حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

قیاس

قیاس

کتاب و سنت اولین و آخرین مصادر عقاید و عبادات است.

هیچ شخص و هیچ مجمع نمی‌تواند بر عقاید و عباداتی که از سوی خدا و پیامبرش رسیده چیزی بیفزاید، نه کم و نه زیاد، عقیده و عبادات به این جهت متناهی و محدود است.

اما معاملات خاصیتی دیگر دارد، زیرا احکام فقه اسلامی از آیات و احادیث فراتر رفته و مصادر تشریعی دیگری یافته است که اسلام به آنها راهنمایی کرده و در اختیارمان نهاده است تا به وسیله‌ی آن با سیر روزگار، تحولات زندگی و حوادث مختلف روبرو شدیم.

در مقدمه‌ی این مصادر قیاس قرار دارد که جمهور علما به آن قائلند و برای استنباط احکامی که بر زبان مؤسسه شریعت وارد نشده است، به کارش می‌گیرند.

قیاس عبارت از این است که هر گاه حکم یک مسأله در شریعت نیامده باشد، مسأله‌ای دیگر جستجو شود که همانند آن است و در شریعت حکمش واضح گردیده است، سپس حکم آن به این یک منتقل گردد به سبب اتحاد علت حکم در هر دو.

مثلاً جایی که پیامبرصفرموده است: «لایحل لانسان ان یخطب علی خطبة اخیه ولا ان یبتاع علی بیع اخیه».

«برای هیچ کس روا نیست که بر خواستگاری برادرش خواستگاری کند و یا بر معامله‌ی برادرش معامله نماید».

می‌توان بر آن قیاس کرد که نباید وقت اجاره گرفتن چیزی نیز کسی دیگر وارد شود و آن را به اجازه گیرد، زیرا همه‌ی اینها در یک نقطه اشتراک دارند که تجاوز بر حق غیر است.

همچنان کتاب و سنت هر نوشیدنی سکرآوری را حرام ساخته است، زیرا علت ممنوعیت در همه یک چیز است.

اکثرت ائمه فقه بر این نظراند که قیاس حجتی مشروع است و نتایجش مورد قبول قرار می‌گیرد و آنان بر این نظرشان به دلایلی از عقل و نقل استدلال می‌کند، از جمله:

۱- از قرآن کریم این فرموده‌ی خداوندأ:

﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا[النساء: ۵۹].

«هر گاه در امری اختلاف نظر یافتید آن را به خدا و پیامبرصعرضه بدارید، اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، که این بهتر و نیک انجام‌تر است».

بازگشت دادن امور اختلافی به کتاب و سنت هم بر تطبیق قواعد عمومی شریعت صادق است و هم بر نافذ ساختن احکام جزئی و هم بر نقل حکم این یک مسأله به شبیه آن. زیرا قیاس‌کننده از نزد خود حکمی نمی‌آورد، بلکه حکم شریعت را به اموری متعدی می‌سازد که شبیه مسائل تصریح شده‌ی شریعت است.

۲- نیز فرموده است:

﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ[الحشر: ۲].

«پس ای دیده‌وران عبرت گیرید».

و این را پس از آن گفته است که از نابودی فاسقان خبر داده و گفته است:

﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ[بوسف: ۱۱۱].

«به راست که در بیان داستان ایشان مایه‌ی عبرتی برای خردمندان هست».

استدلالشان به این آیات بدین‌گونه است که گویا خداوندأفرموده است: خویشتن را به اینان قیاس کنید اگر شما نیز اعمال آنان را مرتکب شوید، به همان سرنوشت گرفتار می‌شوید.

استاد عبدالوهاب خلاف می‌گوید: «نباید گفت که این حکم متوجه و مخصوص موضوعات حسی و جزاهای دنیوی است، زیرا مفهوم آیات این است که سنت‌های الهی در جهان هستی جاری است و هر یک از نعمت‌ها، عذاب‌ها و دیگر احکام وی نتیجه‌ی مقدماتی است که موجب بروز آنها می‌گردد و از همان اسباب ناشی می‌شود و قیاس عبارت از در نظر گرفتن سنت‌های الهی و ترتیب امور بر اسبابشان در هر جا که بروز کند».

۳- هنگامی که منکرین معاد گفتند:

﴿مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ[یس: ۷۸].

«چه کسی این استخوان‌ها را ـ در حالی که پوسیده‌اند ـ از نو زنده می‌گرداند؟».

خداوندأشبهه‌ی ایشان را با دلیلی باطل گردانید که متکی بر قیاس بود، وی برای پیامبرش فرمود:

﴿قُلۡ يُحۡيِيهَا ٱلَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلۡقٍ عَلِيمٌ ٧٩[یس: ۷۹].

«بگو همان کسی که نخستین بار آن را پدیدآورده است، زنده‌اش می‌گرداند و او به هر آفرینشی دانا و تواناست».

امکان معاد را بر آفرینش نخستین قیاس کرده است.

۴- در سنت آمده است که وقتی پیامبرصمعاذبن جبل را به یمن فرستاد برایش گفت: اگر حکمی به تو پیش شود چگونه حکم خواهی کرد؟ گفت بر اساس کتاب خدا حکم می‌کنم و اگر در آن نیافتم بر اساس سنت پیامبرش و اگر در آن هم نیافتم به رأی خویش اجتهاد می‌کنم و کوتاهی نمی‌نمایم ... .

پیامبرصدست بر سینه‌اش نهاد ـ به عنوان رضایت از پاسخش ـ و فرمود:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَفَّقَ رَسُولَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَا يُرْضِى رَسُولَ اللَّهِ...».

«ستایش خدایی را که نماینده‌ی پیامبرصرا به کاری توفیق بخشید که مورد پسند پیامبرصاست».

قیاس نیز نوعی از اجتهاد به رأی است و جز جستجوی حقیقت چیزی نیست.

استاد خلاف گفته است: «روایات صحیحی آمده است مبنی بر اینکه پیامبرصدر بسیاری از امور که حکم آنها به وی وحی نشده بود، از شیوه‌ی قیاس دلیل آورده است و عملکرد پیامبرصدر این موضوع حیثیت قانون را برای امتش دارد و دلیلی نیست که اختصاص آن را به ایشان افاده کند.

روایت شده است که دوشیزه‌ای برای پیامبرصگفت پدرم را در حالی فریضه‌ی حج دریافت که پیرمرد کهنسال بود و توان حج نداشت، اگر به جایش حج کنم نفعی به او می‌رسد؟ فرمود: اگر بر پدرت قرضی بود و از جایش می‌پرداختی نفعی به او می‌رسید؟ گفت: بلی. فرمود: پرداختن قرض خداوند مناسب‌تر است.

همچنان روایت شده است که عمرساز آن حضرتصدرباره‌ی بوسه‌ی روزه‌دار در حالی که انزال نشود پرسید. پیامبرصفرمود: اگر با آب مضمضه کردی و روزه‌دار هم بودی چه می‌شود؟ عمرسمی‌گوید: گفتم اشکالی ندارد! فرمود: همین ترا بس است.

دیده می‌شود که بوسه بدون انزال را پیامبرصبر مضمضه آب قیاس کرد و نتیجه گرفت که روزه را نمی‌شکند.

در روایتی آمده است که مردی از قبیله‌ی فزاره وقتی فرزندش سیاه رنگ به دنیا آمد، در نسبش به خویش دچار شک گردید، پیامبرصبرایش فرمود: تو آیا شتر داری؟ گفت: بلی. گفت به چه رنگ‌ها می‌باشد؟ گفت سرخ رنگ. گفت آیا در میانشان خاکستری هم می‌باشد؟ گفت: بلی. گفت: این رنگ از کجا آمده است؟ گفت: شاید رگه‌هایی وجود داشته که موجب آن رنگ شده باشد. پیامبرصفرمود: در مورد فرزندت نیز احتمال دارد رگه‌هایی وجود داشته که مایه‌ی این رنگ گردیده است ...».

۵- عملکرد صحابه نیز دلالت به آن دارد که به قیاس استدلال می‌کردند و احکامش را معتبر می‌دانستند و در پرتو آن در کارها تصرف می‌نمودند.

مثلاً آنچه خلیفه‌ی اول را کاندیدای جانشینی پیامبرصگردانید قیاس نیکو بود. زیرا صحابه وقتی دیدند پیامبرصدر هنگام بیماریش او را برای امامت نماز برگزید، گفتند کسی که در امامت دینمان مورد پسند پیامبرصبود چگونه او را در امامت دنیای خویش نپسندیم؟ یعنی ریاست دولت را بر امامت نماز قیاس کردند.

حضرت علیسگفته است: «حق با مقایسه در نزد خردمندان قابل شناختن است. و در نامه عمرسبرای ابوموسی اشعری آمده است: در مورد فهم مسائلی که مطرح می‌شود و در قرآن و سنت نیامده است. باید بگویم که میان امور مقایسه کن و مثال‌ها را بشناس، سپس در هر رأیی که بدان رسیدی آن را برگزین که در نزد خدا محبوب‌تر و به حق شایسته‌تر باشد».