اسلام رو به گسترش است.

هیچ کس باور نمی‌کرد که اسلام روزی به مناطق استوایی نفوذ کند و به جنوب برسد، چنان که در سیرالئون، ساحل عاجل، ساحل طلا و داهومی رخ داد.

شخصیت‌های اداری به طور خاص از این هراسان‌اند که گسترش اسلام در این مناطق ارتباط با قاهره و جهان عرب را در پی داشته باشد.

اندیشمندان غربی درباره‌ی آینده‌ی اسلام در آفریقا اختلاف نظر دارند. عده‌ای بر این نظراند که پیشرفت اسلام تا وقتی بر اساس برنامه‌های استعمارگران به پیش رود به مصالح استعماری زیانی ندارد. در حالی که عده‌ای دیگر بر این نظرند که باید از طریق پخش بدعت‌ها و خرافات در میان مسلمانان از پیشرفت اسلام جلوگیری کرد، زیرا این کار می‌تواند مانعی در برابر فشار رو به رشد اسلام باشد».

می‌بینید چگونه بدعت‌ها مانعی در برابر پیشرفت اسلام می‌شود و قوتش را به سستی و دولتش را به فروپاش می‌کشاند؟

ویژگی‌ بارز بدعت‌ها این است که شباهت زیادی به غش یا تقلب تجارتی دارد. غش و تقلبی که در بسیاری از اجناس آمیخته است و کالاهای بی‌ارزش را تحت نام کالاهای بدون عیب به بازار وارد می‌کند.

کسی که چیزی را بخواهد وارد اسلام کند نمی‌تواند به طرز عریان که برای همه کس قابل کشف باشد به این کار دست زده آنگاه آن را دین قلمداد کند. بلکه مجبور است در بدعتش از تلبیس و فریبکاری کار گیرد تا با شریعت شباهت یابد و با نصوص و قواعد آن پیوندی برقرار سازد هر چند پیوندی دروغین و بی‌پایه باشد.

مگر ندیده‌اید مشرکان برای توجیه پرستش بت‌هایشان مدعی بودند که اینها واسطه‌هایی میان ایشان و خدایند؟

چنان که پیرامون کعبه عریان به طواف پرداخته ادعا داشتند که نمی‌خواهند در جامه‌هایی طواف کنند که در آنها مرتکب معصیت شده‌اند؟!

عبادات بیشترین مجال بدعت‌گزاری است، زیرا در دیگر تعالیمی که اسلام آورده است فی‌الجمله مانعی برای آن نیست، زیرا چنان که از نصوص اسلامی دانسته می‌شود اسلام شامل عقاید، عبادات، اخلاق، سیاست، قوانین شخصی، مدنی و جنائی ... می‌گردد و کسی که در تقرب به خداوندأراه غلو و مبالغه را در پیش می‌گیرد نخست با اضافات و تکلفاتی به اشکال معروف طاعت روی می‌آورد.

گاهی به دیگر تعالیم اسلام نیز ممکن است روی آورد و بخواهد با وضع عرف‌ها و قوانین خاصی به آنها صبغه‌ی دینی دهد، حال آن که جز هوی و هوس آشکار چیزی نباشد.

بنابراین بدعت‌گزاری هم شامل عادات می‌گردد و هم شامل عبادات. ولی اختراع در بخش عادات ـ به شرط آن که مشابه دین نباشد و در ردیف سنت و اهداف دین قرار نگیرد ـ در شمار بدعت‌ها نمی‌رود، بلکه در پرتو شریعت که موازین دقیقی برای مصالح عامه وضع نموده است، به آنها نگریسته می‌شود.

معنای این سخن این است که اختراع و ابتکار در مجال عادات در داخل چارچوبی که گفتیم مورد تأیید است، اما در بخش عبادات اتباع خالص و بی‌آلایش اصل است و هر گونه اختراعی که پایه‌ی بدعت‌گزاری است ظلم و گمراهی دانسته می‌شود. شاید پرسشی مطرح شود که آیا اختراع در عادات با اختراع در عبادات متفاوت است؟

در پاسخ باید گفت: طاعاتی که شریعت وضع نموده است دارای اشکال و نصوص مشخصی است و جایی که برای ایجاد شکل‌های جدید نگذاشته است.

اما موضوعاتی که تحت قواعد عامه یا شئون دنیوی داخل است، شریعت اشکال و گونه‌های خاصی برای آنها در نظر نگرفته است، بلکه به معانی آنها اهمیت داده و اهدافی را که بدان‌ها منتهی می‌شود معتبر دانسته است.

بنابراین افزودن نماز جدیدی به نمازهای معینه یا رکعتی به رکعت‌های مشخص به هیچ صورت قابل قبول نیست.

ولی اینکه اسلام طهارت از بی‌وضویی را فرض گردانیده و مردم در سرزمین راه‌هایی برای فاضلاب ساخته و جریان آبرسانی را منظم کرده و این هر دو را به مسجدها نزدیک ساخته‌اند بدون آن که در روزگاران سلف صالح چنین چیزی معمول بوده باشد، این‌گونه مسائل با بدعت‌گزاری ناپسند هیچ‌گونه ارتباط ندارد.

بدعت ـ بنا به تعریفی که آورده و تشریح کردیم ـ پیوندی با شئون دنیوی ندارد و آنچه بشر مؤظف به تجدید و اهتمام به آن است از قبیل احوال زندگی و وجود معیشت‌های رو به افزایش در تعریف بدعت داخل نیست، به همان‌گونه که معصیت را نمی‌توان در این ردیف آورد.

معصیت عبارت است از مخالفت با نصی یا تعطیل قاعده‌ای، در حالی که هر یک از این دو بر حال خود قائم و پا برجاست و از وضوحی که شریعت بدان بخشیده برخوردار است.

اما بدعت عبارت است از افساد و تباه ساختن نص و قاعده، زیرا با بدعت‌گزاری خطاب الهی از حقیقت والایش بیرون شده و با کشش‌های هوی و هوس‌آمیزش می‌یابد و از راه راست به جانبی دیگر گردانیده می‌شود.

کسی که مرتکب معصیت می‌شود با امر خدا مخالفت می‌ورزد در حالی که می‌داند امر خدا چیست و پس از مدتی دیر یا زود توبه خواهد کرد.

ولی بدعت‌گزار مفاهیم دین در ذهنش متزلزل گردیده و کاری را وسیله‌ی تقرب به خدا می‌داند که مشروع نیست و دست به کاری می‌زند که خداوند نه آن را فرض نموده و نه اجازه داده‌است.

گاهی ممکن است معصیت تبدیل به بدعت شود اگر در شمار احکام و مسائل دینی قرار گیرد.

نان خوردن به وسیله‌ی قرآن حرام است زیرا با سخن پیامبرصمخالفت دارد که «لاتأکلوا به».«به وسیله قرآن نان نخورید».

ولی اگر این عمل صبغه‌ی دینی یابد به گونه‌ای که عده‌ای از قراء استخدام شوند تا به نیت تقرب به خداوند در تشییع مردگان قرآن بخوانند، این کار هم معصیت است و هم بدعت.

پاره‌ای از اهل علم هر چه را پس از پیامبرصنو شده بدعت می‌دانند، چه در مخالفت با شریعت باشد و چه صرفاً نوآوری صورت گرفته باشد.

از این دیدگاه هر نوع معصیت که شریعت پیروانش را از آن برحذر داشته در شمار بدعت است و هم آنچه از سوی جاهلان و مغرضان اختراع شده تا جزء دین گردد و در واقع از دین نیست.

البته چنین حکم مطلقی از دقت به دور است؛ و دورتر از آن نظر کسانی است که بدعت را شامل همه‌ی پدیده‌های نوینی می‌دانند که پس از پیامبرصبه میان آمده است اعم از عادات و عبادات، نیک و موارد قابل ستایش و قابل نکوهش.

امام شاطبی نخستین تعریف را پسندیده و در پرتو آن همه‌ی نوآوری‌های ناپسند را به بررسی گرفته و به طرز روشمند و زیبا در کتاب «الاعتصام» پیرامون آنها به بحث پرداخته است.

ولی اطلاق کلمه‌ی بدعت بر هر پدیده‌ی نوینی، چه در زمینه‌ی دینی و چه دنیوی، بیشتر از آن که با اصطلاحات شرعی انطباق داشته باشد با مفهوم لغوی آن سازگار است.

قرافی و عزالدین بن عبدالسلام به این تعبیر گرایش داشته‌اند، ولی سخنشان پذیرفته نیست. هر چند آنان نیز در نهایت، همه‌ی اضافات راه یافته به اسلام را منکر شمرده‌اند. زیرا میان علما در آن باره اختلافی نیست، هر چند در مدلول لغوی کلمه‌ی بدعت اختلاف داشته باشند.