حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

پیشگفتار مترجم

پیشگفتار مترجم

بسم الله الرحمن الرحیم

کتابی که پیش رو دارید گوشه‌ای است از تلاش‌های مستمر و وقفه‌ناپذیر بزرگ‌مردان عرصه‌ی اصلاح و دعوت در زمینه‌ی زدودن غبار خرافه و تحریف از چهره‌ی درخشان اسلام و تبیین حقایقی که در این دین بزرگ نهفته است.

از امروز نیز اهتمامی که عالمان دلسوز امت به نفی و محو بدعت‌ها از ساحت دین نشان داده‌اند و در این راه جد و جهد شایانی مبذول داشته‌اند، بلکه از نخستین آوان انقطاع وحی تا بدین لحظه یکایک صاحبان بینش و بصیرت در برابر هر بدعت در ترکیب و ساختمان دین و دست زدن به هر گونه تحریف و دستبرد، واکنش قاطع ابراز کرده‌اند و از راه یافتن هرگونه بدعت درمیان آموزه‌های اصیل آن با قوت و شدت جلوگیری نموده‌اند.

با این همه یک نگاه گذرا به وضع دینداری مسلمانان هویدا می‌سازد که تلاش‌های نامبرده با همه‌ی گستردگی قوت و عمق خویش نتوانست دین امت را از هر لحاظ مصونیت بخشد و در برابر بدعت‌ها ضدعفونی گرداند.

شیوع بدعت‌ها در میان مسلمانان گاهی تا بدان پیمانه از وسعت و شمول برخوردار بوده است که حیثیت دین شدیداً لطمه دیده، و دریچه‌ی ایرادات و انتقادات فراوانی بر آن، گشایش یافته است.

نفوذ و رسوخ بدعت‌ها در اندیشه و رفتار مسلمانان از مهمترین عوامل ارتداد و پشت کردن برخی تحصیل‌کردگان و دانش‌آموختگان، به دین و مذهب از یکسو و بی‌نتیجه ماندن بخشی مهم از فعالیت‌های اصلاحی از سوی دیگر بوده است.

هنگامی که دین هیچ طرح سازنده و راه حل نتیجه ‌بخشی برای مشکلات جوامع اسلامی نداشته باشد و نتواند در ارتقای مادی و معنویشان اثر گذارد و جز سرگرم ساختن توده‌های عوام و فراهم آوردن زمینه‌های سوء استفاده و زراندوزی برای مشتی شیاد و تزویرکار، نقشی به عهده نگیرد و در هیچ یک از مشکلات عمده و قضایای زنده‌ی اجتماع، دخالتی نکند، دیگر چه جاذبه‌ای برایش می‌ماند تا اقشار آگاه و صاحب اندیشه راه شیفته‌ی خود سازد و در اختیار خویش گیرد.

دینی که بدعت ‌سازان و خرافه ‌پردازان می‌جویند و به دیگران ارائه می‌دهند چیزی جز این نیست، دینی خنثی و ناکارآمد، نه سخنی از عدالت اجتماعی دارد، نه از آزادی بیان، نه از ایجاد مساوات، نه از علاج فقر، نه از کسب اعتلا و عظمت و نه از تأمین رفاه و سعادت ...

طبیعی است که دینی با این وضعیت محبوبیتش را از دست بدهد و در برابر اندیشه‌های پر ادعایی مانند کمونیسم، لیبرالیسم اگزیستانیسالیسم و سکولاریزم، سپر اندازد و از صحنه کنار رود و در عوضِ ورود به میادین کار و بازدهی، به زوایا و تکایا خزد، و مستقیم یا غیرمستقیم به انحطاط و نابسامانی موجود صحه گذارد، و با صاحبان زور و زر از درِ آشتی درآید.

خیانتی که اهل بدعت در حق دین روا داشته‌اند خیانتی سنگین است و سنگین‌تر و تلخ‌تر اینکه در برابر هر جریان اصلاحی و تلاش جبران‌کننده متوضع عناد و ستیزه اختیار کرده‌اند و هر نهضت مخلصانه را با موانع ستبر و مشکلات توانفرسایی مواجه ساخته و همه‌ی کارهای خود را پوشش دینی داده‌اند و لباس دین‌طلبی پوشانده‌اند تا بی‌خبران و کوته ‌نظران را بهتر بفریبند و به دام اندازند.

مشاهده‌ی این احوال اسفبار و دردآور از یک سو همواره مایه‌ی پریشانی و اندوه مخلصان و اندیشمندان متعهد امت بوده است، و از دیگر سو انگیزه‌ای برای مبارزه‌ی صریح با بدعت و بدعت‌گذاری.

تاریخ ما از دیرباز شاهد درگیری داغ حامیان بدعت و طرفداران سنت است که بخشی از نبرد میان حق و باطل را در درازای تاریخ تجسم بخشیده‌اند.

این درگیری تا به امروز ادامه دارد و تا اکنون نیز کسانی که به قداست سنت و میراث گرانبهای پیامبر اسلامصایمان دارند، مردانه با پرچمداران بدعت و دلبستگان آن، می‌ستیزند وخیانت‌ هایشان را آشکار می‌گردانند و بر خرافه ‌بافی‌ها و تحریف کاری‌هایشان خط بطلان می‌کشند، تا سیمای آسمانی این آیین مقدس از آلودگی به دور ماند و تعالیم انسان‌ساز آن از هر گونه کاهش و افزایش مصونیت یابد.

شکی نیست که کمر بستن به دفاع از حریم سنت و مبارزه‌ی اصولی با بدعت و نیروهای بدعت‌گزار، کار آسانی نیست و نمی‌تواند باشد.

یکی به این دلیل که چنین اقدامی نیازمند بهره‌ی کافی از علم و آگاهی عمیق اسلامی، آشنایی نزدیک و همه‌جانبه با قرآن و سنت و اطلاع صحیح از میراث ارزنده‌ی فقها و اندیشمندان امت از قدیم تا حال است. چرا که بسیاری از نیمه عالمان و شِبه دانشمندان تا اکنون فرقی دقیق میان بدعت و غیر بدعت نمی‌گذارند، و از برخورد روشمند و اصولی با این قضیه ناتوانند، و این خود منشأ هرج و مرج فکری درمیان بخشی از اقشار جامعه‌ی اسلامی بوده است.

دیگری به این دلیل که دست زدن به چنین کاری جرئت و شجاعت ایمانی خاصی می‌طلبد، چرا که به محض انگشت نهادن بر بدعت‌ها و زیر سؤال بردن آنها هیاهوی بدعت‌پسندان از هر سو به پا می‌شود و امواج توهین، اتهام، طعن و احیاناً تکفیر به سوی مدافعان سنت سرازیر می‌گردد تا در عزمشان سستی و در صلابتشان خللی راه یابد و مجبور شوند میدان را به نفع ایشان تهی گردانند.

کتاب حاضر از نوشته‌های علامه شیخ محمد غزالی:است. او مردی است مشهور، از سرزمین مصر و از فارغ‌ التحصیلان و نیز استادان توانای دانشگاه ازهر و از عَلَم‌برداران دعوت و اصلاح در عصر حاضر که سراسر عمرش را صرف مبارزات اسلامی و هماوردی با اندیشه‌های باطل و دفاع از حریم دین و کیان اسلام کرده است. او هر چند در این راه در معرض جور و خشم حکام قرار گرفته است و مورد بدگویی و بدخواهی بیماران جمود و تعصب واقعی شده است، ولی هیچ یک از این عوامل نتوانست بر عزم و اراده‌اش تأثیر گذارد و او را از ادامه‌ی کارش باز دارد.

وی در سنگرهای مختلف مبارزه اسلامی اعم از تدریس، سخنرانی، نویسندگی و … پیوسته حضوری زنده و مؤثر داشته و به تنهایی از ابهت و هیبتی برخوردار بوده که خار چشم ملحدان و مبلغان اندیشه‌های ضد اسلامی گردیده بود.

وی علاوه‌ بر کارهای اداری، تدریسی و … بیش از شصت اثر ارزنده از خود بر جای نهاده است که میراثی وزین و ستودنی است.

یکی از امتیازات نوشته‌های او در کنار عمق و وسعتی که دارد، نثر زیبا و دلکشی است که یکایک آثار او را شیرینی خاصی بخشیده است و اندکند نویسندگانی که در عصر حاضر هم سطح نگارش او توان نویسندگی یافته باشند.

این ویژگی در عین حالی که نوشته‌های او را دلپذیر و خواندنی می‌سازد، کار را بر مترجمان دشوار می‌گرداند، چرا که برگردان آنها به زبانی دیگر با حفظ همان کیفیت در توان بسیاری از اهل قلم نیست و از اینرو من به همین مناسبت یادآور می‌شوم که خود نیز از ترجمه‌ی کتابش چنان که شاید و باید احساس عجز کرده‌ام و اگر نبود اینکه شیوع بدعت‌ها در روزگار ما سخت مایه‌ی اندوه و پریشانی است، شاید اجازه‌ی این کار را به خود نمی‌دادم.

به هر حال در حد آشنایی من با آثار متفکران معاصر، آثار وی، جایگاه خاصی در میان آن دارد و مطالعه‌ی آنها برای جوانانی که قصد معرفی صحیح اسلام را دارند و می‌خواهند در راه دعوت اسلامی آگاهانه و عالمانه گام بر‌دارند، از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر است.

از خداوندأمی‌خواهم که ترجمه‌ی این اثر را مانند تألیف آن عملی مؤثر در راه دفاع از اسلام و زدودن غبار خرافه و بدعت از چهره‌ی پاک آن بگرداند، تا مسلمانان امروز از دین خود شناخت بهتری پیدا کنند و از بدعت‌ها اجتناب بیشتری ورزند.

و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و اِلیه أنیب.

محمد محقق ۲/۶/۱۳۸۰