حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

واسطه‌گیری

واسطه‌گیری

یکی از انحرافات که عوام‌الناس بدان درافتاده‌اند روی آوردن به سوی قبور صالحان است به آرزوی برآورده شدن خواسته‌هایی که جز خداوندأکسی دیگر را توان برآوردنشان نیست.

شاید راز این انحراف در اینجا نهفته باشد که مردم خود را پست‌تر از آن می‌بینند که بلاواسطه با پروردگارشان به مناجات بپردازند، و به همین علت نیازهایشان را به پیشگاه کسانی می‌برند که منزلتی برتر دارند تا آنچه را که آنها در دل دارند و بر زبان نمی‌توانند بیاورند آنها با خداوند در میان گذارند.

همین علت راز رو گردانیدن از بارگاه الهی و روی آوردن به سوی بندگان اوست، بندگانی که برخی می‌شنوند و برخی نه، حتی برخی از خرد برخوردارند و برخی نه.

چه بسیار کارهاست که در ظاهر زیادت تعظیم خداوند است و در باطن هتک حرمت‌های الهی.

مگر نه این است که زن و مرد مشرکان، به شکل عریان به طواف می‌پرداختند به دلیل آن که طواف خانه‌ی خدا در جامه‌هایی که با معصیت کرده‌اند، شایسته نیست؟!.

دشوار دانستن ـ ارتباط بی‌واسطه با خداوندأجوهر بت‌پرستی کهن بوده است که قرآن مجید از قول آنان که برایش تأویل مشروع می‌تراشیدند نقل کرده است:

﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳].

«آنان را جز برای این نمی‌پرستیم که ما را با تقربی به خداوند بسیار نزدیک گردانند».

عین همین تأویل مورد تمسک پاسداران جاهلیت نوین قرار گرفته است که با آن عملکرد قبرپرستان را در زمینه طلب شفا و رستگاری و رفع مشکلات، مشروعیت می‌بخشند. آشکار است که اسلام جایی برای واسطه‌ها میان خالق و مخلوقاتش نمی‌گذارد، زیرا هر مسلمان در هر حالت که باشد در برابر خداوند تکلیف دارد، و باید یقین داشته باشد که بدون دخالت هیچ انسان دیگر در هر منزلت که باشد، دعایش را خداوندأمی‌شود.

نخستین عبادت اسلامی که نماز است و در قسمت‌هایی از شبانه‌روز ادا می‌شود ـ بر همین حقیقت مؤکد و تردیدناپذیر استوار است.

چگونه می‌شود که خداوندأاز بندگانش بخواهد تا به درگاهش روی آورند و از وی به طور حتم ـ هدایت به صراط مستقیم را درخواست کنند و با تضرع و مطالبه در پیشگاهش سر به سجده گذارند، و تخلف از این نمازها را تا حد کفر و پامال ساختن حق خویش به شمار آورد، آنگاه به کسی از مردم اجازه دهد که بگوید: من به واسطه‌ای نیازمندم که پیامم را به بارگاه الهی تقدیم کند؟!.

تفسیری دیگر برای این موضوع نمی‌توان یافت جز علاقه به شرک خفی و جلی.

می‌توان از واسطه‌جویان پرسید چه کسی را در نظر گرفته‌اند تا از جانب ایشان با خدا سخن بگوید؟

اگر کسانی را از زندگان برگزینند که در ایشان صلاح و خوبی به نظر می‌آید، موضوع ساده و قابل تحملی است ....

تفکر اسلامی از دیرباز در این ورطه‌ی نامیمون فرو افتاده و پیرامون ولایت و اولیاء خرافات گوناگونی برخاسته است. تا جایی که این پندار واهی به تدریج شیوع یافت که اداره‌ی هستی به دست تعدادی از مردگان است که هر گونه بخواهند ـ با ناز و توقعشان از خداوند ـ در آن تصرف می‌کنند. حتی پنداشتند که این اولیاء کاری به قوانین اسباب و مسببات معروف ندارند، و در نتیجه‌ی آن دیدگاه مسلمانان درباره‌ی سنت‌ها و قانون‌های طبیعی دچار اضطراب گردید با این تصور که هر کس به چیزی از عبادات پایبندی داشت می‌تواند آنها [سنت‌ها و قانون‌های طبیعی] را نادیده گیرد یا رام‌شده‌ی خویش سازد!!.

بدین‌گونه بود که این امت نگون‌بخت جایگاه جهانیش را در دنیایی که بر شناخت درست از اسرار طبیعت و قوانین زندگی متکی است از دست داد، و این پس از آن بود که با ارتکاب شرک منزلتش را در نزد خداوندأنیز از دست داده بود.

﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا ١٠٢[الکهف: ۱۰۲].

«آیا کافران پنداشته‌اند که بندگان مرا به جای من به دوستی بگیرند، ما جهنم را چون منزلگاهی برای کافران آماده کرده‌ایم».

چرا باید حق وساطت برای عده‌ای در میان خدا و مردم را، جزء دین گردانید؟ چرا باید اینان را بر شکستن قوانین طبیعت و انجام کارهای فوق طبیعی قادر دانست؟ چرا باید اقرار به حقوق این ولایت‌ها و توانایی‌ گسترده‌شان را در گردانندگی کارها، ضمیمه‌ی اعتقاد به خدا و پیامبر و روز آخرت گردانید. حقیقت این است که این تصورات، درهم آمیختن حقایق با اباطیل است و اصرار بر آن از کشش‌های جاهلیت است.

در میان مسلمانان می‌توان یافت یاوه‌ بافانی را که از این اوهام پوچ دفاع نموده و برای آلوده ساختن توحید خالص ـ که روح اسلام است ـ تلاش می‌ورزند، آن هم با هذیان‌هایی که نه با عقل همراهی دارد و نه با اخلاص و صرفاً یا این تصور که واسطه گفتن با تعالیم دین منافاتی ندارد. این تعجب‌برانگیز نیست، زیرا مسیحیان نیز تثلیت را توحید می‌شمارند:

﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗا[الکهف: ۵۴].

«و انسان از هر موجودی جدل پیشه‌تر است».